#حضرت_زهرا_زمینه
#بند_اول
این خونه دیگه
خونه نمیشه
موهای زینب
شونه نمیشه
هر وقت سرت رو
شونه می افته
با سر حسن تو
خونه می افته
رو به قبله که خوابیدی
من مردم
دیشب از تب که لرزیدی
من مردم
تابوتو دیدی خندیدی
من مردم
فاطمه فاطمه جانم،زهراجان...
#بند_دوم
اشک چشای
تو بند نمیاد
دیگه به لب هات
لبخند نمیاد
واسه دل من
گاهی میخندی
هر شب سرت رو
محکم میبندی
چشمای خیس تو تاره
زهرا جان
خون تو روی مسماره
زهرا جان
کار من بعد تو زاره
زهرا جان
فاطمه فاطمه جانم،زهرا جان
#بند_سوم
پیچیده تو شهر
حرف یه نامرد
میگن مغیره
دس روت بلند کرد
میگن تو آتیش
بال و پرت سوخت
چادر که می سوخت
موی سرت سوخت
واسه من تو خطر رفتی
خانومم
پشت در بی سپر رفتی
خانومم
بین اون چِل نفر رفتی
خانومم
فاطمه فاطمه جانم زهرا جان...
#محمدصادق_باقی_زاده