May 11
May 11
— ۱ —
💠 باز، اربعیــــــــــــن…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(به مثابهٔ درگاه و به جای مقدمه)
خدایا شکرت که ما را به زمین کشاندی تا کربلا و اربعین را ببینیم.
اربعین، فرصتی است تا انسان در یگانگی با خدا خالق بهشت باشد. از نجف که راه میافتی به هر موکب که سری میزنی خود را در بهشتی مییابی که آن موکبدار بنا کرده است. آری، انسان با اربعین، خود را در مقام خلیفةاللهی مییابد؛ آنجا که هر کس عالَمی را بنا میگذارد.
آری فرشتگان در بهشت سُکنیٰ دارند اما گویا انسان تقدیری دیگر دارد و با قرارگرفتن بر زمین، بنای بهشتی میگذارد که ملائک در آن بال میگشایند.
اگر میگوییم انسان در اربعین چیزی ورای بهشت و جهنم را دنبال میکند -و آن حضور تاریخی است-، بدین اشاره میکنیم که انسان فرصتی مییابد تا عالَمی بسازد و دیگران را به آن دعوت کند. گویا انسان تا این مقام را در خود نیابد احساس پوچی و یأس او را رها نمیکند.
آری؛ باز، اربعین… و باز، اربعین… تا انسان بیابد که از چه چیز محروم شده است.
آری، شیاطین و مقدّسان احمق ما را به بهشت میخوانند تا از مقام خلیفةاللهی خود غافل بمانیم و تمام زندگی را برای رسیدن به بهشت مصرف کنیم. اما اربعین رسواکنندهٔ این فریب است و انسان هدف خلقت خود را مییابد.
در اربعین میتوان منتظرِ گفتی تازه بود تا انسان را به حقیقت خود متذکر شود و بهجای آنکه در آرزوی خلود در بهشت، پیرویِ شیطان کند و همچون ملائکه باشد که تمنایی جز خلود در بهشت ندارند، «انسان» خود را در یگانگی با ارادهٔ الهی بیابد که همان «عندَ ملیکٍ مقتدرٍ» است.
@baaz_arbaeen | …باز، اربعین
💠 دورِ هم جمع شدهایم،
تا به کمکِ واژهها،
از نو با اربعین دیدار کنیم.
🏴 به موازاتِ اربعین امسال، کانال «باز اربعین» همّت کرده است برای تبادل و بهاشتراکگذاری متنهایی که دربارهٔ رخداد اربعین نوشته میشوند و از شما عزیزان دعوت میکند نوشتههای خود را برای انتشار با ما به اشتراک بگذارید.
📜 میتوانید نوشتههایتان را برای قرارگیری در کانال، به شناسهٔ زیر ارسال بفرمایید:
💬 @mmnaderi
@baaz_arbaeen | …باز، اربعین
— ۲ —
💠 نشستیم و گفتیم و… برنخاستیم…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(بیانوارهای از رویداد)
هر سال چند روزی بهشت را در همین زمین میبینیم و بهشتی میشویم… بهشتی که در آن نه ترسی از فقر و فوت است و نه از بلا… بهشتی که دوری و نزدیکیای در میانهاش نیست و همهجایش حضور است… انسان در آنجا خودش را رها کرده، امّا تازه خودش را یافته… دیگر خدا را نمیجوید، که خودش را تنگ در آغوش خدا دیده… نمیدانی بشر بهشتِ خدا را به زمین کشانده یا خدا آن را پیشاپیش به انسان پیشکش کرده… دیگر چون پیش، خود را رهروی تنها در راهِ خدا نمیبینی که باید تا قلهٔ قاف راهی دراز و سنگلاخ را بپیماید، که آنجا قطرهای هستی در دلِ رودهای روان و دَوان که بیاختیار و پرشور به دل اقیانوس میریزند و سر از پا نشناخته خود را فنا میکنند و خود را به وسعتِ اقیانوس مییابند…
عجیب نیست جگر آنکه میشنود پاره شود، که: انسانها هر سال در این بهشت حضور مییافتند و این گنجِ حیات و سعادت را میدیدند و بعد برمیگشتند به همان بیابان زندگیِ روزمرهشان، بیآنکه جرعهای از آن آب حیات برگیرند و بر خاک بیابانشان بیفشانند و آن را نیز شعبهای از آن بهشت کنند.
آن بهشت چون «هوا» لطیف و نادیدنی است تا آنجا که کوردلان به خود اجازه میدهند منکر آن شوند و یا نادیدهاش بگیرند و عظمت آن را بر بزرگی حباب تشبیه کنند که البته تنها خود محروم میمانند و خورشید با فوتِ کسی خاموش نمیشود. اما در این میان ما کوردل نیستیم و عظمتی را احساس میکنیم که میخواهیم فراموشش نکنیم و بیشتر بفهمیمش و برای این دیدن، دستآویزی جز واژگان نمیشناسیم…
میخواهیم دور هم جمع بشویم تا مگر در نسبت با اربعین دستمان را به واژگان برسانیم و خود را از لابهلای چرخدندههای روزمرگی بیرون بکشیم و با خواندن و شنیدن، باز اربعین را از نو ببینیم و با آن دیدار کنیم… که رخداد اربعین در این سالیان یک سفرِ سالمرّه در زندگی نیست، بلکه نسیم و نظرگاهی است به زندگیای که همهٔ ما در اعماق جانمان عمری در آرزویش بودیم…
✍️ چرکنویس
@baaz_arbaeen | …باز، اربعین