eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
91 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر می آمدی ایران تومرقد داشتی حتماً به جز گلدسته و نقاره گنبد داشتی حتماً شمال شرق ایران یا جنوب غرب یا مرکز تو هم در بخشی از این خاک مشهد داشتی حتماً کنارمضجعت در آخرش با شوق با فریاد پس از صل علی،ٰ آل محمد داشتی حتماً کسی با کفشهایش در حریم تو نمی آمد به دورمرقدت از صحن ها حد داشتی حتماً «مُؤَیِّد»داشتی در مشهدت باشعرهای ناب و در کل زمین کلی مُؤَیَّد داشتی حتماً اگر می آمدی ایران شبیه حیدر کرار تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَدداشتی حتماً همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود خودت هم ازهمانجا رفت و آمد داشتی حتماً 🔸شاعر: @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت روزی اینجا بهار داشته است چار سنگ مزار داشته است به حریمش پناه می برده هرکه با هر که کار داشته است مثل مشهد در اين حرم زائر از خودش اختیار داشته است شانه ي بی قرارِ لرزان و گونه ی آبدار داشته است اشک با پلک، رو به روی ضریح آشکارا قرار داشته است روزگاری به خادمیِ بقیع جبرئیل افتخار داشته است روی زوار باز بوده حرم ساعت دو سه چار داشته است شاخه هایش به سنگ محکوم است هر درختی که بار داشته است * گیرم اینجا خراب هم باشد دائما آفتاب هم باشد دل مهم است بین ما با قبر گیرم اصلاً طناب هم باشد گاه مثل بقیع میبایست در زیارت شتاب هم باشد این خودش باب رحمت است اگر زدن شیعه باب هم باشد پیرهن خود ضریح خواهد شد زیر آن گر کتاب هم باشد چون که اُمّ البنین در این خاک است باید اینجا رباب هم باشد باید اینجا شبیه کرب و بلا ناله ی آب آب هم باشد * باید اینجا حرم درست کنند چار تا مثل هم درست کنند با امام حسن سزاوار است چند باب الکرم درست کنند با طلا دور مرقد سجاد بیتی از محتشم درست کنند به تولای باقر و صادق صحن دارالقلم درست کنند نزد ام البنین نمادی از مشک و دست و علم درست کنند "دودمه" نه در این مکان باید شاعران "چاردم" درست کنند با کریمان "کریم خانی"ها قطعه ی "آمدم" درست کنند دورِ گنبد چهار گلدسته ولی از داغ خم درست کنند کاش هر چیز را نمی سازند کوچه را دست کم درست کنند کوچه را در ادامه ی طرحِ از حرم تا حرم درست کنند... ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴 اشعار ___________________ فرمانده بودی آمدی سرباز دین باشی دُر باشی و حُر باشی و مرد آفرین باشی از حضرت زهرا شفاعت را طلب داری باید بگویم هر چه داری از ادب داری چون در حقیقت حضرت زهرا نگاهت کرد با یک نظر فرمانده ی کل سپاهت کرد معنی حُرکربلا اینطور شد ساده هرکس که زهرا شد خریدارش،شدآزاده نعلین را در کربلا انداختی بر دوش یعنی به فرمانت شدم آقا سراپا گوش سرباز اربابی و حکم آمد از آن بالا فرماندهی لشکر صدیقه ی کبرا تو در حقیقت چون که بر ارباب پیوستی روز نخستین راه را روی خودت بستی روز نخستین صحبت ارباب پاکت کرد روز دهم تاثیر کرد و سینه چاکت کرد پیوستنت تاریخ را یکدفعه برگرداند بیش ازهمه این بازگشتن شمر را سوزاند یک بار با برگشتنت یک بار با جنگت یعنی دودفعه شمر افتاده ست در چنگت فرمانده ی محض سپاه توبه کارانی ازاین جهت درد مرا هم خوب میدانی یک آیت از مجموع اعجاز حسینی تو چون اولین سردارِ سرباز حسینی تو درکربلا ازاین جهت مثل علی هستی که بر سر خود دستمال زرد را بستی آن دستمالی که حسین از مادرش دارد حُر مثل سربندی همان را بر سرش دارد پیداست بر انگشتر کرب و بلا دُرّی زهرا خریدار تو شد ازاین جهت حُرّی یعنی گریز روضه ی حُر میشود کوچه یعنی ازآن نامردها پُر میشود کوچه 🔸شاعر:
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند دلیل خوشه ی انگور عسکری این است که تاک ها ننشینند روی پا باشند حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهر به عشق شما گدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛ به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریب تر باشد که زائران تو در بین کوچه ها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند 🔸شاعر: _______________________________
از امام مجتبی داری تو نیمی بیشتر پس اگر عبدالعظیم،عبدالکریمی بیشتر ای سفیر حضرت هادی برای جامعه برده ای از «جامعه» سهم عظیمی بیشتر در نماز این حرم فهمیده ام از راه ها هم صراطی هم صراط المستقیمی بیشتر بی حرم جد تو بود و بارگاهت اینچنین بوی غربت می دهد از هر حریمی بیشتر بعد معصومه میان واجب التعظیم ها اسوه ی احسن برای زندگیمی بیشتر روضه ای برپاست از سوی ملائک بی گمان در حریمت آمده هرجا نسیمی بیشتر کربلایی هرشب جمعه به عشق مجتبی در بقیعش جمعه شب ها را مقیمی بیشتر روضه ی ارباب را با جان خود حس کرده ای برده ای از گندم ری چون شمیمی بیشتر
از دل بی‌تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت از تنت تا بعد هفده روز، سَم بیرون نرفت خانه‌ی «موسی»* بدون طور، کوه نور شد نور در واقع ز بیت‌النور هم بیرون نرفت بعد شادی -آن رفیق نیمه راه- از سینه‌ام؛ هرچه گفتم غم برو، غم از دلم بیرون نرفت از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت ای دل اندر صحن‌هایش از پریشانی منال مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت دست پُر گرچه نیامد هیچ‌کس اینجا ولی دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛ دست خالی از خیابان اِرَم بیرون نرفت 🔸شاعر:
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن دختر دومی ِحضرت حیدر بودن صدق الله العلی نام پدر بود و چنین آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن ام کلثوم شدن اینهمه مظلوم شدن شاهد میخ، چهل مرد، لگد، در بودن شاهد میخ،چهل مرد،لگد،در،فریاد بعد هم شاهد یک عمر به بستر بودن جزو آموختگان وصیت نامه ی او جزو تشییع کنان تن مادر بودن پشت تابوت به همراه حسین و زینب جزو آن چندنفر در شب آخر بودن درشب قدر به نوعی و به شکلی شب تشت ام کلثوم...بگو زینب دیگر بودن دختر فاطمه و عمه ی طفلان اما عزتش این بشود:خواهر خواهر بودن می کند خم کمرش را همه ی عمر فقط لحظه ای عمه ی دلواپس اصغر بودن می کند خم کمرش را به خدا درآنی روی تل گریه کنان محو برادر بودن چکمه ای آمد از آن سو واز این سو شد باب در هیاهوی حرم دست به معجر بودن
امامی که از انوارش قیامت می‌شود معنا اگر هادی‌ست از اسمش هدایت می‌شود معنا صبوری جلوه می‌گیرد اگر یک گوشه بنشیند اگر برخیزد از جایش شجاعت می‌شود معنا عرق از روی پیشانیش اگر بر روی آب افتد از آن یک قطره دریای طهارت می‌شود معنا کسی که حلقه‌ی وصل محمد با محمد شد علی هم گر شود با او رسالت می‌شود معنا علیِّ چارمین وقتی که خود جد محمد شد برای شیعه‌اش قطعا ولایت می‌شود معنا علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار امامت در امامت در امامت می‌شود معنا نه اینکه کور بینا گردد و از جا به پا خیزد فقط با بردن نامش شفاعت می‌شود معنا برای جامعه از یک فراز «جامعه» بی‌شک؛ دیانت می‌شود پیدا، سیاست می‌شود معنا علیِّ دیگری هم برده شد در بزم«مِی» این بار؛ به سامرّا به جای شام غربت می‌شود معنا گریز روضه دارد می‌رود در بزم «مِی» وقتی؛ میان تشت، خورشید قیامت می‌شود معنا حسابش را بکن مستی بگیرد چوب در دستی دراین حالت برای ضربه سرعت می‌شود معنا دوچندان می‌شود در حالت مستی توان فرد بدین ترتیب دربرخورد شدت می‌شود معنا وَ دربرخوردها یک روز هم آیینه بر در خورد شکستن بعد از آن برخورد راحت می‌شود معنا یکی از دست،آن یک از در و آن دیگر از دیوار فقط سیلی براین صورت سه صورت می‌شود معنا شاعر:
عمریست به شیعیان حسادت دارند بدجور به یکدگر شباهت دارند از کوچه و از بقیع دانستم که اینها به خراب کردن عادت دارند از اینهمه خوب در جهان خوب تری مرغوب تری اگر که مخروب تری تاکور شود هر آنکه نتواند دید بی گنبد و بی ضریح محبوب تری اینها که همیشه جنگ را باخته اند تخریب کنند گوئیا ساخته اند زود است که بشنویم درشهر رسول بین الحرمین راه انداخته‌اند از آنهمه خاک انتخابت کردند پس منشاء اینهمه ثوابت کردند گاهی سبب خیر، عدو خواهد شد آباد شدی چونکه خرابت کردند @babollharam
تاکه ذهنم از مدینه مشهدی دیگر بسازد بهتر است این شهر را از هرکجا بهتر بسازد مثل فتح مکه درتغییر این بارِ مدینه طرح را احمد بیارد شهر راحیدر بسازد ازحسن دارالکَرَم محراب رابا نام سجاد بین صحن باقر و صادق دوتا منبر بسازد احتمالا بین صحن فاطمه باگریه حیدر جای سقّاخانه حوضی بهتراز کوثر بسازد احتمالا از پر جبریل باشد سنگفرشش کفشداری حرم را هم فقط قنبر بسازد حضرت عباس هم مثل ضریح خویش ای کاش بارگاهی هم برای حضرت مادر بسازد باید از خرمای نخلستان میثم«سازگاری»؛ هی تناول کرده و ازمزّه اش دفتربسازد چون حسینیه بناگردد دراینجا باید این خاک؛ بعد از این باروضه ی سخت علی اکبر بسازد چارتا گنبد، رواق وصحن ها، بااین مضامین؛ یک نفر باید«مدینه شهر پیغمبر»بسازد روضه شداین شعر وقتی در ورودی نخستش؛ ازهمان کوچه علی بانام زهرا در بسازد کاشکی این مرتبه در سمت کوچه بازگردد کاش حیدر میخ را باضربه ای بی سر بسازد (برگرفته از وبلاگ حسینیه) @babollharam
خاک این شهر به چشمان تو عادت دارد خوش بحال نفس قم که لیاقت دارد چون تو یک روز از این کوچه گذشتی عمری زندگی در دل این شهر سعادت دارد گنبدت پر شده از کفتر و تنها دل من چون کلاغی ست که رویای زیارت دارد کوچک است آه ولی حوض تو با دریا و ... گنبدت با خود خورشید رقابت دارد… حرمت مثل نگيني است ولي در دل خاک زير خاکي همه جا اين همه قيمت دارد حرمت مثل نگینی ست در انگشتر شهر که در اطراف خودش فاضل و بهجت دارد حرم حضرت معصومه و درهای بهشت جمکران ، این همه این شهر علامت دارد .....وکجا بهتر از این شهر برایت دیگر مومن آن است که یک ذره لیاقت دارد @babollhara
پرواز خواهم کرد سویت، پر که باشد پر چونکه باشد می پرم باور که باشد شاه و گدا فرقی نخواهد داشت این است درک کریم از اینکه پشت در، که باشد آری رضا گفتن مؤثر بوده برلب تاثیر دارد خطبه بر منبر که باشد مثل شراب از سرکه بودن ها گذشتیم پای طلب معنی ندارد سر که باشد دیگر نمی آیم من از باب الجوادت روی لبم سوگند بر مادر که باشد قم می شود دروازه ی مشهد یقینا حرف برادر می شود خواهر که باشد وقت وداع اینجا ضریحت را همیشه شش گوشه می بینم دو چشمم تر که باشد @babollharam