بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
#علی_سپهری
#محمدجواد_شیرازی
شب ما را سحر نمی آید
خواب، در چشمِ تر نمی آید
مدحش از من که بر نمی آید
چون سکینه دگر نمی آید
دختر شاه...گوهر نایاب
بی قرینه... درست مثل رباب
روضه می خواند، روضه با احساس
روضه اش داشت عطر و بوی یاس
شرم یک مرد... روضه ای حساس
وای از مشک پاره ی عباس
روضه ی دست و چشم و مشک عمو
روضه ی قطره قطره اشک عمو
روضه خوان چشم های خود را بست
مادرش دست خود زند بر دست
رأس اصغر به روی نیزه نشست
پای نیزه قد سکینه شکست
به خدا خواهر است حق دارد
خواهر اصغر است حق دارد
بر سر ناقه خواند نافله را
دور ناقه شنید هلهله را
چه کند خنده های حرمله را
چشم دشمن به سوی قافله را
مثل یک مرد... مثل عمه ی خود
صبر می کرد... مثل عمه ی خود
قلبش از غصه ها کباب شد و
بعد سقا فقط عذاب شد و
مثل او از خجالت آب شد و
وارد مجلس شراب شد و
خیزرانِ یزید پیرش کرد
حرف مردی پلید پیرش کرد
دختر بی قرینه ی پدرش
روضه خوان مدینه ی پدرش
همه جا شد سکینه ی پدرش
یادش افتاده سینه ی پدرش
زیر پای سوارها افتاد
روی گل، ردِ خارها افتاد
یادش افتاد آه آهِ حسین
غرق در خون همه سپاه حسین
بود یک نیزه تکیه گاه حسین
داد می زد که قتلگاهِ حسین...
...پر شد از خونِ زخم های تنش
پر شد از تیر و نیزه ها بدنش
وسط حجره ی محقر خود
با دل خون میان بستر خود
باز در لحظه های آخر خود
یادش افتاد داغِ خواهر خود
کنج ویرانه خواهرش جان داد
سر بابا برابرش... جان داد
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
#مجتبی_خرسندی
تابیده است از دو طرف بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هرچند آمنه ست و امینه، ولی رباب
نام تو را سکینه ی خود کرده انتخاب
درباره ی مقام بلندت حسین گفت:
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را
شد "فخرة النسا" لقب از "سیدالشباب"
ای ننگ بر تمام قلم های روزگار
وقتی نمانده نام تو در این همه کتاب
از آن زمان که راویه ی "شیعتی" شدی
دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب
در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم
شد قوت غالب تو فقط رنج یا عذاب
درد تو را شنیده ام از سهل ساعدی
داغ تو را گرفته ام از مجلس شراب
"بس کن که ناله ات جگرم را کباب کرد"
این حرف را شنیده ای از فاطمه به خواب
رویش سیاه باد و دودستش شکسته باد
هرکس که دست های تو را بسته با طناب
هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است
هرچند راس رفته به نی برده از تو تاب
یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد
گیرم هزار بار رسیدی به اضطراب
شان تو با شکوه تر از حرف های ماست
هرکس دروغ بسته به تو خانه اش خراب
باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج
زیرا دعای خسته دلان هست مستجاب