eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
74 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
ام المومنین سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ثروتش گشت نذر دین خدا همه جا یاور محمد بود ثروتش در دفاع از اسلام مثل تیغ علی سرآمد بود همه سرمایه اش محبت شد تاجر عشق ناب احمدی است خانه ی او دل نبی خداست مهر او هم گل محمدی است کاشف الکرب مصطفی می‌شد هر زمانی که دیده‌ی تر داشت خانه ی مصطفی به گفته‌ی خویش با خدیجه صفای دیگر داشت درک دنیا به شان او نرسد بسکه حدّ و مقام او بالا است چه نیازی به مدح ما دارد فخرش این بس که دخترش زهراست بر لب بچه های زهرا بود ذکر نام شریف او همه جا همه هنگام خطبه می گفتند که "انا بن خدیجة الکبری" دم آخر نگاه گریانش بی قرار و شبیه دریا بود در کنار غریبی احمد فکر بی مادری زهرا بود در ازای تمام ثروت خود عطری از جنس مصطفی می خواست از خجالت به دختر خود گفت حاجتش را، که یک عبا می خواست این عبا گرچه شد کفن اما خود او خواست اینچنین باشد کفنی نیز جبرئیل آورد تا که اینگونه بی قرین باشد بی کسی، غم، کفن، عبا، غربت شیعه از داغ واژه ها مبهوت یک عبا گاه می شود کفن و یک عبا گاه می شود تابوت تا جوانان هاشمی برسند حل این مسئله معما بود پدر آورد عبا که جمع کند بدنی را که ارباً اربا بود سر نعش جوان خود جان داد هفت دفعه به پیش چشم حرم ... وسط خنده‌ها و هلهله‌ها ناله زد هفت مرتبه "پسرم" ناله، پیکر، مقطع الاعضا پیکر واژه ها پر از خون است وَلَدی شد بُنَیَّ در گودال ناله مادری که محزون است پیکر شاه، پیرهن، غارت بین گودال باز دعوا شد اینطرف اضطراب، خواهر، آه شمر از روی سینه اش پا شد نیزه، شمشیر، خنجر و حنجر قامت خواهری که گشت هلال نعل تازه، صدای اسب، بدن مادر از حال رفت در گودال کا‌ش مثل خدیجه و اکبر تن او در عبا کفن می شد یا اگر که عبا نشد جایش کفنش پاره پیرهن می شد ماند بر خاک‌ها سه روز تنش کفن او حصیر شد آخر ... سر او نیز رفت بر نیزه خواهرش هم اسیر شد آخر ... .
سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اگر در سرنوشتت نیست تا "ام البنین" باشی فقط زهرای تو کافیست "ام المؤمنین" باشی شده دامان تو شأن نزول سوره ی کوثر خدا میخواست بانو جان! تو زهرا آفرین باشی زنی بالاتر از حوّا ، زنی همسایه ی مریم یقیناً آمدی هم کُفو ختم المرسلین باشی تو قبل از هر زنی اسلام آوردی و پس باید برای خاتمِ پیغمبر خاتم، نگین باشی فقط میخواستی از دوش پیغمبر عبایش را که در آغوش مهر رحمة للعالمین باشی همیشه نیمه ی ماه خدا از عرش میایی برای تک تک جامانده ها حبل المتین باشی .
✅ در مدح حضرت خديجه سلام الله عليها 🔻 محمد سهرابى تو را کدام مدیح آورم که شخص رسول توراست همسر و دختر توراست شخص بتول زبان به اشهد اگر وا کنی کرامت توست فروع حسن تو کافی است برقبول اصول کدام پله علم است تا که ذیل تو نیست؟ غلام کوی تو معقول و خادمت منقول به ضرب سکه کجا شأن ضرب شمشیر است؟ جز این درم که علی از کرم نموده قبول زبان بگو به دهان سنگ شو حمیرا را که این فضیلت عظمی نمی رسد به فضول کسی به معرفت دختر تو راه نیافت بلی همیشه ز مجهول می دمد مجهول به هر مقام که دیدم مقام مسئول است بجز گدای درت کاو نمی شود مسئول ببخش دنیی و عقبی به معنی مسکین بدار کوکب ما را مصون ز ننگ افول عليها سلام (معنى) ‏
✅رحلت شهادت گونه ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها 🔻استاد سيدرضا مؤيد ای رسول خدای را همدم! در حریم رسالتش مَحرم اولین زن تویی که قامت بست در نماز پیمبر خاتم شوهرت کیست؟ بهتر از عیسی دخترت کیست؟ برتر از مریم دامنت جای زهرة الزّهرا که بود نور نیّر اعظم... بُد ز تیغ علی و ثروت تو که شد این گونه کاخ دین، محکم یار احمد شدی که تا نشود یک سر موی، از سر او کم زخم پاهای سنگ خوردۀ او یافت از دست لطف تو، مرحم عاشق بردباری‌ات همه جا شاهد جان‌فشانی‌ات همه دم سر بلند از شهامت تو صفا اشک ریز از مصائبت زمزم به علی و محمّد و زهرا اشفعی یا خدیجةالکبری خیمۀ عشق را عمود تویی صفت مهر را نُمود تویی در کنار تمامی رحمت مظهری بر تمام جود تویی... اولین زن که از زبان رسول سخن وحی را شنود تویی اولین زن که با رسول خدا به رکوع آمد و سجود تویی با سلام پیمبری به رُخش اولین کس که در گشود تویی آن‌که با جبرئیل در هر وحی آمدش از خدا درود تویی... آن‌که در خانه بود و یک دم هم غافل از رهبرش نبود تویی باغبانی که شد گل یاسش بین دیوار و در کبود تویی به علی و محمّد و زهرا اشفعی یا خدیجةالکبری ای خریدار جان پیغمبر همسر مهربان پیغمبر احترامی نداشت چون تو کسی در میان زنان پیغمبر در حیات و ممات تو نفتاد نام تو از زبان پیغمبر... ای چراغ همیشۀ تاریخ! در صف دودمان پیغمبر به وجود تو افتخار کند همه جا خاندان پیغمبر هستی خویش را فدا کردی در ره آرمان پیغمبر سر زد از مشرق گریبانت کوثر جاودان پیغمبر تا نهم بار دیگر، ای مادر! جبهه بر آستان پیغمبر به علی و محمّد و زهرا اشفعی یا خدیجةالکبری
✅ زمینه حضرت خدیجه سلام الله علیها 🔻 کاری از سجاد محمدی 1️⃣ بند اول اي تكيه گاه و جان محمد شونه به شونه همراه احمد مرهون لطفت كون و مكانِ عرض سلامم بر نور سرمد اگه نبودي نبود اين همه ، عطر نماز و دعا نبودي نبود دين حق ، اي روح قالو بلي يا ام المومنين اي مادر سيده نسا العالمين يا ام المونين اي بهترين الگوي زنها روي زمين يا ام المونين 2️⃣ بند دوم نور خدا و نور پيمبر يار رسولي همراه حيدر اي چشمه ي حق اي چشمه ي شور از تو گرفته سرچشمه كوثر دار و ندارت فدا شد برا ، احياِ دين خدا كريمي برازندته ، اسمِ تو مشكل گشا يا ام المومنين دست منو دامان پر مهرت اين شبا يا ام المومنين كاش با دعاي تو بريم بازم كربلا يا ام المومنين 3️⃣ بند سوم بازم گداي ، هر روزه اومد دلتنگم آقا ، دلتنگ گنبد خواب زيارت ، دنياي من شد كشته منو اين ، دوري ممتد اخه بگو كِي ميام كربلا ، خيلي خرابم آقا بگو كِي ميام پيش تو ، ارباب با سينه زنا دلم تنگه توئه تنگه اذون نيمه شبهاي كربلا دلم تنگه توئه باز مارو دعوت كن يه شب ارباب با وفا دلم تنگه توئه عليها السلام سجادمحمدی
✅ روضه حضرت خدیجه سلام الله علیها با گریز کربلا 🔻 شاعر: یونس چگینی شبیه گل که به دور از چمن نمی ماند جگر ز عشق پس از سوختن نمی ماند برای یاری احمد میان کل عرب کسی شبیه به این شیر زن نمی ماند نوشته ایم برایش که مادر زهراست برای مدح خدیجه سخن نمی ماند کفن رسیده برای خدیجه از جنت کسی ز آل نبی بی کفن نمی ماند میان کرببلا فرق می کند انگار که برتن پسرش پیرهن نمی ماند به جسم بی سر و عریان شه جسارت شد به زیر سم ستوران بدن نمی ماند عليها
اشعار وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – وحید قاسمی حتم دارم که رفتنی هستم به خدا می سپارمت آقا خواهش ِ مادرانه ای دارم جان ِ تو، جان ِ دخترم زهرا حسرت ِ دیدن ِ عروسی او به دلم ماند،چاره ای هم نیست درشب ِ خواستگاری دختر غم ِ بی مادری، غمی کم نیست مادرم، حق بده که بی تابم چشم هایم به اشک ناچاراست نیستم پیش او زمانی که بین دیوار و در گرفتار است دختر ِ پابه ماه ِ بی مادر دردهایی نگفتنی دارد کاش بودم، شنیده ام با او در و همسایه دشمنی دارد گریه هایت هنوز یادم هست وقتی از آن چهل نفر گفتی جان سپردم ز درد، وقتی از لگدی بی خبربه در گفتی