🌾#کرامات_رضوی🌾
🌺شفاي سيد لال
✍در روز 28 ع 1311 هجري قمري حاج سيد جعفر بن ميرزا محمد عنبراني (روستاي «عنبران» تا شهر مشهد مقدس تقريبا 12 كيلومتر فاصله دارد.) گفت:
اينجانب به دليل غسل با آب سرد در فصل زمستان حال جنون در من پيدا شد به نحوي كه چند وقتي در كوهستان ميگرديدم تا لطف الهي شامل حالم گرديد و از ديوانگي بهبودي يافتم، ولي زبانم از حركت و گفتار افتاد و هيچ نميتوانستم سخن بگويم تا اينكه پنج يا شش ماه گذشت كه به همراهي مادرم از روستاي «عنبران!» به شهر مشهد مقدس آمديم.
براي معالجه به بيمارستان انگليسي رفتيم و حال خودم را به دكتر فهماندم او به من گفت: ميبايست تو را جراحي نمود و كاسهي سرت را برداشت تا مريضيت تشخيص داده شود.
از اين صحبت بسيار متوحش گرديدم و از علاج مأيوس شدم و برگشتم. مادرم بيخبر از من به حرم مطهر رضوي (ع) پناهنده شده بود و منهم بياطلاع او به حمام رفته بودم و براي تشرف به حرم غسل زيارت نمودم و قصدم اين بود كه مشرف شوم و توسل به امام هشتم (ع) بجويم و تقاضاي شفاء و يا مرگ خويش را بكنم.
پس رفتم به كفشداري صحن كهنه كه جنب ايوان طلا ميباشد و رسيدم كفشدار مرا ميشناخت و از لالي چند ماههي من باخبر بود پس كفشم را در آوردم و چون قدم به ايوان مبارك نهادم حالتي در خود يافتم كه نميتوانستم قدم از قدم بردارم يا اينكه خم شوم يا اينكه بنشينم مثل اينكه مرا به ريسمان بسته و نگاه داشتهاند متحير بودم كه ناگاه صدايي شنيدم كه يكي ميگويد:
بلند بگو بسم ا … الرحمن الرحيم مادرم كجاست؟
خواستم بگويم نتوانستم.
بار ديگر همين ندار را شنيدم. باز خواستم بگويم نتوانستم. مرتبهي سوم فرياد بلند شد:
بگو بسم ا … الرحمن الرحيم و مادرم كجاست؟
در اين مرتبه گويا آب سردي از فرق تا پايم ريخته شد و فرياد كردم: بسم ا … الرحمن الرحيم مادرم كجاست؟ تا اين فرياد را نمودم ديدم. مادرم ميان ايوان پيش من است تا مرا ديد و فهميد زبانم باز شده است از شوق به گريه درآمده دست به گردنم نهاد و مرا بوسيد!!
گفتم: مادر جان كجا بودي؟
گفت: پشت «پنجرهي فولاد» بودم و شفاي تو را از امام ضامن غريبان ميخواستم كه ناگاه صداي تو را شنيدم كه ميگويي: بسم ا … الرحمن الرحيم مادرم كجاست؟ صداي تو را كه شنيدم دانستم كه حضرت رضا عليهالسلام تو را شفاء داده است. لذا نزد تو آمدم.
سيد ميگفت: آنگاه مردم گرد من جمع شده و جامههاي مرا پاره پاره كردند، مرا نزد متولي آستان قدس بردند و او پنج تومان به من داد و نيز مرا نزد حكومت وقت شاهزاده نير الدوله (از فرزندان فتحعليشاه و متوفاي 1335 ق ميباشد) بردند و او هم 5 تومان به من داد.
📗كرامات رضويه جلد اول، ص 90 و 89
گر جان طلبي به كوي جانانه بيا
از عقل برون شو و چو ديوانه بيا
شمع رخ دوست در خراسان سوزد
اي سوخته دل بسان پروانه بيا
تائب تبريزي
═✧❁🕌 یا امام رضا(ع) 🕌❁✧═
بفرمایید عضو شید ☺️👇👇
باغ خودتونه☺️
کانال باغ فدک ایتا
http://eitaa.com/baaghfadak