eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
32 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ عمر با غفلت گذشت و صرف قیل و قال شد روسیاهی قسمت این عبد بد اقبال شد اعتقادم پیش رنگ دار دنیا رنگ باخت بنده ات تطمیع شد، غافل شد و اغفال شد در صدایم جوهره باقی نمانده ای خدا! بد زبانی ام سبب شد که زبانم لال شد قلب من گر چه به دست اشکهایم فتح شد با نگاه سوی نامحرم، ز نو اشغال شد ماه شعبان دست من کوتاه ماند از دامنت ماه شعبان قسمتم یک مشت سیب کال شد کاش میگفتند روز اول ماه خدا روی ماه یوسف زهرا هم استهلال شد با لب خشکیده ام دادم سلامی بر حسین باز هم با روضه اش از روزه استقبال شد مادری قامت خمیده اشکهایم را خرید دستگیرم روضه خوانِ روضه ی گودال شد ________________ ♨️سبک و شعر بابُ الحَرَم در https://eitaa.com/babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم حجت الاسلام نويد وصل پدر را به كاروان می داد به ماه، ماه سر نيزه را نشان می داد رقيه توليت آستان رأس شريف به ماه، اذن زيارت در آسمان می داد هزار حوريه از چادرش زمين ميريخت اگر كه چادر خود را کمی تكان می داد رقيه دختر آقای مهربانی كه سرش به حامل سر نيزه سايبان می داد – - گرسنه بود، ولی از كرامتش اين بس به دست دشمن خود رزق آب و نان می داد پدر عقيق یمن را به ساربان بخشيد و او النگوی خود را به ساربان می داد شبانه از لب بابا كمی شكايت كرد چرا كه بوسه به لب های خيزران ميداد توان پاشدنش را گرفت سيلی زجر وگرنه پيش پدر، ايستاده جان می داد درست لحظه ی وصل رقيه و بابا برادرش به روی نيزه ها اذان می داد https://eitaa.com/babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ از وقار عمه جان خود حجاب آموخته او مودب بودنش را از رباب آموخته با دو دست بسته تا شامات را یکسر گرفت رزم را از فاطمه، از بوتراب آموخته چشم بارانی او آموزگار اشک بود گریه کردن بر لبت را او به آب آموخته زلفهایت را ورق میزد شبیه مقتلی روضه را از زخم جلد این کتاب آموخته جمع زد زخم تو را با زخم های مادرت با شمارش کردن آنها حساب آموخته چشم بیدار شبش را چشم زد شام حسود پلک هایش چند روزی هست خواب آموخته زلف تو گفت از تنور و دخترت آتش گرفت سوختن را پا به پایش آفتاب آموخته گاه باید که ادب از بی ادب آموخت، پس بوسه را از چوب در بزم شراب آموخته https://eitaa.com/babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ حق از زلال چشم تو ساغر درست کرد از خاک پای تو دُر و گوهر درست کرد ته مانده ی پیاله ی آب تو را گرفت تا سلسبیل و چشمۀ کوثر درست کرد از گرد و خاک رزم تو کولاک آفرید از شیوه ی نبرد تو محشر درست کرد باید برای وقت سکوتت ذبیح داد باید هزارتا علی اکبر درست کرد دل روی دل برای تو باید ضریح ساخت باید حرم برای تو دلبر درست کرد باید به جای شمع مزار تو آب شد باید شبیه خاک مزارت خراب شد @hosenih عاشق شدن به گوشه نگاهت عجب نداشت هرکس که دید روی تو را روز و شب نداشت ای قبلۀ مدینه و درمان دردها جز خانۀ تو، شهر مدینه مطب نداشت با روی باز بر همگان لطف می کنی حتی به سائلی که رسید و ادب نداشت سهمش قبول توبه نشد هر که در قنوت یا محسن و به حق حسن روی لب نداشت حیف! از صحابه تو کسی خوش مثل نشد حیف! از زمانه ی تو که آقا! وَهَب نداشت اینجا نواده های تو صاحب حرم شدند یعنی ارادت عجمی را عرب نداشت؟ در شهر ری مزار تو را یاد می کنیم روزی رسد بقیع تو آباد می کنیم https://eitaa.com/babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل! ای قبله گاه شاعر بیدل اباالفضل! الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل! یا دائم الفضلِ علی السائل اباالفضل! تو صاحبم هستی و من تنها رعیت پابوسی ات را کرده ام با شعر نیت ای حضرت عیسی مسیح ارمنی ها ای دستهایت دستگیر اهل معنا یا کاشف الکرب تمام اهل دنیا یا عَمّی العباسِ فرزندان زهرا ای رب این پیمانه ها، باب الحوائج ای پیر سقاخانه ها، باب الحوائج تندیس تقوا و وقار و استقامت ای برگه ی سبز عبور از قیامت دست بلند توست، اسباب شفاعت آری قسیم النار و الجنه، نگاهت جاری ز سر انگشت تو آب حیات است بوسه زدن بر دست تو از واجبات است این پینه ی پیشانی تو یادگاریست بین تو و معبود تو هر شب قراریست ماه عشیره معنی شب زنده داریست سجاده ی تو ساغر می های جاریست روی تو جلوه بر رخ مهتاب داده است اشک تو بوده نخلها را آب داده است اخم تو خشم حضرت پروردگار است ابروی تو تکرار تیغ ذوالفقار است این چرخش شمشیر یک حمزه تبار است گفتی: أنا العباس، لشگر در فرار است از میسره تا میمنه کردی قیامت کولاک کردی یک تنه کردی قیامت ساغر لبالب نیست اما باز می هست کرببلا گر نیست اما شهر ری هست سجاده پهن و روضه باز و سوز نی هست در خاطر من روضه های "سیبویه" است با روضه می داده است چشمان ترم را او نوحه دم داده است ای اهل حرم را تا که علم افتاد و دست تو قلم شد زهرا رسید و بیرق روضه علم شد ذره به ذره از قد و بالات کم شد قد حسین بن علی پیش تو خم شد داغ تو را داده خبر تا مشک پاره وا شد ز گوش اهل خیمه گوشواره ____________________________ ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
هدایت شده از 
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید نظارۀ تو ابوحمزه و زراره کشید غریب هستی و چون مادرت نشد آقا سر مزار شما گنبد و مناره کشید به زخم های دلت مرهمی نشد پیدا که زهر از جگرت طرح پاره پاره کشید تو را میان دعا، بی نمازها بردند تو را پیاده به کوچه یکی سواره کشید میان کوچه تن خسته ات زمین تا خورد نکرد رحمی و دشمن تو را دوباره کشید سریع خانه برو دختر تو ترسیده است که ارث مادریت را کسی شراره کشید گرفته خانۀ تو رنگ خیمه های حسین دوباره گریۀ چشمت به سوگواره کشید دوباره آتش و خیمه غروب عاشورا دوباره کرببلا را به استعاره کشید تمام اهل و عیالش فرار می کردند و دختری که خودش را به یک کناره کشید به چند زخم پدر مرحمی ز گریه گذاشت دوباره در بر خود جسم پاره پاره کشید به پیش پیکرش از دشمنی شکایت کرد که معجر از سر و از گوش گوشواره کشید 🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼🎼🎼 ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇🍂🍃🍂🍃 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆🌺☘🌺
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل! ای قبله گاه شاعر بیدل اباالفضل! الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل! یا دائم الفضلِ علی السائل اباالفضل! تو صاحبم هستی و من تنها رعیت پابوسی ات را کرده ام با شعر نیت ای حضرت عیسی مسیح ارمنی ها ای دستهایت دستگیر اهل معنا یا کاشف الکرب تمام اهل دنیا یا عَمّی العباسِ فرزندان زهرا ای رب این پیمانه ها، باب الحوائج ای پیر سقاخانه ها، باب الحوائج تندیس تقوا و وقار و استقامت ای برگه ی سبز عبور از قیامت دست بلند توست، اسباب شفاعت آری قسیم النار و الجنه، نگاهت جاری ز سر انگشت تو آب حیات است بوسه زدن بر دست تو از واجبات است این پینه ی پیشانی تو یادگاریست بین تو و معبود تو هر شب قراریست ماه عشیره معنی شب زنده داریست سجاده ی تو ساغر می های جاریست روی تو جلوه بر رخ مهتاب داده است اشک تو بوده نخلها را آب داده است اخم تو خشم حضرت پروردگار است ابروی تو تکرار تیغ ذوالفقار است این چرخش شمشیر یک حمزه تبار است گفتی: أنا العباس، لشگر در فرار است از میسره تا میمنه کردی قیامت کولاک کردی یک تنه کردی قیامت ساغر لبالب نیست اما باز می هست کرببلا گر نیست اما شهر ری هست سجاده پهن و روضه باز و سوز نی هست در خاطر من روضه های "سیبویه" است با روضه می داده است چشمان ترم را او نوحه دم داده است ای اهل حرم را تا که علم افتاد و دست تو قلم شد زهرا رسید و بیرق روضه علم شد ذره به ذره از قد و بالات کم شد قد حسین بن علی پیش تو خم شد داغ تو را داده خبر تا مشک پاره وا شد ز گوش اهل خیمه گوشواره
بسم الله الرحمن الرحيم حجت الاسلام نويد وصل پدر را به كاروان می داد به ماه، ماه سر نيزه را نشان می داد رقيه توليت آستان رأس شريف به ماه، اذن زيارت در آسمان می داد هزار حوريه از چادرش زمين ميريخت اگر كه چادر خود را کمی تكان می داد رقيه دختر آقای مهربانی كه سرش به حامل سر نيزه سايبان می داد – - گرسنه بود، ولی از كرامتش اين بس به دست دشمن خود رزق آب و نان می داد پدر عقيق یمن را به ساربان بخشيد و او النگوی خود را به ساربان می داد شبانه از لب بابا كمی شكايت كرد چرا كه بوسه به لب های خيزران ميداد توان پاشدنش را گرفت سيلی زجر وگرنه پيش پدر، ايستاده جان می داد درست لحظه ی وصل رقيه و بابا برادرش به روی نيزه ها اذان می داد
بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت‌الاسلام او مادر زهراست، پس طُهر طهورا است او ترجمان نور بین اهل معناست سوغاتی معراج سهم دامن اوست آغوش او گهواره عرش معلاست عنقای مغرب عاجز از درک عفافش قاف مقاماتش ز بس عالی و والاست قدرش نهان باشد شبیه لیله ی قدر در چشمهایش عالم لاهوت پیداست او مادر انسیه حوری سرشت است او مادر آیات نور و قدر و طاها ست ح‍ُسن تمامی که سراپایش حَسن بود آیینه ای که مادر اسماء حُسنا است آن مریم مکه که بانوی عفاف است فخر تمام دختران نسل حوا است الله اکبر از جلال و از وقارش او باطنا اذکار تسبیحات زهرا است او تاجر عشق است بعد بذل مالش هر چه بلا آید سرش با جان پذیراست آنکس به واقع شخص ام المومنین است که در حقیقت مادر ام ابیهاست او از ازل دلداده شهر نجف بود او از ازل سرمست صهبای تولاست هر روز را دلواپس در بود و کوچه آری بساط گریه اش هرشب مهیاست شد سوگوار رفتنش چشمان زهرا پس سوگوارش از ثری تا به ثریاست بین مزارش روضه‌دار کربلا شد بین عبا گریان جسمی اربا ارباست مرثیه خوان یک کفن از خاک و خون شد مرثیه خوان پیکری در زیر گرماست مادربزرگ ماه های روی نیزه دلواپس حوریه های بین صحراست @babollharam
🏴 اشعار _____ دلی که خانه ی غیر تو شد حرم نشود اگر دخیل علم نیست محترم نشود چه سود در نفس آن کسی که یک لحظه به عهد عابس و جون تو هم قسم نشود به زیر قبه تو را از خدا طلب بکنم خدا کند ز سرم سایه ی تو کم نشود به شاه تیغ علامت قسم که تا دم مرگ سرم به غیر در خانه ی تو خم نشود بهشت مرثیه ات را به هیچ کس ندهد نصیب گریه کنت گر بهشت هم نشود به سمت حائر تو سینه خیز می آیم ز پا اگر که بیفتم، قدم قدم نشود فدای موی سپیدی که نذر روضه توست حرام، پول سیاهی که خرج غم نشود "تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند" به تیر و نیزه تو را نامنظمت کردند 🔸شاعر:
به بند کفش تو عالم دخیل می بندد که مقصد تو حسین و مسیر تو حسن است تن تو مصحف پاک تمام اسماء است زره نداری و جوشن کبیر تو حسن است قبای سبز امامت بپوش نجل حسن به قامتت شده اندازه جامه ی پدرت به دست خط حسن میخورم قسم ز ازل خدا نوشته تو را در ادامه ی پدرت تشرف تو به صحن عتیق آغوشم بقیع سبز حسن را به کربلا افزود به دفتر وجناتت حسن تجلی کرد قلم به لوح غمت داغ کوچه را افزود شبیه باغ فدک زخمی خزان شده ای گلی و برگ تو در دست های گلچین است زبرجد حسنی یا عقیق سرخ حسین؟! غمت شبیه غم گوشواره سنگین است چه شد ستاره دنباله دار نجمه شدی شبیه فاطمه از تو خیال مانده فقط من از قساوت این نعل ها نمیگذرم به روی ماه تو نقش هلال مانده فقط شده است زائر تو باطن امین الله امانت حسنی و حسین شرمنده است مرا دوباره بخوان تا اجابتت بکنم چه ناگوار! پس از تو عموی تو زنده است شاعر: حجت الاسلام
🏴 اشعار __________ گیسویش وقتی پریشان و مجعد می شود سوگواری شب هشتم زبانزد می شود چشم های خیس لیلا گفت هنگام وداع فرصت بوسیدنش آیا مجدد می شود طبع نازکتر ز گل تا رفت بین داس ها آه آه لاله های دشت ممتد می شود عین یک سو لام یک سو یاء یک سو ریخته است این هجاها روی هم شکل محمد می شود تاتنش از هم نپاشد باد هم با احترام دست بر سینه ز اطراف تنش رد می شود پیکرش مثل فدک نامه است ،در مرثیه اش غالبا بین دو روضه رفت و آمد می شود گیسویش را روی نیزه باد هر سو می برد مثل پرچم اهتزازش نذر گنبد می شود 🔸شاعر:
حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن برای اینکه حسین است سوگوار حسن محرم و صفر اندوهگین غربت او دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن ضریح کرببلا نقره داغ تربت او زهیر و حر و حبیبند داغدار حسن اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است امام ها همه جمعند در کنار حسن مزار خاکی او شد ابوترابیِ محض از آن به بعد نجف گشت خاکسار حسن عجب نباشد اگر که به روز رستاخیز حسین فاطمه برخیزد از جوار حسن برای غربت او بی قرار می گریم شبیه شمع خیالی سر مزار حسن برای داغ دو تا ماهپاره اش یا که برای لحظه جانسوز احتضار حسن برای روضه او با کنایه می خوانم مدینه ،کوچه،فدکنامه، گوشواره، حسن 🔸شاعر: ___________________________ ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
تمام اهل نظر بر تو التجا بکنند به نام پاک نقی خاک را طلا بکنند هنوز بردن نامت کمال بی‌ادبی است به لفظ "حضرت آقا" تو را صدا بکنند فرشته‌ها همه هنگام سجده حیرانند که رو به قبله و یا رو به سامرا بکنند چقدر روی دلت زخم کهنه بسیار است به زهر زخم دلت را چرا دوا بکنند دوباره یک دو نفر را به کربلا بفرست که زیر قبه برایت کمی دعا بکنند خدا کند که شبانه تو را دگر نبرند ز نام مادرتان لااقل حیا بکنند خدا کند که غریبانه دست و پا نزنی ملائک از پرشان فرش دست و پا بکنند دوباره از لب خشکت سلام می‌ریزد همین‌که روی تو رو سوی کربلا بکنند... سلام بر بدنی که سه روز بعد آن را ز دست نیزه گرفته که بوریا بکنند... شاعر: حجت الاسلام
_حسن _عسکری_علیه_السلام او اهل گریه بود و دو چشم نجیب داشت با نام مجتبایی اش انسی عجیب داشت او هم کریم بود و به هنگام بخششش خورشید و ماه یا که ستاره به جیب داشت آری تمام اهل مقاتل نوشته اند دشمن هم از عنایت و لطفش نصیب داشت مثل حسن حرم به مزارش وفا نکرد دیدم که صحن خاکی و قبری غریب داشت بوی گلوله میدهد آن صحن ها ولی روزی شبیه کرببلا عطر سیب داشت دستم به سمت چاک گریبان خویش رفت وقتی که نام او به لبش عندلیب داشت او دست خاک زلف پریشان خود نداد بالا سرش به جای سنان او طبیب داشت وقتی که زهر پا به روی سینه اش گذاشت فرزند او به روی لب امن یجیب داشت ابن الرضای سوم این خانواده هم مرثیه ای شبیه به یابن الشبیب داشت خاکی شده است صورت گلدسته های او یعنی که میل روضه ی خدالتریب داشت از روی نیزه ها سر او خورد بر زمین این روضه سخت بود و فراز و نشیب داشت @babollharam