﷽
#سبک_زمینه
#شهادت_امیرالمومنین_ع
.
کوفه به دلم رحمی نداره
زخمای زیاد رو دلم میزاره
درد و دلهامو من میگم با دل چاه
عمریه تو دلم دارم حسرت و آه
غیر رفتن برای من نمونده راه
آه از جگرم ، خونیِ سرم
داره میسوزه، چشمایِ ترم
*(حیدر یا علی) ۴
یادم نمیره آتیش درو
ریختن ببرن از خونه منو
مونده رو دست من هنوز جای طناب
بدجوری خاطرش منو میده عذاب
عمریه از غمش شدم خونه خراب
غم داره دلم، بیچاره دلم
گریه شب و روز، شد کارِ دلم
*(حیدر یا علی) ۴
با کی بگم این کابوسمو من
دیدم رو زمین ناموسمو من
شد دلم از حکایتش پر از محن
یادمه که چطور به در لگد زدن
زورشونو نشون میدادن به یه زن
غمگینه دلم، غم شد حاصلم
داغ فاطمه است، تنها قاتلم
*(حیدر یا علی) ۴
محمدحسن بیات لو
روح الله نورروزی
✼═══┅🔶🍁🔶┅═
🔳وصیت امام درباره فتنه های پس از شهادت ایشان
حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنه ها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینه های دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است».
سپس به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنه های بسیار واقع خواهد شد از جهت های مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکم کنندگان است. پس رو کرد به امام حسین علیه السّلام و فرمود: ای ابو عبد الله تویی شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوی و صبر بر بلا»
📚منبع:
جلا العیون، ص ۳۴۱
منتهی الامال، جلد ۱
#شهادت_امیرالمومنین_ع
وقتی خوابیدم در عالم رویا از دری وارد شدم دیدم یک دالان درازی است و در یکطرف آن نیمکتی است بلند که روی آن دو نفر نشسته اند و آن پیرمرد سنی نیز در مقابل آنهاست.
پس از سلام و احوالپرسی دیدم در انتهای دالان دری است شیشه ای که از پشت آن باغی بزرگ دیده می شود.
از پیرمرد پرسیدم: اینجا کجاست؟ گفت: اینجا عالم قبر و برزخ من است و باغ در انتهای دالان متعلق به من و قیامت من است.
گفتم: چرا به باغت نمی روی؟ گفت: هنوز موقعش نرسیده. اول باید این دالان را طی کنم.
گفتم: چرا طی نمیکنی؟
گفت: این دو نفر معلم من هستند، آمده اند تا مرا تعلیم ولایت کنند.
وقتی ولایتم کامل شد می روم .
سپس به من گفت: آقا سید جواد گفتی و نگفتی! گفتی: شیخ ما چنین و چنان است ولی نگفتی که او علی بن ابیطالب(ع) است. به خدا قسم همین که صدایش زدم به فریادم رسید. پرسیدم: قضیه چیست؟
گفت: وقتی از دنیا رفتم و مرا دفن کردند نکیر و منکر به سراغم آمدند و از من سوال کردند که: من ربک؟ ومن نبیک؟ ومن امامک؟ من دچار وحشت و اضطرابی شدید شدم و هر چه می خواستم پاسخ دهم زبانم نمی چرخید.
با آنکه مسلمان بودم ولی نمی توانستم نام خدا و پیغمبرم را بر زبان جاری کنم. دور مرا احاطه کردند و می خواستند مرا عذاب کنند. من که به تمام معنا بیچاره شده بودم و می دیدم که هیچ راه گریز و فراری نیست ناگهان به یاد حرف تو افتادم که می گفتی: "ما یک شیخی داریم که اگر کسی گرفتار باشد و او را صدا زند هر جا باشد فورا حاضر می شود و از او رفع گرفتاری می کند" من هم فریاد زدم: ای علی به فریادم برس!
فورا آقای بزرگواری حاضر شدند و به آن دو مامور فرمودند: دست از این مرد بردارید. معاند نیست. او از دشمنان ما نیست. اینطور تربیت شده.
حضرت آن دو را رد کردند و دستور دادند دو فرشته دیگر بیایند و عقاید مرا کامل کنند. این دو نفری که روی نیمکت نشسته اند همان دو هستند که به امر حضرت مرا تعلیم عقاید می کنند.
وقتی عقاید من صحیح شد اجازه دارم این دالان را طی کنم و وارد آن باغ گردم.
📚منبع:
معادشناسی، علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، ج۳، ص۱۱۳
#شهادت_امیرالمومنین_ع
🔳لحظات پایانی عمر مبارک حضرت امیرالمومنین(ع)
اصبغ بن نباته می گوید: وارد خانه علی علیه السلام شدم، دیدم علی علیه السلام یک پارچه زردی را به سر مبارکشان بسته اند و خون هم مرتب از سر مولا می ریزد و رخسار شریفشان زرد شده است؛ به گونه ای که من بین پارچه و صورت تشخیص ندادم. آن گاه فریاد کشیدم و خود را به دامن حضرت انداختم و او را می بوسیدم و اشک می ریختم. حضرت فرمود: «لَا تَبْکِ یَا اَصْبَغُ فَاِنَّهَا وَ اللَّهِ الْجَنَّةُ؛(۱)
گریه نکن اصبغ به راستی و قسم به خداوند! این [حالی که می بینی، مرا در شرف ورود به] بهشت [قرار داده] است.»
و به دخترش ام کلثوم که به شدت گریه می کرد، جایگاه خویش را گوشزد کرده، فرمود: «یَا بُنَیَّةُ لَا تَبْکِِین فَوَ اللَّهِ لَوْ تَرَیْنَ مَا یَرَی اَبُوکَ مَا بَکَیْتِ...؛ دخترم! گریه نکن! به خدا سوگند! اگر می دیدی آنچه را که پدرت می بیند، گریه نمی کردی.» عرض کرد: شما چه می بینید؟ فرمود: «می بینم که ملائکه و انبیاء عظام صف کشیده اند و همه منتظرند که من بروم ... .»(۲)
و حسن ختام را جملات عاشق علی علیه السلام صعصعة بن صوحان قرار می دهیم. وی در حالی که یک دست بر قلب خود گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر می پاشید، می گفت: «مرگ و شهادت گوارایت باد! که تولدت پاک و شکیبایی ات نیرومند و جهادت بزرگ بود. بر اندیشه ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفریننده ات وارد گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکه اش به گردت جمع شدند. در همسایگی پیغمبر جای گزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجة برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی... .»(۳)
📚منابع:
(۱): اسرار عبادت، عبدالله جوادی آملی، ص ۲۶۵
بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۰۴
(۲): بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۰۱
خصال شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۶۸
(۳): بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۹۵
#شهادت_امیرالمومنین_ع
🔳وصیت امام درباره تجهیز و تدفین
امام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمود: ای حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیّه حنوط رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل برای آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی که مرا برای تدفین روی تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است.
پس از اینکه بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساخته ای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیه السّلام برای من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشتهای بزرگ، آنها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن، مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصیّ او در مغرب باشد، حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصیّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا می شوند، باز هر یک به قبرهای خود بر می گردند. سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتی بر ناقه ای ببند و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده ام در بعضی از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرزند خود امام حسین علیه السّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید: در مسجد کوفه، در رحبه، در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنی امیّه محل قبر ایشان را نشناسند مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند.
📚منابع:
جلا العیون، ص ۳۴۱
منتهی الامال، جلد ۱
#شهادت_امیرالمومنین_ع