eitaa logo
در جمع شهیدان
184 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
979 ویدیو
6 فایل
امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست. (مقام معظم رهبری) کانال ولایی ما 👈 @zohoore_ghaem ارتباط با خادم 👈 @mohebolmahdi   
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 سن سربازی رفتن فرزندمون رسیده بود و پسرمون باید میرفت سربازی ... گفتم: هوای بچه مان را داشته باش... گفت: اگر من پارتیش باشم، میفرستم اش بدترین و سخت ترین جائی که ممکن است‌. چون با سختی ، ادم ساخته میشه پس بهتر است پارتیش خدا باشه نه من .. 🌷 ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
هنگامی که شهید شیرودی بچه بود پدرش به تعلیم قرآن به فرزندش همت گمارد.دوره ابتدایی رابا رتبه شاگرداولی به اتمام رساند ودردبیرستان شیرود ادامه تحصیل داد. وی که از مشکلات مالی خانواده مطلع بود از طریق کارگری و کشاورزی به پدرش کمک می کرد. در دوران جوانی از لحاظ ایمان، اخلاق و تحصیل سرآمد جوانان آن منطقه بود. معلم تعلیمات دینی وی در خصوص ویژگی های اخلاقی وی می گوید : "اخلاق اسلامی و رفتار جوانمردانه او نشانه هایی از خصوصیات جوانی میرزا کوچک خان را مجسم می کرد." او در سال آخر دبیرستان جهت یافتن کار به تهران آمد و در کنار کار به ادامه تحصیل پرداخت. در سال 1350 با افکار و مبارزات امام خمینی (ره) آشنا شد و شروع به مطالعه کتابهای مختلف وکتب فلسفی و سیاسی از جمله نوشته های شهید مطهری کرد. شهید شیرودی، در سال1351 وارد دوره مقدماتی خلبانی شد و پس ازگذراندن دوره کامل به پادگان هوا نیروز اصفهان منتقل شد. با اتمام دوره خلبان هلیکوپترکبری به پادگان هوانیروز کرمانشاه اعزام شد. در این ایام با شهید احمد کشوری، از خلبانان مؤمن که از همشهریانش نیز بود آشنا شد. این شهید بزرگوار در دوران مبارزات انقلاب، اعلامیه های حضرت امام خمینی(ره) را در کرمانشاه پخش می کرد و در آستانه پیروزی انقلاب همراه با حجت الاسلام آل طاهر مسئولیت حفاظت ازمراکز حساس کرمانشاه به خصوص رادیو و تلویزیون و ادارات مهم دولتی را بر عهده گرفت. در غائله کردستان داوطلبانه به این منطقه شتافت و با گروه های ضد انقلاب به مبارزه پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی در 31 شهریور ماه سال 1359 به منطقه کرمانشاه رفت. وی هنگامی که شنید بنی صدر دستور داده پادگان تخلیه و انبار مهمات منهدم شود از دستور سرپیچی کرد و به دو خلبانی که با او همفکر بودند گفت : "ما می مانیم و با همین دو هلیکوپتری که در اختیار داریم دشمن را می کوبیم و مسئولیت تمرد را می پذیریم". در طول 12 ساعت پرواز بی نهایت حساس و خطرناک، این شهید به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد. شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاری های مهم جهان منعکس شد. شهید شیرودی در عملیاتهای پروازی خود تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در نقاط استراتژیکی غرب کشور وارد کرد، وقتی خیانت های آشکار بنی صدر را دید به افشاگری پرداخت و از همرزمان خواست از میهن اسلامی دفاع کنند. وی را بازداشت تنبیهی کردند و روحانیون متعهد و سپاه کرمانشاه ناراحتی خود را به اطلاع شورایعالی دفاع رساندند و حکم بازداشت وی منتفی شد. بنی صدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقاء درجه داد، اما خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته اش این بود که کارشکنی های بنی صدر و بی تفاوتی برخی از فرماندهان را به عرض امام (ره) برساند. در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقاء یافت، اما طی نامه ای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در 9 مهر 1359 چنین نوشت: " اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می باشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگ ها شرکت نموده ام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته ام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بوده ام، برگردانید". وی در مصاحبه با مجله پیام انقلاب ، علت زنده ماندنش پس از انجام بالاترین پروازهای جنگی در دنیا و نجات یافتن از 360 خطر مرگ را، مشیت و عنایت الهی عنوان می کند. آخرین عملیات پروازی خلبان شیرودی در بازی دراز صورت گرفت. عراق لشکری، برای بازپس گیری ارتفاعات بازی دراز به سوی سر پل ذهاب گسیل می کند. خلبان یاراحمد آرش که به همراه شهید شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، درمورد چگونگی شهادت این خلبان دلاور چنین می گوید: " بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز مسلسل به دست می گرفت. درآخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانک های عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید."شهید شیرودی در روستای شیرود تنکابن به خاک سپرده شد. پس از شهادت سروان خلبان علی اکبر شیرودی در تاریخ 8 /2/ 1360، شخصیت های مملکتی نسبت به شخصیت وی اظهارات مختلفی نموده اند از جمله حضرت آیت الله خامنه ای از وی به عنوان اولین نظامی که در نماز به او اقتدار کرده است، یاد می کند و او را مکتبی، مومن و جنگنده در راه خدا توصیف می کنند. حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در مورد وی می گوید: " من در قیافه شیرودی مالک اشتر ر👇👇👇
ا دیدم." همچنین شهید دکتر مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت او را « ستاره درخشان جنگ های کردستان» نامیده است. صاحب نظران جنگ های هوایی او را « نامدارترین خلبان جهان» نامیده اند و شهید تیمسار فلاحی، رئیس ستاد مشترک ارتش در باره وی می گوید: " ناجی غرب و فاتح گردنه ها و ارتفاعات آربابا ، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیر ممکن ها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر شهادتش را به امام (ره) دادم، امام در مورد وی فرمود:" او آمرزیده است امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست. (مقام معظم رهبری) ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
گوشه ای از وصیت نامه شهید خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده ام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جهان من تو باشی، نه کس دگر. ... دلم می خواهد که در آخرین لحظه های زندگیم، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد، نه راه دیگر. ... امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست. (مقام معظم رهبری) ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
رفیقش میگفت : یه شب تو خواب دیدمش،بهش گفتم: محمدرضا اینقدر از حضرت زهرا(س) خوندی تهش چی شد گفت:همینکه تو اغوش پسرش امام‌زمان‌(عج) جان دادم برام کافیه شهیدمحمدرضا‌تورجی‌زاده ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
4_5985419625741943405.mp3
6.94M
🎤 مداحی شهید حاج رضا داروئیان در وصف شهدای گمنام در دوران دفاع مقدس 🌿 ذاڪرالحسین ، شهید داروئیان، فرمانده گروهان ۳ گردان سیدالشهدا(ع)، لشکر ۳۱ عاشورا (تبریز) ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
  مداح شهید حاج‌رضا داروئیان سال ۱۳۶۱ بعد از پیگیری‌های مکرر به همراه دو برادر دیگرش جعفر و باقر راهی جبهه شد. او در عملیات‌های زیادی نظیر عملیات رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۴، خیبر، بدر، والفجر ۸، کربلای ۴ و کربلای ۵ و عملیات الی‌بیت‌المقدس شرکت کرد. رضا داروئیان در اثنای عملیات‌های مختلف چندین بار به شدت مجروح شد که شدت جراحت‌ها منجر به از کار افتادن دید چشم چپ، گوش چپ، پارگی عصب دست چپ شد. اما مداحی‌های رضا و روضه‌های او در جبهه برای امام حسین (ع) و اهل‌بیت (ع) بیش از هر چیز دیگری او را معروف کرده بود. رضا معاون گروهان غواصی در گردان حضرت سیدالشهدا (ع) بود که نقش ویژه‌ای در عملیات والفجر ۸ ایفا کرد و در نهایت در پنجم اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ به آرزوی دیرینه‌اش که رسیدن به خیل عظیم شهدا بود، نایل شد. ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
📷 شهیدی در آغوش شهیدی دیگر . 🦋این عکس توسط هنرمند شهید مجید تیغ ساززاده عکاس گردان موسی ابن جعفر علیه السلام در صبح عملیات کربلای ۱۰ به ثبت رسیده است که در آن شهید احمد قندی پسر دایی خود شهید امیرحسین خیام نکویی را که دقایقی پس از شهادتش در آغوش کشیده است ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
📷سقای بی‌ریا... 🦋همگی نشسته بودند، هرکسی در حال و هوای خودش بود . خورشید با تمام توان بالای سر رزمنده‌ها می‌تابید، گویی اینجا کربلا‌ی دیگری بود. با چهره ای مهربان و لبخند محبت آمیز با آن پارچ قرمز به سوی رزمنده ها می‌رفت وآنها را سیراب می‌کرد و از این سقاهای بی‌ریا کم نبود در جبهه‌ها...😊 ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
هدایت شده از ظهور نزدیک است
سلام رفقا💐 پستی که در ادامه براتون ارسال می‌کنم، سفرنامهٔ یکی از وبلاگ‌نویسای بیان، با نام مستعار "" هستش که تازگی‌ها از سفر جهادی سوریه برگشته... خودم وقتی خوندم، حیرت‌زده و متأثر شدم. 😭 پیشنهاد می‌کنم چند دقیقه وقت بزارید و این سفرنامه عجیب رو بخونید.🙏 ✍بارقه
هدایت شده از ظهور نزدیک است
📌موزۀ عبرتِ غربِ آسیا ۱ یه زمانی اولین صادرکنندۀ صابون زیتونِ دنیا، سوریه بود. بزرگترین شهرک صنعتی غربِ آسیا، حلبِ سوریه بود. حالا سوریه روزی دو ساعت برق داره! عِراق روزی دو ساعت برق قطع می‌شه، اما سوریه کلا روزی دو ساعت برق داره! سوری‌ها ماشین‌های شاسی‌بلند و خفنی دارن، اما بنزین ندارن که بریزن توش و سوارش شن! طولانی‌ترین صفوف در سوریه، صفوفِ پمپِ بنزینه...  تو سوریه دیگه گاز نیست... به پولِ ایران باید یک میلیون و پانصد هزار تومان بدی تا یه کپسولِ گاز بگیری! بیشترین میزانِ حقوقِ هر سوری، حدودِ دو میلیون تومنه! با این دو میلیون هیچ کاری نمی‌شه کرد...  از بحرانِ آب در سوریه نمی‌تونم حرفی بزنم... این‌قدر اشک ریختیم و بغض کردیم که سوی چشمام کم شده و دوباره عینک‌لازم شدم...  همین ماهِ پیش لبنان پُر بود از گداهایی که ملیتِ هر کدوم رو می‌پرسیدم سوری بودن... تو خودِ سوریه کلی چادر می‌بینین که وسطِ زمین‌های بایر و پای کوه زده شده و بی‌خانمان‌هایی که داخلش زندگی می‌کنن قبل از جنگ متموّل و ثروتمند بودن...  دورِ زینبیه پر از کپرنشینه...  سالِ نود و شش که میانۀ جنگ و خون و آتش می‌رفتی سوریه، این‌قدر درگیرِ دفاع بودی که وقت نمی‌کردی تحلیل کنی بعد از این جنگ چه به روزِ سوریه میاد، اما حالا که جنگ تموم شده و آرامش روی خودش رو نشون داده، سوریه شده موزۀ عبرت!  مردمش به وقت بیدار نشدن... لاجرم زیرِ لگدِ دشمن از خواب پریدن!  حالا با غیرت از کشورشون حرف‌می‌زنن... طرفدارِ تولیدِ ملی شدن و فقط کالاهای بُنجُلِ ساختِ سوریۀ بعد از داعش رو می‌خرن... بشّار اسد، قابِ عکسِ مغازه‌ها و خونه‌هاشون شده و برای ایران رگِ گردن باد می‌کنن... همون سوری‌هایی که قبل از جنگ، فریب‌خورده بودن و تو راهپیمایی‌هاشون گونی گونی دلار پخش می‌کردن که مردم رو از بشّار اسد و حکومتِ مستقلِ سوریه بیزار کنن... جریان‌های زن، زندگی، آزادی‌شون این‌قدر از داعش باردار شدن که با اشک از استقلال و عزتِ سوریه حرف می‌زنن... مرد، میهن، آبادی‌شون از درون شکسته و حتی نای حرف زدن ندارن...  من یادمه! میانۀ جنگ که حججی‌های ما پرپر شدن، سمتِ حرمِ حضرت رقیه سلام الله علیها که بخشِ خوش‌نشین و بالاشهرِ سوریه است، جوانانِ شلوارک‌پوشِ سوری، لبۀ بالکن‌های رستوران‌ها مشغولِ دختربازی و دود کردنِ پیپ‌شون بودن... صدای انفجارهایی که از گوشه و کنارِ شهرشون بلند می‌شد، خوشحال‌شون می‌کرد و داشتن برای سرنگونیِ حکومتِ سوریه لحظه‌شماری می‌کردن...  اون موقع نمی‌شد این چیزا رو گفت... تفِ سربالا بود! از اون مدل کم‌فهم‌ها تو ایران هم داریم! می‌گفتیم می‌گفتن پس چرا ما بریم اونجا بجنگیم! حالا بیا و ثابت کن سوریه، پیش‌مرگِ ایران شد! هرچی قرار بود اینجا اتفاق بیفته، اونجا اتفاق افتاد...  خیلی‌ها هنوز فکر می‌کنن ماجرای هتکِ حرمتِ ناموسِ سوری افسانه است... اما دخترای فوعه و کفریا، پیش‌مرگِ دخترای ایرانی شدن...  الآن ولی می‌شه از اون شلوارک‌پوش‌های ادب‌شده حرف زد! همونایی که الآن تو لبنان در حالِ گدایی هستن یا پای کوه، تو چادر دارن آتیش روشن می‌کنن که گرم شن! همونایی که حالا خودشون رو جِیش البشّار صدا می‌زنن و برای سوریه گریبان می‌درن...  اما دیر بیدار شدن...  دیر... خیلی دیر... زیرساخت‌ها جوری از بین رفته که تا سه نسلِ بعد هنوز سوری‌ها درگیرن و شاید اون موقع بتونن تازه کمر راست کنن...  تو دلِ جنگ همه فقط ویرانی‌های ظاهریِ سوریه رو دیدن... کشورِ زیبایی که خرابه شد...  ✍
هدایت شده از ظهور نزدیک است
📌موزۀ عبرتِ غربِ آسیا ۲ حالا اما چیزهای دیگه هم دیده می‌شه...  ویرانی‌هایی عمیق‌تر... جان‌سوزتر...  وقتِ جنگ سخت اشک‌مون برای سوریه جاری می‌شد... حالا ولی... خارج از حرمِ حضرتِ زینب سلام الله علیها و حضرت سُکَینه سلام الله علیها، گوشه به گوشۀ سوریه، بدونِ روضه می‌تونی های‌های گریه کنی...  واردات و صادراتِ دو فرودگاهِ حلب و دمشق تعطیل... مرزهای زمینی بسته... کفریا هنوز تحتِ اشغالِ تروریست‌های تکفیریِ ترکیه...  تنها معبرِ صادرات و وارداتی که باز مونده؛ گردنۀ بوکمال که شاهکارِ فرماندهی و اخلاصِ حاج‌قاسمه...  اگه بوکمال بسته شه، سوریه با غزّه هیچ فرقی نخواهد کرد! بوکمال تنها راهِ تنفسیِ سوریه‌ایه که یه زمانی یکی از شاخ‌های حیاتیِ غربِ آسیا بود...  اونجا دیگه شیعه‌ای نمونده... کمتر از پنج درصد شیعه سرِ پاست که اونم تو نُبُّل و الزهرا و فوعه و کفریا پراکنده‌ان...  یارِ ما خواست اونجا کترینگ بزنه برای بازاری‌ها اما بعد از سه ماه، خسارت کرد و کترینگ تعطیل شد... چرا؟ چون بازاری‌ها پولِ خریدِ غذا ندارن و با یک وعدۀ غذایی زندگی رو سر می‌کنن...  کاروان‌های زیارتی بعد از جنگ فقط حرم می‌برن و همون دورِ حرم... فرصتِ دیدنِ حقایق رو از زوّار می‌گیرن...  توانِ مالیش رو ندارم و اگر نه کاروانِ زیارتی سوریه می‌زدم و مردمم رو می‌بردم کنارِ زیارت، بیدار بشن! قبل از لگدِ دشمن بیدار بشن...  کاروانِ سوریه نه حاج‌آقای روضه‌خون می‌خواد، نه راوی... ببر مردم و تو شهر و روستا و مرزها بچرخون... خودشون می‌فهمن چی شده...   ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍لحظاتی از حضور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در منزل اولین شهید بسیجی استان کرمان در دفاع از حرم بسیجی شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده.... ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
‌ شهادت یک مرزبان در بانه 🔹فرمانده مرزبانی کردستان: مرزبان استوار دوم جلال اعتماد که چند روز قبل به‌همراه شهید فرزین بلیان در هنگ مرزی بانه مجروح شده بود، به شهادت رسید.
هــزار سَـر ... به فدای غباری از خاڪم نباشـد اگـر ، تن چه ارزشـــــی دارد به هشت سال دفاع مقدسم سوگند هـوای خاڪ مـرا دارد ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
💠 آقا جان! ما با تمام وجودمان به آنچه میگویید ایمان داریم. برای آخرتمان توشه ای نداریم مگر آنکه بگوییم در دنیا، در جبهه ای ایستادیم که فرمانده اش سید علی خامنه ای بود. ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
وقتی ڪار فرهنگی شروع می ڪنید با اولین چیزی ڪہ باید بجنگیم خودمان هـستیم وقتی ڪہ ڪارتان می گیرد تازہ اول مبارزہ است شیطان بہ سراغتان می آید 🌷 ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan
حاج احمدمتوسلیان و غلامرضا از بدو آشنایی در سپاه منطقه ۶ تهران دوشادوش یکدیگر در تمامی صحنه های مقابله با ضد انقلاب حضور داشتند در پی آزاد سازی شهرستان پاوه در دی ماه ۱۳۵۸ حاج احمد که سرپرستی فاتحان شهر را بر عهده داشت به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را به دست گیرد این مسئولیت را بر دوش غلامرضا قربانی مطلق نهاد و حکم فرماندهی سپاه پاوه به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب ، که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید ، صادر شد و حاج احمد فرماندهی عملیات سپاه «پاوه» را پذیرفت... غلامرضا زبان فصیح و شیوایی داشت ،زمانی که احتیاج به سخنرانی ،مذاکره ،بحث و یا از این قبیل کارها بود ، برادر احمد او را میفرستاد .هر وقت از غلامرضا علت این امر را میپرسیدم ،بلند میخندید و میگفت : من چهره دیپلمات حاج احمد هستم . 🌷 ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan