eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
72 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 💠 چشمم به راه آمدن يار مانده است از نيمه شب گذشته و بيدار مانده است گفتم که بار خويش سبک تر کنم نشد وقتم تمام می شود و بار مانده است در را نبند ،پشت در خانه ات هنوز يک چند تا گدای گرفتار مانده است با اينکه از قديم بدهکار ميشود اينجا گدا هنوز طلبکار مانده است چشمی به هم زدم رمضان هم تمام شد رويم ز شرم جانب ديوار مانده است گرچه وداع با رمضان می رسد به عيد قلب شکسته باز عزادار مانده است اری وداع لحظه ی تلخ جدايی است حالا کجا رود دلم انگار مانده است شايد رود مدينه همانجا که فاطمه مابين درب خانه و ديوار مانده است وقت عبور از در خانه نگاه کن يک تکه پيرهن سر مسمار مانده است بايد دل از مدينه رود سوی کربلا وقت وداع آخر سردار مانده است زينب کشيد ناله ی مهلآ اخا حسين خم کن سرت که بوسه ی دشوار مانده است دستی گذاشت روی دل زينبش حسين ميگفت خواهرم غم بسيار مانده است گريه نکن عزيز دلم صبر کن کمی گريه ميان کوچه و بازار مانده است حالا گذشته بيست شب از روز حادثه يک کاروان اسير به انظار مانده است بر دست های بسته ی زينب ز نيزه ها چشم حسين و چشم علمدار مانده است وای از دل سکينه و وای از دل رباب بغضی شکسته در دل اشعار مانده است سيد حجت بحرالعلوم طباطبائی 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 💠 لحظات دعا، خداحافظ روزهای خدا، خداحافظ  لحظات غریب قبل سحر بوی افطار هر شب مادر  ظهرهای کلافه‌ی بی‌حال جزءهای نخوانده‌ی امسال  ذکرهای نهفته زیرِ لب مثل تصمیم‌های «از امشب...»  ذکرمان گشت ربنا، افطار پای هر سفره آتنا، افطار  چه‌قدَر با خدات کردی حال؟ پلک بر هم زنی شده شوال  چشم‌های به در، خداحافظ لحظات سحر، خداحافظ  روزهای مقدس رمضان لحظه‌های غریب تا به اذان  حال و احوال قبل افطاری قدرهای بلند بیداری  چه‌قدَر مانده است تا ساحل رمضان رفت، ای دل غافل!  راه باز است، تو نمی‌بینی میوه‌ی بغض را نمی‌چینی  خویش‌تن را بشوی پس با اشک دست بر دامن توام، یا اشک!  اشک تنها چراغ این راه است از مسیر درست آگاه است  دست خود را بده به دست چراغ تا کبوتر شود دوباره کلاغ  تا پر و بال در حرم بزند توی باب‌الرضا قدم بزند  شب بیست و نهم، چه مایوسی تو که مثل کبوتر طوسی  گاه در پشت پنجره فولاد گاه در کنج صحن گوهرشاد  دل تو سنگ مرمر حرم است تا به اذن دخول، یک قدم است  السلام علیک! دل‌تنگم ای بمیرم که مایه‌ی ننگم  ای بمیرم که زائرت نشدم بیست و نُه روز شاعرت نشدم  به من خسته هم نگاهی کن دل من را دوباره راهی کن مهدی رحیمی
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 💠 آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت می‌کنیم جیبمان خالیست احساس خجالت می‌کنیم بین مسجد بیشتر باخود تعلق می‌بریم حق صاحبخانه را کمتر رعایت می‌کنیم  هرچه روزی می‌دهی خرج معاصی می‌شود ما فقط سواستفاده از رفاقت می‌کنیم بیشتر دارد اجل سر به جوانان می‌زند پس چرا ما اینقدر داریم غفلت می‌کنیم؟  کار دنیا را ببین که متهم شاکی شده جای تو ما دائما از تو شکایت می‌کنیم  سهم ما از قال صادق‌ها به این و آن رسید وقت منبر هم فقط داریم صحبت می‌کنیم ذره ای دربندگی سختی نمی‌بینیم ما روز و شب جای ریاضت استراحت می‌کنیم نهی از منکر نکردن معنی اش این می‌شود از فساد و بی حیایی‌ها حمایت می‌کنیم عمر ما موقوفه عشق حسین و کربلاست هرچه را داریم یکجا خرج هیئت می‌کنیم خاک خاک کربلا باشد غذاهم می‌شود روزه را افطار با یک ذره تربت می‌کنیم از حرم تا قتلگه زینب تماما پیرشد گریه بر خم بودن آن قد و قامت می‌کنیم  🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
حيف که از دست ما ماه خدا می‌رود ماه مناجات و نور، ماه دعا می‌رود ماه سحر خيزی اهل صفا می‌رود ماه وصال علی، ماه ولا ميیرود ماه خدا رفت رفت، جلوه بدرش به خير زمزمه‌های شب و ليله قدرش به خير بود به روی خدا، چشم تماشای ما خواندن جوشن کبير، صوت دل‌آرای ما هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما زمزم? افتتاح، سر زد از آوای ما حيف که مانند برق، اين مه معبود رفت دير ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت ماه خداوند رفت، ماند به دل آه ما دست خداوندگار بود به همراه ما نور به افلاک داد، ذکر هو الله ما ذکر هو اللهِ ما، اشک سحرگاه ما ناله العفو ما از رمضان دل ربود گاه دعای سحر، گاه ابوحمزه بود زآينه دل گرفت ماه خداوند، زنگ سلسله زلف وصل، بود سحرها به چنگ عبد خدا بود و صلح، ديو هوی بود و جنگ يافت ز خون علی صورت اين ماه، رنگ محفل قرب خدا کوی علی بود و بس روی جميل خدا روی علی بود و بس کيست علی؟ کيست؟ کيست؟ سرّ مگوی خدا آن که هياهوی اوست، معنی هوی خدا دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا داشته شصت و سه سال، ديده به سوی خدا نور به او متکی، خلق به او زنده بود عالم و آدم نبود، او به خدا بنده بود ارض و سماوات را در همگان يک علی است هم به مکان يک علی، هم به زمان يک علی است هم به جهان يک علی، هم به جنان يک علی است بلکه خداوند را در دو جهان يک علی است قادر منان يکی است، خالق داور يکی است بعد خداوندگار، احمد و حيدر يکی است حاصل لوح و قلم، نام علی بود و بود نقش وجود و عدم، نام علی بود و بود بعد خدا دم به دم، نام علی بود و بود ذکر خداوند هم نام علی بود و بود مدح علی هم همان مدح محمّد بوَد احمد حيدر بود حيدر احمد بوَد علی به نص صريح، نفس پيمبر بود علی کنار نبی، ساقی کوثر بود علی تمام نماز، نه بلکه برتر بود نماز بی مهر او، گناه اکبر بود عبد مؤيد علی است، جمال سرمد علی است نه، جان پيغمبر است، تمام احمد علی است اين دو ز صبح ازل، کنار هم زيستند جدا ز هم تا ابد، نبوده و نيستند خدای داند فقط که بوده و کيستند که بوده و کيستند؟ چه بوده و چيستند؟ دو ناشناس وجود دو نور غيب و شهود به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود علی است آقای من، علی است مولای من علی است دنيای من علی است عقبای من جحيم با مهر اوست، جنت اعلاي من اگر رَوَم در بهشت، سوای او، وای من مرده بُدم با دمی زنده شدم از دمش «ميثمم» و می‌دهم جان به ره ميثمش غلامرضا سازگار
درشب آخر برایت بی قراری می‌کنم رفتی ای ماه خدا من گریه زاری می‌کنم   رفتی ای ماه خدا,یادشب وروزت بخیر بعده تو هر لحظه ای ناسازگاری می‌کنم رفتی ای ماه خدا,اصراره من بی فایده است دارم امشب بهرماندن پافشاری می‌کنم چشم و گوشم روزه دار و روزه هایم روزه نیست رفتی و من بی تو نوعی روزه خواری می‌کنم رفتی ای ماه خدا.اشکم شده جاری زغم بادو دیده توبه ها را آبیاری می‌کنم رفتی ای ماه خدا ,حال مناجاتت بجاست بعده تو هرروز وشب احساس خاری می‌کنم من فقط دوره تومی‌گردم نه عشق دیگران عاقبت برعشق شبهای توکاری می‌کنم  آرزوی دیدن حیدر مرا درسر بود روز وشب بردیدنش لحظه شماری می‌کنم یارب ازمن روزمحشرعشق حیدر رامگیر بهره دیداره علی من گریه زاری می‌کنم  می‌نشینم روزمحشر باز در سوگ حسین روزمحشر درعزایش سوگواری می‌کنم  میشوم(مجنون)اگر دنیا ی من گرددحسین در صف محشر نگر آنجاچه کاری می‌کنم  _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
درشب آخر برایت بی قراری می‌کنم رفتی ای ماه خدا من گریه زاری می‌کنم   رفتی ای ماه خدا,یادشب وروزت بخیر بعده تو هر لحظه ای ناسازگاری می‌کنم رفتی ای ماه خدا,اصراره من بی فایده است دارم امشب بهرماندن پافشاری می‌کنم چشم و گوشم روزه دار و روزه هایم روزه نیست رفتی و من بی تو نوعی روزه خواری می‌کنم رفتی ای ماه خدا.اشکم شده جاری زغم بادو دیده توبه ها را آبیاری می‌کنم رفتی ای ماه خدا ,حال مناجاتت بجاست بعده تو هرروز وشب احساس خاری می‌کنم من فقط دوره تومی‌گردم نه عشق دیگران عاقبت برعشق شبهای توکاری می‌کنم  آرزوی دیدن حیدر مرا درسر بود روز وشب بردیدنش لحظه شماری می‌کنم یارب ازمن روزمحشرعشق حیدر رامگیر بهره دیداره علی من گریه زاری می‌کنم  می‌نشینم روزمحشر باز در سوگ حسین روزمحشر درعزایش سوگواری می‌کنم  میشوم(مجنون)اگر دنیا ی من گرددحسین در صف محشر نگر آنجاچه کاری می‌کنم  _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) کانال جدید اشعار ناب
ماه رمضان رفت مرا روی سیاه است از این رمضان حاصل من باره گناه است ماه رمضان رفت ولی جاماندم گویا که گنه ماحصل عمر تباه است ازباره گنه ذوق مناجات ندارم این ماحصل عمر از این دست گناه است دیدی رمضان زودتر از هر رمضان رفت من هیچ ندانم که شب چندم ماه است این آخر خط است که درپیشِِِ رخ ماست ديدي رمضان رفت که این آخر راه است جرم وگنه آورده ام ای حضرت معبود دریای گنه در بر عفوت پر کاه است همواره به هرجا کرم وعفو توپیداست حاجات دلم در گرو نیمه نگاه است حاجت به دره خانه ات آورده ام ای شاه این دا بخداباز به دنبال پناه است ازعشق حسین است که (مجنون)شده لیلا در روزقیامت فقط این اشک گواه است _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) کانال جدید اشعار ناب