#زمزمه_حضرت_عبدالله
#محرم۹۹
رهام کن که می بینم عمه جون
کشیدن عمومو به خاک و خون
می بینی که تکیه زده به اون / نیزه شکسته
می بینم عمومو که بی کسه
ولی حیف که زورم نمی رسه
به این نیزه که راه نفسه / عمومو بسته
هرچی صدا زدم/ بسه دیگه نزن
انگار نمی رسید/اصلا صدای من
گودال شاهده/ که بی حیا می زد
اون با غلاف تیغ/ این با عصا می زد
###
داره طاقتم سر میاد عمو
که قاتل با خنجر میاد عمو
چه کاری ازم بر میاد عمو؟/ دستم بریده
دلم می تپه توی سینم و
توو گودال کنارت می شینم و
چیزایی که دارم می بینمو/ کسی ندیده
ای وای می بینم/ شمرو بالا سرت
نیزه به پیکرت/ خنجر روو حنجرت
ای کاشکی میشد/ دستم سپر بشه
تا نگذارم ازین / نزدیکتر بشه
###
توی گوشمه خنده های کی؟
روی سینته رد پای کی؟
دارم نیزه ها رو یکی یکی / بیرون میارم
رسیدند و با کینه ی علی
تورو می زدن بی معطلی
میخواستم سپر شم برات ولی / توون ندارم
دیدم که پنجه توو/ موی تو می کشید
خواستم سپر بشم/ قدم نمی رسید
تو کوچه هم بابام/ هرکاری کرد نشد
دردی حریف این/ اندوه و درد نشد