👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_شانزدهم 😔یک کلمه هم #درس نخوندم نمیتونستم درس بخونم با این وضع سخت
❤️ #نسیم_هدایت
💌 #قسمت_هفدهم
✍🏼از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم یا الله انگار یکبار دیگه از اول به هم رسیدیم...
الله رو شکر کردم در دلم ازش #تشکر کردم که جواب دعاهام رو داد ولی گاهی اوقات هم با خودم #فکر میکردم که شاید من #لیاقت امتحان کردن توسط الله رو نداشتم هم ناراحت بودم و هم خوشحال اما راستش رو بگم بیشتر خوشحال بودم...
♥️دلم یک نگاه گرم و پر از #محبت میخواست دلم شلوغی میخواست یکبار دیگر همراهی با آقا مصطفی رو میخواست البته بهتر بگم دلم #شیرینی گردوئی هم میخواست...
همون لباس سبز ساده رو پوشیدم و منتظر شدم بلاخره اومد اون هم یک پیراهن سفید و با یک شلوار سیاه پوشیده بود عجب #شیک_پوش بود وقتی اومد تو بازم مثل شب اولی که اومدن #خواستگاری خجالت میکشیدم
نمیدونم چرا اما خجالت میکشیدم.
با دلم ور رفتم که بابا الان کی وقته خجالت کشیدنه سرت رو بلند کن و به دوتا #چشم_عسلی اونی که محرمته #نگاه کن چقد سخت بود بازم روم نشد نگاش کنم...
اومد تو بعد از سلام و احوال پرسی وای دیدم با دست پر اومده یه جعبه شیرینی با یه شاخه #گل روش فکر کنم گردوئیه
از دستش گرفتم و تشکر کردم خیلی مودبانه نشستم خودش هم تعجب کرد چقد سخت بود #ساکت بشینم و حرف نزنم گفت میخوام برم #وضو بگیرم منم گفتم باشه بفرمایید داداشم داشت تمرین حرکات #رزمی میکرد به منم چند تا حرکت یاد داده بود...
آقا مصطفی دیدش و خوشش اومد نمیدونم چی شد که منم جو گیر شدم و پریدم وسط یادم نیود لباس بلند تنم کردم گفتم منم بلدم ببین پام تا کجا میرسه همین که پام رو بلند کردم یه دفعه کله ملق شدم کف زمین...
😰
لباسم چون بلند بود گیر کرد به پشت پای چپم و افتادم زمین یعنی پاک #آبروم رفت خیلی دردم گرفت ولی درد رو یادم رفته بود فقط یواش یواش به آقا مصطفی #نگاه انداختم که دیدم پحش زمین شده انقدر خندید که سرخ شده بود....😞
نگران خانواده خودم نبودم چون این مسائل عادی بود براشون ولی پیش آقا مصطفی آبروم رفت که رفت
😭منم خودم رو زود جمع و جور کردم دیدم ای بابا اینکه بازم داره میخنده یه نگاه عصبانی بهش انداختم و گفتم این مال لباسم بود بیا تا یه بار دیگه امتحان کنم ببین چقد کارم درسته
آقا مصطفی گفت نه دیگه تو رو خدا نرو من که دیگه جا ندارم بخندم همین کافی بود
😒هیچی نداشتم بگم داداشم گفت حالا نمیشد از این شیرین کاری ها به آقا مصطفی نشون ندی...؟منم پرو پرو گفتم نخیر نمیشد
😡خیلی عصبانی بودم هیچ چقد بهم خندید در آخر اون حرفش داغونم کرد
خلاصه خودم رو جمع کردم و صحنه سیرک رو ترک کردم آقا مصطفی هم با وجود اینکه ریز ریز میخندید رفت وضو بگیره...
😳ای بابا همش میخنده حالا یه اتفاقی افتاد بسه دیگه ... تا آخر شب دیگه هیچ حرکت نمایشی از خودم نشون ندادم حتی شلوغ هم نکردم حتی حرف هم نزدم چون آقا مصطفی هر وقت نگاش بهم میافتاد ریز ریز میخندید جوری که شونه هاش تکون میخورد
😒منم باهاش #قهر کردم آخر شب که رفت بازم جلوی خندش رو نگرفت هی میخندید... منم گفتم کاری نداری خداحافظ در رو محکم بستم و رفتم...
🤔با خودم فکر میکردم... مگه صحنه مچلی من خنده داره که هی میخنده به جای اینکه نگرانم باشه ببینه جاییم ضربه دیده یا نه...آخه من چقدر باید با این ملت در گیر باشم خوب برو طرف رو بلند کن بهش نخند
☹️ولی خوب #آبروم رفت حالا آبروی از دست رفته رو چطوری بر گردونم
آخه چرا #جوگیر شدی پریدی وسط
اصلا به تو چه حالا بیاو درستش کن...
😢خدایا چیکار کنم با این آبرو ریزی
ولی باهاش #آشتی نمیکنم چقدر بهم خندید خیر سرم دو روز برای اون عزا گرفته بودم چشمام انقدر پف کرده بود مثل #کیک اسفنجی انگار جوش شیرین اضافه کردم در آخر همه این فکرها خودمم خندم گرفت...
😡اما #قول دادم که باهاش #آشتی نکنم...
✍🏼 #ادامه_دارد... ان شاءالله 👇
@BA_KHODABASh1🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ریشه های قالی را تا می کنیم
تا سالم بماند
ولی ریشه ی زندگی یکدیگر را
با تبر نامهربانی قطع می کنیم
و اسمش را می گذاریم ؛
برخورد منطقی
دل می شکنیم؛
و اسمش می شود فهم و شعور
چشمی را اشکبار می کنیم؛
و اسمش را می گذاریم حق
غافل از اينكه ...
اگر در تمام این موارد
فقط کمی صبوری کنیم؛
دیگر مجبور نیستیم عذرخواهی کنیم
ریشه ی زندگیِ انسانها را دریابیم
و چون ریشه های قالی
محترم بشماریم
گاهی متفاوت باش
#بخشش را از خورشيد بیاموز
#محبت را بی محاسبه پخش کن
👈
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ریشه های قالی را تا می کنیم
تا سالم بماند
ولی ریشه ی زندگی یکدیگر را
با تبر نامهربانی قطع می کنیم
و اسمش را می گذاریم ؛
برخورد منطقی
دل می شکنیم؛
و اسمش می شود فهم و شعور
چشمی را اشکبار می کنیم؛
و اسمش را می گذاریم حق
غافل از اينكه ...
اگر در تمام این موارد
فقط کمی صبوری کنیم؛
دیگر مجبور نیستیم عذرخواهی کنیم
ریشه ی زندگیِ انسانها را دریابیم
و چون ریشه های قالی
محترم بشماریم
گاهی متفاوت باش
#بخشش را از خورشيد بیاموز
#محبت را بی محاسبه پخش کن
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
هدایت شده از حتما ببینید👇
💢#انسان_ذلیل_نمیشود
⭕️گدایی محبت انسان را #ذلیل میکند
در اخلاق اسلامی به #محبت به دیگران سفارش زیادی شده و حتی روشهای آن در احادیث آمده است که برای #جلب محبت دیگران چه رفتارها و اعمالی می بایست انجام داد.
⭕️اما انسان مومن، حق ندارد برای جلب محبت دیگران خود را #ذلیل و #کوچک کند. بعضی ها معنا و تفاوت ذلت با تواضع را باهم اشتباه میگیرند.
مومن، #محبت_را_گدایی_نمیکند و خود را به ذلیل شدننمیکشاند.
⭕️امام صادق(ع):
خداوند اختيار همه #كارها را به مؤمن داده اما اين اختيار را به او نداده است كه #ذليل باشد.
مؤمن از كوه محكم تر است، زيرا از #كوه با ضربات تيشه كم مى شود اما با هيچ وسيله اى از #دين مؤمن نمى توان كاست.
📚تهذيب الاحکام ج6، ص179، ح367
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ریشه های قالی را تا می کنیم
تا سالم بماند
ولی ریشه ی زندگی یکدیگر را
با تبر نامهربانی قطع می کنیم
و اسمش را می گذاریم ؛
برخورد منطقی
دل می شکنیم؛
و اسمش می شود فهم و شعور
چشمی را اشکبار می کنیم؛
و اسمش را می گذاریم حق
غافل از اينكه ...
اگر در تمام این موارد
فقط کمی صبوری کنیم؛
دیگر مجبور نیستیم عذرخواهی کنیم
ریشه ی زندگیِ انسانها را دریابیم
و چون ریشه های قالی
محترم بشماریم
گاهی متفاوت باش
#بخشش را از خورشيد بیاموز
#محبت را بی محاسبه پخش کن
⚘|❀ ❀|⚘
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨