.
#نوحه_سنتی
#شهادت_امام_علی
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_حاج_ناظم
شب شهادت علی مظلوم
غربت مرتضی گردیده معلوم
گردیده روان به سوی جنان
یا صاحب الزمان آجرک الله(۲)
گرید و مینالد مظلومه زینب
از داغ بابایش جان او بر لب
قلب شکسته در غم نشسته
یا صاحب الزمان آجرک الله
در کنار پدر نور دو عینش
ریزد در ماتمش اشک حسینش
از غم می سوزد شعله افروزد
یا صاحب الزمان آجرک الله
خانه ی ولایت غرق محن شد
با دست مجتبی حیدر کفن شد
زینب دل خون گردیده محزون
یا صاحب الزمان آجرک الله
نفس ختم رسل گردیده خاموش
با دستان حسن گشته کفنپوش
حسین غمین است زینب حزین است
یا صاحب الزمان آجرک الله
غربت بابا را نموده احساس
وقت غسل وکفن غمدیده عباس
ماه مدینه زند به سینه
یا صاحب الزمان آجرک الله
گلهای مرتضی چون گل فسردند
پیکر بابا را از خانه بردند
هم غریبانه هم مخفیانه
یا صاحب الزمان آجرک الله
#نوحه_شهادت_امام_علی_علیه_السلام
#شب_قدر #امام_علی
#مشهد_مقدس
.
سبک زمینه شب بیست و یکم شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
بند اول:
شهر کوفه دیگه از دستم سیره
موندنم برای مردم دلگیره
مرتضی هم از بین مردم میره
غربت توی چشای من خیلی بی حسابه
یاد حسینمم که چشمام به ظرف آبه
آه غریبی و کشیدم من
مثل تو کشته ای ندیدم من
صدای نالتو شنیدم تا
به سمت گودال دویدم من
""به سمت گودال از کوفه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تورو بردن دیر رسیدم من""
عزیز عطشانم جانم حسین جانم
بند دوم:
سخته زندگی برام جونه زهرا
قلبم از فراق تو خونه زهرا
گریه هام دوباره میخونه زهرا
از باغ زندگیمون وقتی ثمر گرفتن
دیدم که محسنم رو با میخ در گرفتن
رفته بازم دلت به دنباله
تنی که غرق خون و بی حاله
براش بمیرم که دلم با تو
ز کوچه ها عازم گوداله
""به سمت گودال از کوچه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تورو بردن دیر رسیدم من""
عزیز عطشانم جانم حسین جانم
بند سوم:
همدم غمای من وقتی چاهه
حرف اشک زینبم تنها آهه
گریه با صدای حزنش همراهه
دیدم حسینمو که با خون گرفت وضوشو
میده به دست تیغه شمر لعین گلوشو
برید سر تو رو بریدم من
سرت رو روی نیزه دیدم من
با بچه های بی پناه تو
به سمت گودال دویدم من
""به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تورو بردن دیر رسیدم من""
عزیز عطشانم جانم حسین جانم
علی رضوانی
اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
زتیغ مردک پستی.. عمامه افتاده
ز شانه های امامت ،جامه ـ افتاده
برای خواندن نهجالبلاغه بس دیر است
چنین ز هر طرفی صد چکامه افتاده
علی بگو به که دل خوش کنند اولادت
گرسنه ای ز «حجاز» و «یمامه» افتاده
به خواب قدرت بازوی تو نیاید کس
به یومن زورتواین گونه افتاده
خوشم علی به تو و قرص نان این سفره
مرا بس است همین یک دو جامه افتاده
... تو شاهدی که زمین مانده است و ما ماندیم
که میزهای پر از بخشنامه؛ افتاده
🔸شاعر:
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
____________
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
جانم علی (ع)
حمد لله تاقیامت من گداي حیدرم
سرخوش ومستم که عمری مبتلای حیدرم
از تولد يا كه نه روز ازل تا روز حشر
ای جماعت مست مست و آشناي حیدرم
رو گرفته ماه امشب از حلولِ ماهِ من
در نماز و سجدهي شكرِ خداي حیدرم
شاهکارخلقتست وشاهکارعالمست
من چو مبهوتان عالم در هواي حیدرم
جان دهم گر جان پذيرد، پيش پاي مرتضی
خود به مسلخ ميبرم چون من فداي حیدرم
شکرلله اشهدما دراذان شدیاعلی
تا شود روزي بگويم خاكِ پايِ حیدرم
چشمِ ابري من امشب پر ز بارانِ میشود
سينه گويد عقده دارِ عقدههاي حیدرم
شکرلله والی ما فاتح آن خیبرست
چون قلندر تا ابد من هم صداي حیدرم
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#امام_علی
#مرثیه_امام_علی
شهادت امیرالمومنین(ع)
بین محراب علی شیرجهان افتاده
که از این واقعه عالم به فغان افتاده
بین محرب دعابود علی خورد زمین
فاطمه موی پریشان به جنان افتاده
شده منشق سر ه مولا،چه کندبا زینب
پیشواز سر بشکسته چسان افتاده
نفسی نیست دگر در دل این باغ خزان
پی او باد صبا اشک فشان افتاده
شده پاشیده زهم عرش برایت حیدر
جبرییل مویه کنُان، مویه کنان افتاده
باز گودال مرایاد توانداخت حسین
غارت خیمه ی سلطان، به سنان افتاده
شمرآمدپی گودال و دل زینب دید
سوی این باغ دگر باد خزان افتاده
دو سه باری به زمین خورد ودلش گفت حسین
گوشه ی خیمه چنین او نگران افتاده
#شب_قدر
#آرمین غلامی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#_ماه_رمضان
#ضربت_خوردن_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
دو قدم رفت ولی پیکر اومیسوزد
زتَرَک خوردن سَرَ ،دُختراومیسوزد
تیغ تا رفت فرو ،رفت میانِ اَبرو
تیغ وشمشیرچنین با سر اومیسوزد
به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربهیِ در همسر اومیسوزد
آمدعباس ولی گریه کنان درپی او
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَ اومیسوزد
پیش ِ زینب رویِ پا بود ولی باز افتاد
زینبش دیدکه بال وپر اومیسوزد
دیدناگه به زمین خوردنِ بابایش را
گریه میکرد...خودش آخر اومیسوزد
رویِ تَل تا لبِ گودال دویده زینب
کربلا بینِ همه خواهر اومیسوزد
نیزهای آمدو او را چقدرهول نمود
نیزه کمتر بزنیدچون سَرَ اومیسوزد
پیش چشم خواهری بود سَنان میخندید
روی گودال چنین مادر اومیسوزد
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم