✨﷽✨
✅اثرات لقمه حرام در زندگی !
✍حضرت رسول خدا (ص)فرمایند:
نماز کسی که لقمهاش حرام است تا چهل روز قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر مقدار از بدنش که با حرام پرورش یافته سزاوار آتش و سوختن است.
حضرت امام صادق علیه السلام :
هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد
كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد.
حضرت امام هادى علیه السلام:
به راستى كه حرام، افزايش نمى يابد و اگر افزايش يابد، بركتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه اى به سوى آتش خواهد بود.
⇦حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت! این همان سخنی است که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود: چون شکمهای شما از حرام پر شده کلام حق در شما اثر ندارد...
📚 الكافي (ط-الاسلامیه) ج۵ ، ص ۱۲۵
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
🌸حضرت علی (ع):
همه نيكىها در سه خصلت جمع شده است:
🌸نگريستن و سكوت و سخن گفتن،
🌸پس هر نگاهى كه همراه با عبرت گرفتن نباشد،اشتباه است
🌸و هر سكوتى كه همراه با انديشيدن نباشد، غفلت است
🌸و هر سخنى كه همراه با ذكر خدا نباشد،بيهوده و لغو است.
🌸خوشا به حال كسى كه نگاهش عبرت
و سكوتش تفكر
و كلامش ذكر باشد
و بر گناهش گريه كند
و مردم از شرّ او ايمن باشند
الخصال جلد ۱ ص ۱۵۳
❤️
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
🔸 پسر: پدر چرا بعضیا با اسلام مخالف هستن؟!
🔹 پدر: اسلام کهنهست، مال اعراب ۱۴۰۰ سال پیشه و خرافهست پسرم... فقط گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک.
🔸 پسر: جمله ای که گفتین از کیه؟
🔹 پدر: زرتشت گفته
🔸 پسر: زرتشت کی هست؟
🔹 پدر: پیغمبر ایرانیه که ۲۵۰۰ سال پیش زندگی می کرده.
🔸 پسر: این که خیلی کهنه تره!
🔹 پدر : 😕
🔸 پسر: پدر، یعنی الان ما باید زرتشتی باشیم؟
🔹 پدر: آره دیگه، دین عربا ارزونی خودشون، اونا به ایران حمله کردن و به زور ما رو مسلمون کردن.
🔸 پسر: پس چرا وقتی مغول حمله کرد ما بودایی نشدیم تازه اگه حمله ی یه مهاجم به یه کشور دیگه مساوی باشه با پذیرفتن دین مهاجمین از سوی مردم اون کشور، چرا وقتی ایرانی ها، رومی ها رو شکست دادن مردم روم زرتشتی نشدن؟!
از این گذشته اندونزی بزرگترین کشور مسلمونه، عربا که دیگه به اونجا حمله نکردن، پس چه جوریه که همه مسلمونن؟! اونجا که دیگه شمشیری تو کار نبوده!
🔹 پدر: 😕
🔸 پسر: پدر، این کوروشی که تو این همه ازش تعریف میکنی راستی راستی کبیر بوده؟!
🔹 پدر: آره پسرم، خیلی بیشتر از اونی که فکرشو میکنی کبیر بوده.
🔸 پسر: پس چرا هیچ ادیب و دانشمندی یا هیچ شاعری اسمی ازش نبرده؟! مثلا چرا اسمی ازش تو شاهنامه ی فردوسی نیست، یا تو این همه شعر از حافظ و سعدی و مولوی و سنایی و عطار و رودکی و خیلی های دیگه هیچ اثری از این عمو کوروش نیست؟!
🔹 پدر: 😕
🔸 پسر: پدر، مگه دیشب اون آقاهه تو ماهواره نمی گفت یه ایرانی اعتقاداتشم باید ایرانی باشه و دین عرب بدرد خودش میخوره؟
🔹 پدر: آره میگفت، خوبم میگفت.
🔸 پسر: اما پدر، خود آمریکایی ها و اروپایی ها که ادعا میکنن مسیحی هستن؟
🔹 پدر: خب که چی؟
🔸 پسر: پس چرا اونا خودشون پیرو دینی شدن (مسیحیت) که منشأش از یک کشور دیگه در آسیا است؟! چرا مسیحیت برای اونا بیگانه نیس، و کلی هم براش تبلیغ میکنن، اما اسلام برای ما باید بیگانه باشه؟!
🔹 پدر: 😕
🔸 پسر: پدر، یه سوال دیگه...
🔹 پدر: نه دیگه کافیه!
♦️ امام علی (ع) :
اندکی حقیقت، نابود کننده ی بسیاری از باطل هاست.
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سپاس از همراهیتون ❤❤
لطفا با درج منبع کپے شود
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
💚⚜💚⚜💚⚜💚⚜💚⚜💚 ⚜ 💚 ⚜ داستان واقعی بنام (ساسان) ⚜ #قسمت-دوم ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮ
💚⚜💚⚜💚⚜💚⚜💚⚜💚
⚜
💚
⚜ داستان واقعی بنام (ساسان) ⚜
#قسمت-سوم
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ😍 ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ
ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻭ . . . ﺑﺎﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﺳﻤﺶ ﭼﯿﻪ ، ﺍﺳﻤﺶ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺑﻮﺩ .
ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎﻫﻢ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺭﻭ
ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻫﺮﺩﻭﻣﻮﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ.
ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ☺️
ﺭﻭ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﻭ ﻫﺮﺩﻭﻣﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺑﺎﻫﻤﯿﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ😄 ﺑﻮﺩﯾﻢ ،
ﺭﻭﺯﺍﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻫﺎﯼ
ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺑﺎﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺣﺘﯽ ﺷﺒﺎ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﻫﻢ
ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﻭﻫﺮﻭﻗﺖ ﯾﻜﯿﻤﻮﻥ ﻣﺸﻜﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻭﻥ ﯾﻜﯽ ﻫﻢ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ😣 ﻭ ﺳﻌﯽ ﻣﯿﻜﺮﺩ ﻫﺮ ﺟﻮﺭ
ﺷﺪﻩ ﻣﺸﻜﻠﺸﻮ ﺣﻞ ﻛﻨﻪ .🙂
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﯽ💘 ﺣﺪﻭﺩﺍ ﺷﺶ ﻣﺎﻫﯽ ﻣﯿﮕﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﻜﻪ
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﻧﺸﯿﻢ ﻫﺮ ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﻛﻨﯿﻢ ﻭ
ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﻛﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﻛﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺧﯿﺎﻟﻤﻮﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﻪ .
ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻫﺮﺩﻭﻣﻮﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﻭ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ﻣﻄﻠﻊ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ
ﺑﺎﻫﺎﻣﻮﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩﻥ😒 ﻭ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﻛﺎﻣﻼ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﻥ ﻭ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭼﻨﺪﻣﺎﻫﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮ
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺯﺟﺮ ﻣﯿﻜﺸﯿﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺗﻮﻧﺴﺘﯿﻢ
ﭘﺪﺭﺍﻣﻮﻧﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺭﺍﺿﯽ ﻛﻨﯿﻢ 😄.
ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ .
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺧﻮﺏ ﭘﯿﺶ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺸﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺨﺎﻟﻔﺘﺸﻮﻥ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻫﻢ
ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪ ﺑﺸﯿﻢ ﺁﺧﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﭼﻨﺪﻣﺎﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﯽ ﻛﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺰﺩ ﺗﻼﺵ ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ
ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ .
ﻫﻤﻮﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻧﺘﻘﺎﻟﯽ ﯾﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ😔 ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺑﺎﺑﺎﺵ
ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻩ ﻛﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ، ﻣﻦ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻛﺮﺩﻡ😭 ﻛﻪ ﺍﯾﻨﻜﺎﺭﻭ ﻧﻜﻨﻪ ﻭ.....
📚داستان های واقعی و آموزنده در کانال 📚
👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
🌸🍃🌸🍃
#شگفتيهاي_آية_الكرسي
ابوبکر بن نوح می گوید: پدرم نقل کرد:
دوستی در نهروان داشتم که یک روز برایم تعریف کرد که من عادت داشتم هر شب آیة الکرسی را می خواندم و بر در دکان و مغازه ام می دمیدم و با خیال راحت به منزلم می رفتم.
یک شب یادم رفت آیةالکرسی را به مغازه بخوانم، و به خانه رفتم و وقت خواب یادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازه ام دمیدم.
فردا صبح که به مغازه آمدم و درب باز کردم، دیدم دزدی در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع کرده، بعد متوجّه مردی شدم که در آنجا نشسته.
گفتم: تو که هستی و در اینجا چه کار داری؟
گفت: داد نزن من چیزی از تو نبرده ام، نگاه کن تمام متاع تو موجود است، من اینها را بستم و همینکه خواستم بردارم وببرم درب مغازه را پیدا نمی کردم، تا اثاثها را زمین می گذاشتم درب را نشان می کردم باز تا می خواستم ببرم دیوار می شد.
خلاصه شب را تا صبح به این بلا بسر بردم تا اینکه تو درب را باز کردی، حالا اگر می توانی مرا عفو کن، زیرا من توبه کردم و چیزی هم از تو نبرده ام.
من هم دست از او برداشتم و خدا را شکر کردم.
#شفا_و_درمان_با_قرآن_ص٥٠
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخنرانی
#دکتر_الهی_قمشه_ای
🔔ماجرای مرتاض هندی...
جمله بیقراریت, از طلب قرار تست
طالب بیقرار شو, تا که قرار آیدت
جمله بیمرادیت, از طلب مراد تست
ور نه همه مرادها, همچو نثار آیدت
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غصه ی چیو میخوری وقتی قصه نویسی
زندگیت خداست ؟
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
وقتی پدری از دنیا میرود تکه ای از روح فرزندش را باخودش زیرخاک میبرد...
روح همه پدران آسمانی شاد
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
"پول"
وفاداری رابه بی وفایی،
عشق را به نفرت
نفرت را به عشق،
فضیلت رابه شرارت
شرارت رابه فضیلت
خدمتکار رابه ارباب،
ارباب رابه خدمتکار،
حماقت رابه هوش و
هوش رابه حماقت
تبدیل میکند.
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
تابوتم را پزشکان حمل کنند
تا همه بدانند هیچ طبیبی
نمیتواند جلو "مرگ" را بگیرد ...
تمام طلاهایم را در مسیر
حرکتم بریزید تا مردم بدانند
مال نتوانست" نجاتم" دهد...
دست هایم را از تابوت
بیرون بگذارید تا بدانند که
باید با "دست خالی" رفت ....
👤کوروش کبیر
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی تحمل کن ؛
دردهایی را که هربار با سماجتِ بیشتری قلبِ آرامشت را نشانه می گیرند
غصه هایی را که از در و دیوار ، می بارند
و مشکلاتی را که دست از سرِ آسایشت بر نمی دارند .
باور کن که اوضاع ، همیشه به یک منوال نمی مانَد
شاید امروز همان روزی که می خواستی نبود ،
و هیچ چیز ، به گونه ای که تو انتظار داشتی پیش نرفت
ولی روزهای خوب ، در راه اند
قوی باش و مصمم تر از قبل ، برای حالِ خوب و آرزوهایت تلاش کن
و فراموش نکن که خدا همیشه در اوجِ سختی و مشکلات ، از راه می رسد و برایت معجزه می کند .
کمی تحمل کن
همه چیز ، درست خواهد شد ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖مهربانی را اگر قسمت کنیم
✨من یقین دارم به ما هم میرسد
💖آدمی گر ایستد بر بام عشق
✨دست هایش تا خدا هم میرسد
✨همیشه
💖پراز مهربانی بمان
✨حتے اگرهیچ ڪس
💖قدر مهربانیت را نداند
✨این ذات و سرشت توست
💖ڪه مهربان باشی
✨تو خدایی دارے
💖ڪه به جاے همه
✨برایت جبران میڪند
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
روزگار صحنه ی عجیبی است ....
زیبا باشی به کور میرسی ...
خوش صدا باشی به کر میرسی .....
عاشق باشی به سنگ میرسی...
اکثر اوقات بهترین ها،گیر بی لیاقت ها میفتن
👍👍
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
مشهورترین ضرب المثل های ملل مختلف جهان:
اسپانیایی:
کسی یکبار به دزده همیشه میدزده!
آفریقایی :
دوست خوب رو باید با هر دو دست نگه داشت!
عربی:
هیچ کس را وادار به دو کار نکن! جنگیدن و ازدواج!
دانمارکی :
وقتی آش از آسمون میباره گدا قاشق نداره!
روسی :
برای کسی که شکمش خالیه هرباری سنگینه!!!
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
💧هنر پاسخ دادن
💎مردی بطور مسخره به مرد نحیفی گفت تو را از دور دیدم فک کردم زن هستی و آن مرد جواب داد منم تو را از دور دیدم فکر کردم مرد هستی.
💎چرچیل وزیر چاق بریتانیا به برناردشو که وزیر لاغری بود گفت هرکس تو را ببیند فکر میکند بریتانیا را فقر غذایی فرا گرفته است . برناردشو جواب داد : و هرکس تو را ببیند علت این فقر را میفهمد .
💎ملا نصرالدین وارد روستایی شد و یکی از اهالی به او گفت ملا من تو را از طریق الاغت میشناسم و ملا جواب داد : اشکالی ندارد چون الاغها یکدیگر را خوب میشناسند.
💎مردی به زنی گفت تو چقدر زیبا هستی. زن گفت کاش تو هم زیبا میبودی تا همین حرف را بهت میگفتم . مرد گفت اشکالی ندارد تو هم مث من دروغ بگو.
💎زوج جوانی در کنار هم نشسته و دختر شدیدا غمگین است. شوهرش بهش گفت : تو دومین دختر زیبایی هستی که توی عمرم دیدم. و دختر با حالت تعجب پرسید پس اولیش کیه؟ شوهر گفت : خودت هستی وقتایی که میخندی
💎زنی روستایی با چهار الاغش از مسیری عبورمیکرد که دوتا جوان با تمسخر بهش گفتند صبح بخیر مادرالاغها و زن سریعا جواب داد صبح شما هم بخیر فرزندان عزیزم
💎پیرمردی که از کهولت سنش کمرش قوس شده بود از مسیری عبور میکرد جوانی از روی تمسخر گفت پبرمرد این کمان را به چند میفروشی ؟ پیرمرد جواب داد اگر خداوند عمرت را طولانی کرد کمان مجانی بهت میرسد
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
🌾🪸🌾🪸🌾🪸🌾🪸
#حکایت
مردی ! نزد فقیهی رفت وگفت
ای عابد سوالی دارم، عابد گفت بگو
گفت:نمازخودم را شکستم
عابد گفت دلیلش چه بود؟
مردگفت:هنگام اقامه نماز دیدم دزدی
کفش هایم را ربود و فرار کرد برآن شدم که نماز بشکنم و کفشم را ازدزد بگیرم
و حال میخواهم بدانم که کارم
درست است یا نادرست؟
عابد گفت:کفش تو چند درهم قیمت داشت؟
مردگفت: ۵درهم
عابد گفت:اى مرد کار بجا و پسندیده ای
کرده ای زیرا نمازی که تومیخواندی
۲ درهم هم نمی ارزید...
تمام ترس هاتو به خدا بسپار.
تمام استرس و اضطراب هاتو به خدا بسپار.
تمام احساس ترس و نشدن هاتو به خدا بسپار.
همه ی حسرتاتو به خدا بسپار.
همه ی پشیمونی هاتو به خدا بسپار.
همه ی مسیر های که از ته اش میترسی رو به خدا بسپار.
بدون اون تنها کسیه که هیچوقت نه تنهات میزاره،نه نا امیدت میکنه.اون همه ی مسیرو بلده فقط بهش اعتماد کن✨
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
تا به حال به معنیِ لغوی "معرفت"
فکرکرده اید؟
مثلا میگوییم ، فلانی تو چقدر با معرفت
یا بی معرفتی .
اصولا استفاده از این واژه ها ، گاهی میخواهد یک جور دلخوری ، یا تعریف و تمجید را برساند .
اما من "معرفت" را اینطور نمیبینم .
معرفت یعنی:
وقتی نباشی احساسِ نگرانی بیاید به سراغش !
مدام از خود بپرسد ،
کجاست؟
اصلا چرا نیست؟
و این بی خبری او را ناچار کند ، که خبری بگیرد ، تا دلش را آرام کند .
واژه "معرفت" در جامعه ی ما بد معنی شده .
من میگویم :
اگر دوستت داشته باشد ، معرفتش که هیچ دنیایش راهم ، برایت میگذارد .
یادمان نرود که معرفت همیشه با دوست داشتن همراه است ،
پس به درخت دوست داشتنتان رسیدگی کنید که ، ریشه هایش از آفتی به نامِ عدمِ "معرفت" نخشکد
❤️
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
🔶🔸🔸🔸🔸
این متن را باید طلا گرفت🌸
"خانه پدر و مادر"
بعد از خانه خدا،تنها خانه ای است که:
روزی ده ها بار می توانی بروی بدون دعوت
و هر بار صاحب خانه از دیدنت خوشحال و خوشحال تر می شود.
خانه ای که برای رفتن نیازی به دعوت ندارد
خانه ای که حتی خودت می توانی کلید بیندازی و وارد شوی
خانه ای که همیشه چشمانی مهربان به در دوخته تا تورا ببینند
خانه ای که یاد آور آرامش کودکانه توست
خانه ای که حضورت و نگاهت به پدر و مادر عبادت محسوب می شود و گفتگویت با آنها ذکر الهی است
خانه ای که اگر نروی دل صاحبخانه میگیرد و غمگین می شود.
خانه ای که قهر با آن ، قهر با خداست!
خانه ای که دو تا شمع سوخته اند تا روشنی به ما بدهند و تا وقتی سوسو میزنند، شادی و حیات در وجودت جریان دارد.
خانه ای که سفره هایش خالص و بی ریاست
خانه ای که وقتی خوردنی آوردند اگر نخوری ناراحت و دلشکسته می شوند
خانه ای که همه بهترین هایش با خنده و شادمانی تقدیم تو می شود
خانه ای که .........
چقدر خانه والدین به خانه خدا شباهت دارد
"قدر این خانه ها را بدانیم"
"قدر این فرشته های آسمانی را بدانیم"
شاید خیلی زودتر از آن که فکر کنیم
دیر می شود.
تقدیم به همه
اونایی که به این خانه عشق میورزند
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
گفت یه خورده چاپلوسی کنی توی شرکت
ترفیع میگیری؛ما ترجیح دادیم بیکار بشیم!
گفت فاصله بگیری از عشقت و بهش بی محلی
کنی دنبالت راه میفته؛ ما ترجیح دادیم
بی یار بشیم!
گفت برای استاد خوش خدمتی کنی نمره
بالا میگیری؛ ما ترجیح دادیم مشروط بشیم!
گفت از علاقه ات دست بکشی و با قواعد
منسوخ بری جلو، پیش خانواده عزیز میشی؛
ما ترجیح دادیم طرد بشیم!
گفت اگه نقش بازی کنی و خودت نباشی توی
جمع دوستات پذیرفته میشی؛
ما ترجیح دادیم تنها بشیم!
ببين، ما هم می تونستیم، هم بلد بودیم،
اما نخواستیم صاحب جایگاه باشیم و
شخصیت مون رو اجاره بدیم!
هزینه شم میدیم. با سرِ بالا گرفته...
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
🌺🦋🍃🌼
🦋💐🌸
🍃🌸
🌼
🔺بیگناه ﭘﺎﯼ ﺩﺍﺭ ﺭﻓﺖ ...
نمیدانست ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺍﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ !
🔺ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ...
🔺 ﻣﺤﺒﺖ ﺧﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﻞ ﻧﮑﺮﺩ ...
🔺 ﺩﻭﺭﯼ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ...
🔺 ﺩﺭ ﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﻫﻢ " ﺍﺻﻼ " ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ...
🔺ﺑﺎﺭ ﮐﺞ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺳﯿﺪ ...
🔺ﺑﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻮﺭﻩ ﻋﺠﺐ ﺑﺎﺭاﻧﯽ آمد ...
🔺ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻋﯿﺐ ﮐﺮﺩ ...
🔺ﻣﺎﻩ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ پشت ﺍﺑﺮ ﭘﻨﻬاﻥ ماﻧﺪ ...
🔺 ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﭘﻮﻝ نیز ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺁﻭرد
♦️ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻋﺠﺐ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ...!!
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر شب
پنجرہهای ملکوت آسمان،
بسوی قلبها گشودہ میشود ..
الهی امشب!
ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ قلبہای ما ﺑﺰﺩﺍﯼ
و نور ایمانت را
درقلبهایمان جاری کن
💫شبتون_آروم ✋
صبح از پس کوه روی بنمود ای دوست ،
خوش باش و بدان که بودنی بود ای دوست
هر سیم که داری به زیان آر که عمر
چون درگذرد نداردت سود ای دوست ...
👤 عطار نیشابوری
سلام صبح بخیر
⭐️ ⭐️
#آواۍزندگـے🕊
🍃
@avayeezendegii
✨﷽✨
#داستان_واقعی_آموزنده
✍روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟
پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم. وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟
💥هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود. وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند. و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را میشنوم. همهی اینها از یک دعای مادر است
📚 آیت الله میلانی
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
✨✨✨✨
✨
✨
✨
#دختر کتاب فروش وپدر دانای او.....
دختری کتاب میفروخت و معشوقهاش را دید که به سویش میاید، در این حال پدرش در نزدیکش ایستاده بود.
به معشوقهاش گفت:
آیا به خاطر گرفتنِ کتابیکه نامش " آیا پدر در خانه هست" از يورگ_دنيل نویسندۀ آلمانی، آمدهیی؟
پسر گفت: خیر! من بهخاطر گرفتنِ کتابی به اسم " کجا باید ببینمت" از توماس_مونیز نویسندۀ انگلیسی، آمدهام.
دختر در پاسخ گفت: آن کتاب را ندارم، اما میتوانم کتابی به نام " زیرِ درختِان سيب" از نویسندۀ آمریکایی، پاتریس_اولفر را پيشنهاد كنم.
پسر گفت: خوب است و اما؛ آیا میتوانی فردا کتابِ " بعد از ۵ دقیقه تماس میگیرم" از نویسندۀ بلژیکی، ژان_برنار را بیاوری؟
دختر در پاسخش گفت: بلی! با کمالِ مَیل، ضمنا توصيه ميكنم کتاب " هرگز تنها نمیگذارمت" از نویسندۀ فرانسوی #میشل_دنیل را بخوانى.
بعد از آن ...
پدر گفت: این كتاب ها زیاد است، آیا همهاش را مطالعه خواهد کرد؟!
دختر گفت: بلی پدر، او جوانى با هوش و کوشا است.
پدر گفت: خوب است دختر دوستداشتنیام، در اينصورت بهتر است کتابِ "من کودن نیستم" از نویسندۀ هلندى فرانک_مرتینیز را هم بخواند.
و تو هم بد نيست کتاب" براى عروسی با پسر عمويت آماده شو" از نویسندۀ روسی، موریس_استانكويچ ، را بخوانی !✨
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨