#حضرت_سکینه
ای کرامت را تو مجلای تمام
حضرتت باب الکرم بنت الکرام
با کلام الله ناطق هم کلام
ای سکینه بر کراماتت سلام
مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت غرق و مجذوب خدا
گوهر دردانه ناز حسین
دختر هم راز و دم ساز حسین
جده ات انسیة الحورا تو حور
چشمه خورشید را یک لمعه نور
زینت استی گوشوار عرش را
سرور استی بانوان فرش را
ای سکینه مسکنت دامان عشق
سوره والنجم در قرآن عشق
قلب مادر از تو تسکین دیده است
زان سکینه مادرت نامیده است
معرفت برده است در کیوان تو را
خوانده مولا خیرة النّسوان تو را
برترین زن های عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن
در دل کوثر طهارت کرده ای
پنج حجت را زیارت کرده ای
در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار
آفتابی خود که عمری در حجاب
بوده ای در سایه سار آفتاب
ای وقار از دامنت آویخته
هر نگاهت با عفاف آمیخته
چشمت از زمزم دهان از کوثر است
نامت از طوبی نشان از کوثر است
مهر و ماه معرفت را کوکبی
در جلالت هم قِران زینبی
هم نشینی با امامت با امام
دیده ای ماه ولایت را تمام
ای فصاحت بی نوایت بی نوا
صد نوا از نای تو در نینوا
ای سکینه ای هم آغوش بلا
وی تو سکّان دار فُلک کربلا
مرد میدانی و لیکن در حجاب
با امام عصر خود پا در رکاب
حرف حق نطق تو را شمشیر کرد
شیره جان ربابت شیر کرد
در اسارت نقش ایفا کرده ای
پا به پای عمه غوغا کرده ای
در حرم در خیمه گه در قتلگاه
در مسیر کوفه و شام سیاه
می درخشد نام تو گفتار تو
اشک تو ایمان تو ایثار تو
جامه خون و شرف پوشیده ای
تشنگی را با پدر نوشیده ای
خورده بر جان و دلت مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظهر عطش
از عطش گر چه ز پا افتاده ای
سهم آب خود به طفلان داده ای
در مصائب پایداری کرده ای
عمه را با صبر یاری کرده ای
بانوان را دل نواز پر توان
کودکان را سرپرست مهربان
دختری و صبر و همت این چنین
مرحبا بر صبرت ای صبر آفرین!
در وداع آخرینت با حسین
کز حرم برخواست بانگ یا حسین!
اولین کس را که مولا یاد کرد
نام شیرین تو را فریاد کرد
که ای سکینه حامی ایتام باش
ای دل آرام حسین آرام باش
قطره های اشک بر سیما مزن
شعله های درد بر دل ها مزن
منگرم با چشم گریان دخترم
قلب بابا را مسوزان دخترم
پیش تر آ نزد بابا پیش تر
گریه ها در پیش داری بیش تر
بعد تودیع حرم با التهاب
دست بر شمشیر زد پا در رکاب
رفت در میدان و دیگر بر نگشت
بر نگشت و از تن و از سر گذشت
رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا که دیدی بر فراز نی سرش
دیدی اندر خون دو نیم است آفتاب
نیمه ای بر نیزه نیمی بر تراب
چون رسیدی در حریم قتلگاه
معجر دیگر به سر کردی ز آه
طاقت از کف داده و دل باختی
خویش را بر خاک و خون انداختی
یافتی قرآن حق را جزو جزو
جسم خونین پدر را عضو عضو
یوسفت در بین گرگان مانده بود
جسم ثارالله عریان مانده بود
بر زیارت کردن سبط رسول
چون نبودت مهلت اذن دخول
زان زیارت در فضا هنگامه شد
پاره های دل زیارت نامه شد
پیکری دیدی ولیکن سر جدا
جمله اعضایش ز یکدیگر جدا
زان تن پامال اثر باقی نبود
سینه و پشتی دگر باقی نبود
چار سویش حجله خون بسته بود
استخوان در استخوان بشکسته بود
در وداع سینه سوز خویشتن
دست بردی زیر آن خونین بدن
تا گرفتی آن تن صد چاک را
سوخت آهت خیمه افلاک را
زخم هایش بوسه باران ساختی
مرحمی بر جسم عریان ساختی
روح بی تابت ز نو در تب نشست
خاک و خون زان بوسه ات بر لب نشست
خاک مقتل شد ز اشک تو خجل
تا سرودی این سخن از سوز دل
این بیابان گر شود از شب سیاه
بر که آرد دخترت بابا پناه؟!
این بیابان جای خواب ناز نیست
ایمن از صیاد تیر انداز نیست
ماه محمل باز انجم را بخوان
"شیعتی مهما شربتم" را بخوان
ای تجلای حرم نور خیام
چلچراغ کوفه و قندیل شام
سوخت این جا از غمت کلک و کلام
عمه جان بر روح والایت سلام
سید رضا موید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎤کانال سبک و شعر #باب_الحرم
📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥
👇عضویت👇
♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f ✅
#حضرت_سکینه
نیست یارای زبان تا که کند مدح تو را
ای که آرامش هر روز و شب مولایی
ای که مستغرق فی الله تو را خوانده حسین
مدح تو بس که تو بانو نوه ی زهرایی
ای سراپای تو یاد آور زهرای بتول
اثر نطق تو بر کون و مکان غالب بود
همچو زینب ز لبت نطق علی می ریزد
نطق تو تیغ علی بن ابیطالب بود
آنچه زینب همه دم کرد تماشا دیدی
همره زینب خود کوچه به کوچه رفتی
بر روی ناقه ی عریان به کنار اسرا
تا دل شام بلا تا دل کوفه رفتی
لیک ای راحت جان و تن ارباب حسین
بفدای دل پر غصه و احساسی تو
روضه هایت همه از علقمه دارد صحبت
عالمی دیده دل و دیده ی عباسی تو
از در خیمه ی طفلان حرم تا به فرات
رفت آن ماه ولی تا به حرم بازنگشت
آری آری که علمدار حرم رفت که رفت
از بر علقمه سقا به حرم باز نگشت
ناصر شهریاری
#حضرت_سکینه
ای علّت آرامش احباب سکینه
ای دُرّ گران و گُهر ناب سکینه
گنجینه علم حق تعالی هستی
نجوای دل نوکر بی تاب سکینه
نذر قدمت جان همه نوکرها
آرام دل حضرت ارباب سکینه
نور علمت راه نجاتِ عالم
ای نور ولا حضرت مهتاب سکینه
در کرببلا حضرت زهرای بتولی
اسرار خداوندی و نایاب سکینه
با یاد نوای العطش گریانم...
کردی ز عمویت طلب آب سکینه
هنگام وداع پدرت گریانی
چشمان شما چشمه خوناب سکینه
این دل نفسی یاد اسارت افتاد
دیگر به خدا نیست مرا تاب سکینه
تا روز فرج از غمتان محزونم
دیوانه ام و مرا تو دریاب سکینه
عبدِ کریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎤کانال سبک و شعر #باب_الحرم
📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥
👇عضویت👇
♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f ✅
#حضرت_سکینه
دارد میان شور و نوا گریه میکند
از خاطرات شام بلا گریه میکند
شمع وجود او به خدا آب گشته است
از بس ز داغ رأس جدا گریه میکند
دردانه رباب،چه بیتاب، یاد باب
بیکس،فتاده است ز پا،گریه میکند
مرهم برای زخم دلش نیست،غیر درد
وقتی برای کرببلا گریه میکند
گاهی به یاد مشک و عمو ناله میزند
گاهی به یاد دست جدا گریه میکند
روزش ز داغ و غصه چو شام میشد
وقتی به یاد تشت طلا گریه میکند
اسلام مولای
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎤کانال سبک و شعر #باب_الحرم
📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥
👇عضویت👇
♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f ✅
.
#حضرت_سکینه #سلام_الله_علیها
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هرچند آمنهست و امینه، ولی حسین
نام تو را سکینهی خود کرده انتخاب
دربارهی مقام بلند تو گفتهاند؛
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را
شد "فخرةالنسا" لقب از "سیدالشباب"
از آن زمان که راویهی "شیعتی" شدی
دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب
در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم
شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب
درد تو را شنیدهام از سهلساعدی
داغ تو را گرفتهام از مجلس شراب
یادت نمیرود که رقیه گرسنه بود
اما دلش کباب شد از نفخهی کباب
"بس کن که نالهات جگرم را کباب کرد!"
این حرف را شنیدهای از فاطمه به خواب
رویش سیاه باد و دودستش بریده باد
هرکس که دستهای تو را بسته با طناب
هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است
هرچند راس رفته به نی برده از تو تاب
یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد
گیرم هزاربار رسیدی به اضطراب
سرهای غیرتی سر نی سنگ خوردهاند
تا دشمن از شما نتواند برد حجاب
با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟
وقتی که سم اسب گرفت از گلش گلاب...
ای روضهخوان واقعهی کربلا بگو
با اشک خود چگونه بهپا کردی انقلاب
شأن تو باشکوهتر از حرفهای ماست
هرکس دروغ بسته به تو خانهاش خراب
ای ننگ بر تمام قلمهای روزگار
وقتی کم است نام تو در این همه کتاب
باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج
زیرا دعای خستهدلان هست مستجاب
#مجتبی_خرسندی
#غزل
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹زمزمۀ آب آب🔹
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه
آیینۀ تمامنمای رباب بود
نامش که بود آمنه مادر سکینه خواند
کآرام بخش جان و دل مام و باب بود...
این دختر حسین به میدان کربلا
با دختر بزرگ علی همرکاب بود
در کربلا حماسۀ اشک و پیام داشت
گلواژۀ قیام و گل انقلاب بود...
لبهای خشک و تشنۀ او را به هر سوال
یک مدّ آه، فاصله، وقت جواب بود...
در یاد، داشت آن شب و روزی که از عطش
طوفان خیمه زمزمۀ آب آب بود...
در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را
آهسته بوسه میزد و او گرم خواب بود
در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید
خورشید پاره پاره به روی تراب بود
آن ناز پروریدۀ دامان افتخار
کی جای او خرابهٔ شام خراب بود
در آفتابِ گرمِ بیابانِ راه شام
سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود
📝 #سیدرضا_مؤید
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#غزل
🔹دل داغدار🔹
مپرس حال دل داغدار و چشم ترم را
شکسته صاعقۀ تازیانه، بال و پرم را
اگر فرات به دجله بریزد و بخروشد
نمینشاند، یک ذره آتش جگرم را
غروب بود که با کاروان، به شام رسیدم
در آفتاب رصد کن، حکایت سفرم را...
کدام اقیانوس، از دهان رود شنیده
تغزل کلمات برادر و پدرم را؟
چگونه سرو بمانم؟ که خط خاطره و خون
شکسته است دلم را، شکسته بال و پرم را
📝 #محمدجواد_شاهمرادی
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#غزل
🔹یتیمتر🔹
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را...
با واژههای سبز تسلّا و دست مهر
ساحل شدی نگاه به طوفان رسیده را
اینک تو میروی و من اما یتیمتر...
باید چگونه آن سر در خون تپیده را...
فردا کسی به دختر تو رحم میکند؟
آرام میکنند مصیبت کشیده را؟...
بگذار قدری اشک بریزم به دامنت
تا حس کنم حرارت شعری شنیده را
شعر من آتش است، عطشناک و ناتمام
باید به انتها ببرم این قصیده را
📝 #پروانه_نجاتی
.
#حضرت_سکینه
#زمینه #زمزمه
#سبک_همه_جا_بروم
اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم
چادرم چادرم برده شد ز سرم
خون رود از چشم ترم بابا
گَرد صحرا شد معجرم بابا
ابی عبدالله، ابی عبدالله
........
اَبَتا اَبَتا کوفیان چه بدند
عوض تسلیت عمه ام را زدند
موی من از خون تو گلگون شد
جگرم خون شد، جگرم خون شد
ابی عبدالله، ابی عبدالله
.......
خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر
خیز و ما را به سوی مدینه ببر
کوفیان ظالم کودکان تنها
تو و خاک و خون ما و دشمن ما
ابی عبدالله، ابی عبدالله
.........
پیکرت مانده در دشت کرب و بلا
با سرت میروم سوی شام بلا
اشکم آب غسل تنت بابا
خاک صحرا شد کفنت بابا
ابی عبدالله، ابی عبدالله
.........
بر دل عالم از غم شراره زدم
بوسه بر حنجر پاره پاره زدم
وقت بوسیدنت کعب نی خوردم
دم به دم زنده گشتم و مردم
ابی عبدالله، ابی عبدالله
........
گریه بر این تن غرقه خون میکنم
گیسویم را ز خون لاله گون میکنم
میرسد بر گوشم در این صحرا
وا حسینای مادرت زهرا
ابی عبدالله، ابی عبدالله
..........
کعب نی بر تن من نشانه زده
کی پدر کشته را تازیانه زده
جان بابا من دخترت هستم
وارث زهرا مادرت هستم
ابی عبدالله، ابی عبدالله
#غلامرضاسازگار
به مناسبت پنجم ربیع الاول
رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها
تو یادگار زینب و صوتِ حزینه ای
چون مادرت رباب؛ توهم بی قرینه ای
پیر تمام گریه کنانِ مدینه ای
از بسکه غرقِ ذات خدایی «سکینه ای»
هفتاد و چند سال؛ سکوت…ِ تو حرف داشت
بی شک حسین؛ دست به قلب تو هم گذاشت
#قاسم_نعمتی
#حضرت_سکینه
#نوحه
#حضرت_سکینه
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
ای اختر مدینه،ای یاس بی قرینه
گردیده ذکر عالم،یا حضرت سکینه
یا حضرت سکینه۲
در آسمان عترت،تو شمس مشرقینی
مادر تو رباب و،تو دختر حسینی
یا حضرت سکینه۲
با مادرت رباب و،همراه عمه زینب
دیدی پدر شهید است،جانت رسیده بر لب
یا حضرت سکینه۲
دیدی تو کربلا را،رنج و غم و بلا را
پیکر پاره پاره،سر روی نیزه ها را
یا حضرت سکینه۲
گل های چیده دیدی،قلب دریده دیدی
در کربلا به نیزه،سر بریده دیدی
یا حضرت سکینه۲
بعد از حسین زهرا،آتش به خیمه دیدی
تن های غرقه در خون،سرها به نیزه دیدی
یا حضرت سکینه۲
راحت شدی ز غم ها،رفتی به سوی عقبی
در جنت خداوند،مهمان شدی به زهرا
یا حضرت سکینه۲
#نوحه_رحلت_سکینه_سلام_الله_علیها
#مشهد_مقدس
.
هدایت شده از سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
۹
#نوحه
#حضرت_سکینه
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_زینب_زینب_زینب
ای نور دل زهرا(هستی به رباب دختر)۲
در محضر آل الله(هستی تو چنان کوثر)۲
تویی دخت والا و بی قرینه
دخت حسین بن علی سکینه
آجرک الله یا حسین زهرا۲
راحت شدی از غم ها(رفتی تو از این دنیا)۲
چشمش به رهت باشد(در باغ جنان زهرا)۲
بودی ای نور دیدگان زهرا
لحظه های آخر یاد کربلا
آجرک الله یا حسین زهرا۲
دیدی تو به دشت خون(گل ها همه شد چیده)۲
دیدی تو علی اصغر(با حنجر ببریده)۲
دیده ای ای گل باغ مدینه
اشک رباب و زینب حزینه
آجرک الله یا حسین زهرا۲
از دشمن دین دیدی(ظلم و ستم افزون)۲
دیدی تو برادر را(غلتان به میان خون)۲
دیدی گل گلشن ام لیلا
علی اکبر شده اربا اربا
آجرک الله یا حسین زهرا۲
دیدی تو عمو عباس(در علقمه افتاده)۲
دست و سر و چشمش را(در راه خدا داده)۲
دیده ای دستانش از تن جدا شد
با عمود آهن فرقش دو تا شد
آجرک الله یا حسین زهرا۲
دیدی تو به چشم خود(شد نقش زمین بابا)۲
با پیکر غرق خون(افتاده در آن صحرا)۲
دیدی از بابایت حرمت دریدند
از قفا سر پاک او بریدند
آجرک الله یا حسین زهرا۲
#نوحه_رحلت_سکینه_سلام_الله_علیها
#مشهد_مقدس
.