eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
72 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
سخت آلودم هوای روضه را از من مگیر آه ای مروه صفای روضه را از من مگیر هر لباسی جز غمت تن کردم آرامش نداشت خواهشاً رخت عزای روضه را از من مگیر هیچ طعمی مثل طعم چای بزم روضه نیست جان من ارباب چای روضه را از من مگیر هرچه پل پشت سرم بوده خرابش کرده ام این دو قطره اشک پای روضه را از من مگیر تا نفس دارم برایت اشک میریزم حسین آه آقا های های روضه را از من مگیر من بدون روضه های مادرت دق می کنم جان زهرا کیمیای روضه را از من مگیر رفتم اما هیچ جا کنج حسینیه نشد تا نفس دارم نوای روضه را از من مگیر هرچه دارم میدهم دار و ندارم را بگیر صاحب روضه نوای روضه را از من مگیر شاعر: @babollharam
 من و این روضه ها الحمدلله  من و یاد شما الحمدلله من و ماه محرم زنده بودن  بود حُسن عطا الحمدلله نبودم، حق مرا سینه زنت کرد  شدم اهل بکا الحمدلله من از دامان پاک مادر خود  تو را گشتم گدا الحمدلله من از هیئت هزاران خیر دیدم  شدم حاجت روا الحمدلله سیاهی عزایت نور محض است که گشته رزق ما الحمدلله رسد روزی که در سجده بگویم  رسیدم کربلا الحمدلله؟ جواد حیدری @babollharam
بگو چقدر زمان تا محرمت مانده برای من فقط آقا محرمت مانده دلم به آمدن روضه شما خوش بود فقط ز لذت دنیا محرمت مانده گناه تازه که کردم بلای تازه رسید برای رفع بلایا محرمت مانده خدا کند که نمیرم محرمت باشم خدا گواست گدا با محرمت مانده جواب شوق همه کودکان ما با تو هنوز خاطر اینها محرمت مانده اجازه هست بخوانم برای طفل رباب دل گرفته مارا محرمت مانده اجازه هست بگوئیم از عمود و علم برای روضه سقا محرمت مانده خدا کند که نیوفتد عمود این خیمه در انتظار تکایا محرمت مانده من هیچ ، رخت سیاهم مگر گناهش چیست چقدر گریه کند با "محرمت مانده" شاعر: عاشقی @babollharam
✅سرود امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) 🔻سید محمدرضا حسینی 1⃣بند اول من زنده ام به عشق اینکه ، ایوون طلات و ببینم ایشالا تو روز رجعت ، مرگ دشمنات و ببینم یا علی پدرم ، ای عشق تو به سرم ، تا آخرین نفسم ، عاشق تو می مونم می شنوم تو‌ اذون ، اسمت رو با دل و‌جون ، من که نمازم و‌ به ، عشق علی می خونم الحمدالله که دل به حیدر بستم ، من غدیری هستم ، یا علی میگم که مست مست مستم ، با دعای زهرای ، به عبای حیدر گره خورده دستم ، علی جانم علی جانم 2⃣بند دوم خیلی نوکرت دوس داره ، با عشقت بمیره ایشالا شیعه با ظهور مهدی ، حقت رو میگیره ایشالا می رسه یه شبی ، که جانشین نبی ، با رجعت پسرش ، حاکمه رو زمینه شاه ما نجفه ، با شیعه ها طرفه ، هر کی هوایی بشه ، جای علی بشینه عشق مولا در این دل حرارت داره ، عاشق و بیماره ، مرجع تقلیدش میثم تماره ، دم دمای مرگم ، اشهد من ذکر حیدر کرار ، علی جانم علی جانم علیه السلام
✅شور عید غدیر 🔻داود رحیمی 1⃣بند اول به روی دستای پیمبر دستای حیدر میره بالا علی که اقای جهان بود از امروز میشه مولا کل دین مصطفی علیه جز علی که دین چیزی نداره جبرئیل فقط از علی میگه هرچی آیه داره شیعه دلش/ به دل علی اسیره بی علی جایی نمیره /حتی بمیره هر دلی که/ با علی نموند می میره پیام روز غدیره/ علی امیره (حیدری و/ دل منو می بری و سایه ی روی سری و/ آقای منی نوکرم و/پسر گنه کارم و از شما نسَب دارم و/ بابای منی) 2⃣بند دوم منی که روو به کعبه بودم برای هر وعده نمازم به خدا ایوون نجف شد روح راز و نیازم هر خونه یه صاحبی داره و صاحب خونه ی خدا علی کعبه هم می گرده دور نجف می خونه یا علی دینم علی/عشقه توی سینم علی خدارو می بینم علی/ توو حرم تو جونم علی/ای سر و سامونم علی همیشه می مونم/ پا علم تو (حیدری و/ دل منو می بری و سایه ی روی سری و/ آقای منی نوکرم و/پسر گنه کارم و از شما نسَب دارم و/ بابای منی) 3⃣بند سوم توو دل شیعه های مولا غمی نمی مونه با حیدر تموم مشکلات عالم حل میشه با یاحیدر زندگی بدون تو محاله واسه تشنه مثل آبی علی هر کی میشناسه منو می دونه می میرم بی علی ساده بگم/ بدون تو من می میرم به جون حسن می میرم/ بی تو می میرم جون حسین/ خون به دلِ دل نکنی دست منو ول نکنی/ بی تو می میرم (حیدری و/ دل منو می بری و سایه ی روی سری و/ آقای منی نوکرم و/پسر گنه کارم و از شما نسَب دارم و/ بابای منی) علیه السلام
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم ای تشنه ! دور از آب تو ماندی حسین هم پیرو جوان نداشت که یک نور واحدید در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم کم یا زیاد مرثیه فرقی نمی کند در روضه در کتاب ، تو ماندی حسین هم گودال و بام ، مرز قبول شهادتند راضی از انتخاب ، تو ماندی حسین هم شمشیر و زهر هردو جگر پاره می کنند دل خون و دل کباب ، تو ماندی حسین هم در روضه های کرببلا جانگدازتر داغ از غم رباب ، تو ماندی حسین هم هرگز نمیرد آنکه از او زنده ایم ما پس با همین حساب ، تو ماندی حسین هم محسن ناصحی
رسیده جان به لب اطهرت ؛ اَبَالهادی! نشسته پیک اجل در بَرَت ؛ اَبَالهادی! دوباره قصه ی زهر و دوباره نامردی کبود شد همه ی پیکرت ؛ اَبَالهادی! لباس شمر به تَن کرد و منع آبت کرد چه کرد با دل تو همسرت ؛ اَبَالهادی! شبیه فاطمه دستی گرفته ای به کمر مگر خدای نکرده پَرَت ... ؛ ابالهادی! میان حجره ی در بسته دست و پا زدی و… بریده شد نفس آخرت ؛ اَبَالهادی! مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد صدای خسته ی بی جوهرت ؛ اَبَالهادی! کنیزها بدنت را کِشان کِشان بردند گرفته بر لبه ی در سَرَت ؛ اَبَالهادی! سه روز بر تَن تو آفتاب می تابید ولی بریده نشد حنجرت ؛ اَبَالهادی! دگر به زیر سُم اسب های تازه نَفَس ندید جسم تو را دخترت ؛ اَبَالهادی! اگر چه دور و برت خیره سر فراوان بود ولی نظاره نشد خواهرت ؛ اَبَالهادی چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید برای غارت انگشترت ؛ اَبَالهادی! علیرضا خاکساری
دوباره قلقله در عرش کبریا افتاد عزیز فاطمه ابن الرضا ز پا افتاد اگر غلط نکنم این حسینِ دیگر بود ولی نگفت کسی، زیر دست و پا افتاد ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد بروی چهره ی او مثل پنجه، جا افتاد همینکه زهر اثر کرد زانویش خم شد میان حجره ی دربسته بی صدا افتاد ز سوز تشنگی آهسته گفت یاجدّاه بیا که بر جگرم آتشِ جفا افتاد نه گیرِ شمرِ لعین، گیرِ اُمِ فضل اینبار به شعله های عطش، حجت خدا افتاد میان هلهله ها، ناله های او گم شد و ظرف آب ز دست کنیزها افتاد بروی بام، تنش را کشان کشان بردند و بارها سرش از ‌پِلّه، بی هوا افتاد کبوترانِ حرم، خوب سایه گستردند ولی حسین به گودالِ پر بلا افتاد کفن به پیکر بابای خویش، چون پوشاند نگاهِ هادیِ دین سوی کربلا افتاد نداشت خواهری از غصه اش بمیرد باز هزار شعله ز داغش بجان ما افتاد محمود ژولیده
مهر شما در دل عاشق فتاد خیر دو دنیا به من این فیض داد باب کرم هستی و باب المراد اَسئَلُکَ بِجودِکَ یا جَواد تا که توسل به تو آغاز شد هر گِرِهی داشت گدا باز شد ای نمک سفرۀ سلطان طوس محضر تو خیل ملک خاک بوس آینۀ صورت شمس الشموس دلخوشیِ عمر اَنیس النفوس ای علی اکبر ملیح رضا حلقۀ موی تو ضریح رضا جود تو شد مظهر کُلِّ صفات نام تو فتاح همه مشکلات نازترین تک پسر کائنات حق بده بابات بمیرد برات بوسه ز لب‌های تو کار رضا ای همۀ دار و ندارِ رضا گوشۀ حجره شده جایت چرا ؟ مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟ بسته شده راه صدایت چرا ؟ آب نیاورده برایت چرا ؟ شعله به جان و دل زهرا مکش جانِ رضا روی زمین پا مکش ضربه به حیثیت افلاک خورد رنگ کبودی به رُخی پاک خورد موی به هم ریخته ات خاک خورد داد زدی دورِ لبت چاک خورد با جگر سوخته پرپر زدی بر دَرِ حجره چقدر سر زدی خون ز لبِ خشک تو پاشید وای لحظۀ پرپر زدنت دید وای چشم به چشمان تو خندید وای تشت زنان دورِ تو رقصید وای شعله به جان تو چنین ریخته آب به پیش تو زمین ریخته آب نخوردی ... بدنت پا نخورد یک نخی از پیروهنت پا نخورد در ته گودال تنت پا نخورد مثل حسین بر دهنت پا نخورد یاد حسین دیدۀ تر داشتی هر چه سرت آمده ، سر داشتی چنگ به موی سرش انداختند روی تن بی سر او تاختند خیل زنان رنگ ز رخ باختند پیکر غارت شده نشناختند عمۀ سادات زمین گیر شد بر سر بوسیدن رگ پیر شد طول کشید از نَفَس افتادنش حنجر پاشیده روی دامنش عده ای اعراب دَمِ رفتنش با کتک از کرب و بلا بُردنش عمه از آن لحظه گرفتار شد ناقه نشین راهی بازار شد قاسم نعمتی
این ها به جای این که برایت دعا کنند کف می زنند تا نفست را فدا کنند هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند با دست و پا زدن به نوایی نمی رسی این ها قرار نیست به تو اعتنا کنند بال فرشته های خدا هست پس چرا؟ این چند تا کنیز تو را جابه جا کنند هر وقت دست و پا بزنی دست می زنند اما خدا کند به همین اکتفا کنند تا بام می برند که شاید سر تو را در بین را با لبه ای آشنا کنند حالا کبوتران پر خود را گشوده اند یک سایبان برای سرت دست و پا کنند علی اکبر لطیفیان