eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
36 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
رجزحضرت صادق (ع) ... 🍃 آنکه سوی بیرقش عمری دویدم صادق است آنکه درعالم شده تنها امیدم صادق است کس مرا درعالمین هرگز نکرده دلبری آنکه ازنامش همیشه خیر دیدم صادق است خوب یادم داد. مادر عشق شیخ الاوصیا از لب بابــای خود نامش شنیــــدم صادق است ذکرتان هرکس بگویدمیشود، آقای من آنکه غیرازاومن ازایشان بُـریـدم صادق است گر زمین گیــرم ولی او دستگیرم بوده است آنکه جزخوبی از اوچیزی ندیدم صادق است صحن خاکی بقیع شدقبله اهل نظر یاد لحظه لحظه اش آهی کشیدم صادق است کاش عمری خادم صحن بقیعت میشدم آنکه عمری گرد او باجان پریــدم صادق است من چه گویم بهتریـــن ایام عمــرروضه بود آنکه عمری درعزایش من خمیدم صادق است غلامی(مجنون کرمانشاهی)_ 😔 ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه ناگهان ازسره، اسبی گل طاها افتاد ازفرس بودبه گودال که بابا افتاد درسرازیری گودال ؛ سری برخاک است یوسف فاطمه برخاک بلایاافتاد پدرم بین مناجات و نماز است ولی بین گودال گمان،حضرت موسی افتاد یوسفم از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد به روی خاک گل، خوش قد و بالا افتاد بهترین در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری افتاد به زمین عشق اباالفضل میان گودال ذوالفقار علی عالی اعلی افتاد کیست او ، مشتری اش هست خداوندکریم درحرم با رجزش، زینب کبری افتاد درحرم، من چه بگویم که چه شد ازعم او بخداپاسخ این شاید و امّا افتاد 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی)_ ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه دربین گودالی سرت را جمع کردی درگوشه ای بال و پرت را جمع کردی درزیرخنجر، دست وپایی میزدی تو ای بسمل زینب ،سرت را جمع کردی برسینه ات باچکمه میزدشمرملعون دیدم که این سوپیکرت را جمع کردی خنجربه روی گردنت افتاده دلبر باخنجرملعون سرت را جمع کردی گودال را شستی به تنهایی حسین جان خونابه ی جسم وپرت را جمع کردی پایی زدوجسم توبرگرداندای وای درزیرخنجرپیکرت را جمع کردی شدازقفا راست بریده ای برادر خونابه های حنجرت را جمع کردی 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
،_مدح امام حسین حک بر سر تاج کریمان، ، یا حسین است آن خط زر بر عرش رحمان ، یا حسین است ای دل سخن گفتن اگر چه کار من نیست مدح خدا در حد امکان ، یا حسین است از آسمان زهرا تو را می‌خواند من هم گفتم حسین هر بار یک جان ، یا حسین است آقا خدا شأن تو را معلوم کرده اذکاره توصیفت به قرآن ، یا حسین است اللهُ یَهدی مَن یَشا، خلق عظیمت ذکری که بنموده مسلمان ، یا حسین است دارم به راه روشن تو اعتقادی همواره آن خورشید ایمان ، یا حسین است زیبایی روی تو تمثالی ندارد زیبایی‌ هر صوت قرآن ، یا حسین است خواهم بگویم ازتو با حُسنِ جمالت یک مثنوی نه بلکه دیوان ، یا حسین است صدهاگدا روزی ز دستان تو خورده بر سفره‌ ی این شهر مهمان ، یا حسین است کرب وبلادر حیرت از جان‌بازیِ اوست یارب رجز دربین میدان ، یا حسین است تیغ دو دم در دست عباس علی بود تکبیربر شمشیر بُرآن ، یا حسین است هیهات‌من‌الذله با نامت شد آغاز کرببلا را خط پایان ، یا حسین است ای خامس آل عبا،مارا تو دریاب شیواتر از تصویر باران ، یا حسین است روزی عالم جملگی از برکت توست برسفره‌ های خالی از نان ، یا حسین است هرشب تصور می‌کنم شش گوشه‌ات را بر گنبد و این صحن و ایوان ، یا حسین است معماری صحن و سرایت دیدنی بود روی لبان قوم سلمان ، یا حسین است بر طاق ایوان طلا با اشک دیده روی لب ساقیِ عطشان ، یا حسین است اذنم بده حالا برایت اشگ ریزم سطر دلم با چشم گریان ، یا حسین است جانم فدای استخوانی که شکستن باچکمه بر روی تن سلطان نشستن غلامی(مجنون کرمانشاهی) کانال تخصصی حاج آرمین غلامی
بسم الله الرحمن الرحیم ♦ ای دست وپا بریده دگر، دست و پا مزن اینگونه دست وپا وسط قتلگا مزن دیدم که نیزه ای به گلویت فرونشست درزیرچکمه، مادر خود را صدا مزن درزیرخنجری وشدی پاره پاره تن آتش به جان این جگر مبتلا مزن بر روی سینه ی تونشسته شمروسنان مردم زناله، ناله‌ی واغربتا مزن از شانه‌ی شکسته کمی هم کمک بگیر بر روی خواهش من دلخسته، پا مزن زینب کنارخیمه آتش گرفته‌است ملعون بیاحسین مرا بی هوا مزن قدری بنوش جرعه‌ی خون ازگلوی خود سیراب گشته ای ازخون،نوا مزن جسم تواز شراره‌ی غم آب گشته است باناله ات شرر به دل مبتلا مزن دیدم که شمربرده به غارت عبای تو حرف از عبای رفته به غارت شه ها مزن 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) __________________ ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
شدم از روز ازل مستِ تویامعصومه نوکرِوگدای دربستِ تویامعصومه نوکری دره تو کردمرا مست جنون کم ماو کرم دستِ تویامعصومه من که از روز ازل نوکرِ این در بودم نوکرِ بی سر و پایِ گل حیدر بودم قبله از روز ازل روی تو شد ای بانو همه امید دلم کوی توشد ای بانو قبله ی ماست به سمتِ حرمِ معصومه چشم هرشیعه فقط سوی توشد ای بانو حرمت تابه ابد منزل ومعوای من است نام زیبای شما در دل شیدای من است خواهره موسی الرضا هست فقط معصومه راهِ شیدایی ما هست فقط معصومه گر ز زهرای علی نیست نشان وحرمی همه مقصودِ خدا هست فقط معصومه از وطن بارسفربند ببین یار کجاست مقصدماهمگی قم بود وشهر رضاست چکنم مستم و شیدای تویامعصومه بین دل هست فقط جای تویامعصومه جان من باد به قربان تو ای دخت علی سَرِ خود را بِدَهم پای تویامعصومه بانو ایکاش به زیرِ عَلَمت می مُردم یا شبی دروسط آن حرمت می مُردم دل ماهست به دنبال تویامعصومه خانه ی عشق بُوَد مال تویامعصومه کاش میشد که شبی کنج حرم میمردم دل من هست به احوال تویامعصومه شب عشق است و دلم کرده هوای حرمت همه ی عالم هستی به فدای حرمت به فدای دل نالان تویامعصومه گریه های غم هجران تویامعصومه چه شبی بود شب آخره دیدار رضا دیده او دیده ی گریان تویامعصومه شهرقم ازتوبها داردوبگرفت همه عمر (مجنون)بفدای تو ونامت فاطمه غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه_امام_حسین_گودال 🎤 آرمین غلامی پی تو، ای دل و دلدار شب جمعه خوش است درپی ات،سید و سالار شب جمعه خوش است شب جمعه است دلم، یاد حسین افتاده درحسینیه سیار شب جمعه خوش است من حسینی شده از آن نفس گرم توام گشتم ازعشق بدهکار شب جمعه خوش است عشق تو داده نتیجه چه قیامت کردی این همه لشکر زوار شب جمعه خوش است در و دیوار نوشتم ز غم بی کسیت می زنم تا به ابد زار شب جمعه خوش است مادرت بود که آمدنیمه شب درحرمت اه گوید در و دیوار شب جمعه خوش است روضه خوانت شده زهرا، دراین صحن وسرا گفت بااشک که ای یار، شب جمعه خوش است درسرازیری گودال تنت شدپامال ناله ی حیدر کرار شب جمعه خوش است تو علی گشته ای و بودسنان هم قنفذ وای از این همه تکرار شب جمعه خوش است این چه سری است که شد ذکر لبم وای حسین با زمین خوردنت هر بار شب جمعه خوش است سر ِ پیری گذر ِ تو ، سره گودال افتاد وای از آن همه آزار شب جمعه خوش است هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش چشم های توشده تار شب جمعه خوش است خواهر توشده ای شاه برای پسرت در دل شعله پرستار شب جمعه خوش است کفنت خار بیابان شده و بی تو برفت خواهرت بر سر بازار شب جمعه خوش است غلامی _(مجنون کرمانشاهی) 🥀هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🥀
بسم‌ الله الرحمن الرحیم غلامی -(مجنون کرمانشاهی) ▶️ ناله دارم، برت ای یار بمان مردم از دوری دلدار بمان تیره گی راه مرا، بست چنین سحر عمر و شب تار بمان غم زده ماندم و آواره شدم دارم این غربتِ دشواربمان دورم ازمهدی زهرا چکنم روزهایم شده تکرار،بمان غم دوری توباشد دشوار لحظه ای دست نگهدار، بمان کرده های خودم یادم رفت شده ام باز طلبکار!!! بمان چکنم که همه طردم کردند پسر حیدر کرار بمان گفت حیدر به تو زهرای بتول از رُخت پوشیه بردار، بمان همسر من، چقدر آب شدی مرو با این تن تب دار، بمان پیش زینب، طلب مرگ نکن مروبا، این همه اصرار بمان زینب آمد که بیاید بغلت شده این ملحفه گلدار، بمان : آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم 🏴شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) 🏴 ✍شاعر: آرمین غلامی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ زنت به کوچه علی، ناگهان زمین خورده به پیش چشم تو او، بی امان زمین خورده کسی ندیده زهر سوبه روی زن بزنند شکسته همسر قامت کمان زمین خورده ندیده باره کسی شیشه باشد وافتد به کوچه در گذر این و آن زمین خورده دعابکن که نپیچد به پای او چادر به مثل پیرزنی قد کمان زمین خورده میان کوچه هلش داده اند،تا افتاد ببین مقابل نامحرمان زمین خورده ببین که آبروی مادری به کوچه رفت به پیش هر نظر کودکان زمین خورده علی به بازوی خیبرشکن درآن کوچه اسیر گشته ولی بی امان زمین خورده مغیره قنفذ و خالد بلند خندیدند که شیردرقفس است وچنان زمین خورده زپشت سربگرفت است شال او زهرا که با کشیدن این ریسمان زمین خورده چه کرد اسب حسین درمیان آن گودال کشید سیحه ودید آسمان زمین خورده رسید تیزی آن نیزه ها به پهلویش رمق نمانده و،باهر تکان زمین خورده شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) ✅ سروده-یکشنبه14-آذر1400-کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم افتاده ام میانه ی صحراشتاب كن در زیرخنجرم به تماشا شتاب کن دلگيرم از تمامی کوفه،بیاکه من هستم بیاده اکبر ليلا شتاب كن وقتش رسيده عصرغروبم شده بیا پايان بده بر اين شب غمها شتاب كن در انتظار آمدنت ،زینبم بیا دیگرنمانده یوسف زهرا، شتاب كن ای وارث عدالت و صبر و غم علی ازخیمه هابیا گل طاها، شتاب كن جانم به لب رسيد از اين روزگار غم زینب به جان حضرت زهرا شتاب كن بر آن پدر كه با سر زانو رسيد و ديد نقش زمين جوان خودش راشتاب كن دیدی پدر كه پيكر فرزند خويش را بر خاك می سپرد به صحرا شتاب كن دیدی تنی كه زخمی تیر سه شعبه بود بر آن سری كه رفت به نی ها شتاب كن آن خواهری كه در دم گودال ميگرفت با ناله ذكر وای حسينا شتاب كن دیدی رقیه دختركی كه گرفته بود بر روی دامنش سر بابا شتاب كن زینب بیا كه من دگرازپا فتاده ام ازبهره دیدن رخ سقا شتاب كن 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) _______________________________
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) زتیغ مردک پستی.. عمامه افتاده ز شانه های امامت ،جامه ـ افتاده برای خواندن نهج‌البلاغه بس دیر است چنین ز هر طرفی صد چکامه افتاده علی بگو به که دل خوش کنند اولادت گرسنه ای ز «حجاز» و «یمامه» افتاده به خواب قدرت بازوی تو نیاید کس به یومن زورتواین گونه افتاده خوشم علی به تو و قرص نان این سفره مرا بس است همین یک دو جامه افتاده ... تو شاهدی که زمین مانده است و ما ماندیم که میزهای پر از بخشنامه؛ افتاده 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) ____________
شهادت امیرالمومنین(ع) بین محراب علی شیرجهان افتاده که از این واقعه عالم به فغان افتاده بین محرب دعابود علی خورد زمین فاطمه موی پریشان به جنان افتاده شده منشق سر ه مولا،چه کندبا زینب پیشواز سر بشکسته چسان افتاده نفسی نیست دگر در دل این باغ خزان پی او باد صبا اشک فشان افتاده شده پاشیده زهم عرش برایت حیدر جبرییل مویه کنُان، مویه کنان افتاده باز گودال مرایاد توانداخت حسین غارت خیمه ی سلطان، به سنان افتاده شمرآمدپی گودال و دل زینب دید سوی این باغ دگر باد خزان افتاده دو سه باری به زمین خورد ودلش گفت حسین گوشه ی خیمه چنین او نگران افتاده غلامی
علیه السلام # ✅ یا امیرالمومنین(ع) ... دل ما وقف سراي نجف است هست وبودما فدای نجف است رونق سفره اگرگشت زیاد همه از لطف و عطای نجف است چقدر دور علی(ع)زواراست چونکه مرهون دعای نجف است عاشق ونوکره کوی علی ام ایل واجدادم گدای نجف است هرکه بیمارست.گوییدش بیا دارویش دارالشفای نجف است قد کشیدم با دعای حضرتش این دلم تحت لوای نجف است گنج علمت یاعلی درسینه است چشم ما خاک سرای نجف است مرتضی برعاشقش دارد نظر سینه ام غار حرای نجف است یاعلی گویم به هرصبح ومسا راز هستی درسرای نجف است پای میزان عمل ,میزان علیست هرگنهکاری گدای نجف است می شود شبهاسحردراین سرا درسرعاشق هوای نجف است ذکره حیدر مرده را احیاکند مردن عاشق برای نجف است کاش عمرم صرف مولایم شود درسرمن ماجرای نجف است گردتاگرده علی خیل ملک جبرییل عبده سرایِ نجف است تاابدسلطان (مجنون)حیدر است عرش اعلاخودگدای نجف است 🔸شاعر: غلامي(مجنون كرمانشاهي) ___________________________
غریبان شام غریبان علی شیر خداشد دربین محراب دعاحیدر فداشد شام غریبان فاطمه ا ز ره رسیده آمدبه دیدار علی قامت خمیده بهر غریبی تو آه از دل کشیده شام غریبان علی امشب رسیده با محسنش زهرا چه با زحمت رسیده با صورت نیلی مه عصمت رسیده زخم سرت تادید زینب باز افتاد دیدم به سختی حیدر دلخسته جان داد غلامی (مجنون کرمانشاهی)
تورفتی از برما ای تمام دلخوشیم سه شب رسیده زداغ غمت تومیکشیم پدر زلطف تو دلخوش به زندگی بودم به‌هرطرف که روم عاشقانه میکِشیم بیابه خانه ببین بی تو درهمم بابا ببین نگرتو دگرقامت خمم بابا هنوز زخم غم مادرم به دل باشد هنوزمن زغم کوچه درهمم بابا سه شب شده که تو رفتی عزیز دل ز برم من از ضمیر دل خون گرفته باخبرم بیاد دست تووآن نوازشت هستم سه شب رسیده و اکنون ببین شکسته پرم مثال سوره مریم به غصه دمسازم به هرمصیبت وغمهای کربلا سازم غریب و بیکس و تنها دراین دیارم من به بوریا به کفن یا به بوسه پردازم تورفتی ودم رفتن به لب حسین داری خوشابه حال توبابا که نورعین داری کناره مادر پهلو شکسته‌ میمانی به کربلا توامیدی به عالمین داری چه گفته‌ای به من هر جا نگاه عباس است به هر نفس دل پرغصه آه عباس است چه گفته‌ای که ابوالفضل دست و پا گم کرد ولی بدان که حسین در پناه عباس است حواس اوهمه جا بوده سوی معجر من خوشم که دست نوازش نهاده بر سر من نگاه لطف برادر همیشه سوی من است ادب نگر که نگفته به من که خواهر من؟ اصالت ادبش محترم شمرده مرا به احترام کلام پدر برده مرا به غصه و غم اگرمبتلا شوم مرده‌ست به سینه از در دوستی تافشرده مرا تویی تو پشت و پناهم برادرم عباس تویی تو در همه جا یار ویاورم عباس تمام عمر مطیع امام خود بودی توخالق ادبی وتو باورم عباس غلامی (مجنون کرمانشاهی)
سه شب زداغ علی روی لب پدر شده است دودیده ی حسنین غرق درگهر شده است سه شب شده که علی در میان مردم نیست نثار خرمن هرسینه ای شرر شده است سه شب شده که زداغ علی نوابرپاست به چشم های حسین وحسن نظر شده است شکست بال و پرکودکان کوفه زغم چنان چو مرغ، سر خود به زير پر شده است همان خرابه که شب ها گذر گه او بود بدون سفرۀ خرما و نان گذر شده است ببربه پير جذامي سلام بابا را بگوز مرگ من او را که بیخبر شده است 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
به کوفه-5شوال ✅ چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند بوده ای اینگونه بر انگشتر دست حسین ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
به کوفه-5شوال ✅ آمدم کوفه ولی، بی توگرفتارِ شدم بی تومن ساکن این دیارِ خونبارِ شدم کوفه من، خسته و سَرگشته و بیمارِ شدم آمدم کوفه گرفتار، غم کوچه ودیوارِ شدم لَعنتُ اللّه به این مردم بی عهد و وفا برعبیدالله وبرمردم، آن دوران ها دگر آرام گرفته خنجرکوفه حسین رنگِ اِحرام گرفته خنجرکوفه حسین زِ سرم کام گرفته خنجرکوفه حسین ختمِ انعام گرفته خنجرکوفه حسین خنجراز راه رسید و به سَرَم تیغ نشست.. استخوان بدنم ازاثر ضربه شکست باز هم رو به توام ، گریه کنان... بی تابم کوفه ، ای یارمیا ، برتو حسین بیتابم مردم کوفه حسین عهد و وفابشکستند منتظرمانده ی مرگم، در شب مهتابم آه دارم روی لب ،ذِکرِ ”حسین جان” گویم خجلم ازتوحسین، سیه اگرشد رویم دل چو ، مشغولِ توسل به محمد» شد و بعد... اشک ، بینِ دیده و چَشمِ تَرَم سَد شد و بعد... ابن مرجانه سرم کردجدا ،ردشد وبعد سرم افتاد زتن وای حسین بد شد و بعد... السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرت میکند مردم این شهرتورا دَر به دَرتَ اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میشد بین هرگریه ی چنین ، طرحِ معمّا میشد زیرِ لب بودمیا "کوفه " چه نجوا میشد... سرمن به نیزه ها خوب تماشا میشد چکنم وای که نام توحسین روی لب است دل من مضطرب از آمدورفت زینب است دم آخرشده و ، لحظه ی دیدار رسید وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید یاحسین کوفه میا، آخر دیدار رسید ابن مرجانه مراکشت وچو گل پژمردم آخرین لحظه به لب نام قشنگت بردمِ زیرتیغ ونیزه ها ، مرثیه خوانی میکرد دیده اش از دلِ او خانه تکانی میکرد ِاینچنین بودکمی یادِ جوانی میکرد همه را بودکه با ناله روانی میکرد یاحسین گفت به لب ، خواست که آرام شود مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود... شده پرتاب تنش تا جگرش تیر کشید صورتِش خورد زمین ، ناله ی تصویر کشید... رفتنش دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید اوشهادت نامه همه بار به تعبیر کشید زیرِ لب گفت: «حسین کوفه پرازنامردیست غیرمن کسی حسین ،بفکر اولادتونیست 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
صادق(ع) یا شیخ الاوصیاهمه عالم فدای تو شکرخداکه شد دل من آشنای تو یاشیخ الاوصیا .حرمت قبلگاه من شاهی کریم هستی و من هم گدای تو شیخ الائمه هستي ومولاي شيعيان هستم مريدوخادم صحن وسراي تو چون یاکریم من به امیدتو می پرم پرواز می کنم همه شب در لوای تو شادم کبوترم به تو وصحن خاکیت چشمش به رحمت است وبه َ لطف و عطای تو امشب هوای صحن بقیع تو کرده ام شادم کبوترم سوی صحن وسرای تو سلطان عالمین بخداصادق است وبس هستم گدای کوی تو وجان فدای تو شبهابیادصحن بقیع گریه میکنم بر سینه می زنند همه در عزای تو یاشیخ الاوصیا. شده ام شرمسار تو دارم امید بر تو و یکدم لقای تو امشب عزای صادق آل محمد(ص)است باگریه بغض میکنم اندرهوای تو 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)_ ____________________________
بسم الله الرحمن الرحیم ♦ ای دست وپا بریده دگر، دست و پا مزن اینگونه دست وپا وسط قتلگا مزن دیدم که نیزه ای به گلویت فرونشست درزیرچکمه، مادر خود را صدا مزن درزیرخنجری وشدی پاره پاره تن آتش به جان این جگر مبتلا مزن بر روی سینه ی تونشسته شمروسنان مردم زناله، ناله‌ی واغربتا مزن از شانه‌ی شکسته کمی هم کمک بگیر بر روی خواهش من دلخسته، پا مزن زینب کنارخیمه آتش گرفته‌است ملعون بیاحسین مرا بی هوا مزن قدری بنوش جرعه‌ی خون ازگلوی خود سیراب گشته ای ازخون،نوا مزن جسم تواز شراره‌ی غم آب گشته است باناله ات شرر به دل مبتلا مزن دیدم که شمربرده به غارت عبای تو حرف از عبای رفته به غارت شه ها مزن 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) __________________
میان کوچه خدایا کسی زمین میخورد میان لشکراعدا کسی زمین میخورد صدای پای سپاهی رسیده دراینجا میان کوچۀ طاها .کسی زمین میخورد به نیمه های شب آید صدای واویلا به کوچه بیکس وتنها،کسی زمین میخورد به یاری گل خیرالنسا نیامدکس میان کوچۀ غمها،کسی زمین میخورد چه شد که ناله کشید از جگر مولا میان هجره خدایا،کسی زمین میخورد هنوز اهل وعیالش به خانه می نالد میان مجلس اعدا،کسی زمین میخورد هنوز می رسد آوای بلبلی خسته که خواند گوشۀ صحرا،کسی زمین میخورد تمام اهل وعیال. اشکشان بود جاری  میان خانه خدایا،کسی زمین میخورد اگرچه خون شهیدان به کربلا جاریست به پیش زینب کبرا ،کسی زمین میخورد رسیده ناله "مجنون" به گوش عالمیان  کنارمقتل مولا،کسی زمین میخورد 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم به پیش اهل وعیال توپيكرت میسوخت میان آتش در موی اطهرت میسوخت تورابه کوچه کشیدند قبول حرفی نیست ولی به پای غم وغصه همسرت میسوخت شکسته میروی ازچه.بگوعبایت کو میان کوچه گمانم که پیکرت میسوخت تورابه نیمه ی شب درمیان کوچه زدند بپای غربت این کوچه مادرت میسوخت نشدتوسط سر نیزه جا به جاتن تو نشددگربخداغارته پیراهن تو برای بستن دستت طناب اوردند تورابه مجلس غم با عذاب اوردند سه مرتبه بخدااوكشيدشمشيرش ولي به لطف پیمبرجواب آوردند تورفتی وشده ازکرده اش پیشمان او ولی زبعدتوآقا شراب اوردند؟ چوآمدی به درخانه.اهل وعیال برای خستگی ات ظرف اب اوردند تمام خاطره کوچه ها تدایی شد به یاده مادر خسته.دلم هوایی شد به یاده کوچه وزهرا وآن گذر بودم بیاده سیلی وزهرا و آن خطر بودم بیاده حنجره وزخم وآن اثربودم بیاده نعل ثم اسب ده نفر بودم تنی به روی زمین درمیان گودال است بیادزینب وجسم بدون سر بودم نخورده ام دگر ازکوچه ی یهودی سنگ بیادسنگ یهودی هرگذر بودم رسد..شوم من ازاین مردم مدینه رها که پاره پاره جگر گشته ام ز زهرجفا 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم به پیش اهل وعیال توپيكرت میسوخت میان آتش در موی اطهرت میسوخت تورابه کوچه کشیدند قبول حرفی نیست ولی به پای غم وغصه همسرت میسوخت شکسته میروی ازچه.بگوعبایت کو میان کوچه گمانم که پیکرت میسوخت تورابه نیمه ی شب درمیان کوچه زدند بپای غربت این کوچه مادرت میسوخت نشدتوسط سر نیزه جا به جاتن تو نشددگربخداغارته پیراهن تو برای بستن دستت طناب اوردند تورابه مجلس غم با عذاب اوردند سه مرتبه بخدااوكشيدشمشيرش ولي به لطف پیمبرجواب آوردند تورفتی وشده ازکرده اش پیشمان او ولی زبعدتوآقا شراب اوردند؟ چوآمدی به درخانه.اهل وعیال برای خستگی ات ظرف اب اوردند تمام خاطره کوچه ها تدایی شد به یاده مادر خسته.دلم هوایی شد به یاده کوچه وزهرا وآن گذر بودم بیاده سیلی وزهرا و آن خطر بودم بیاده حنجره وزخم وآن اثربودم بیاده نعل ثم اسب ده نفر بودم تنی به روی زمین درمیان گودال است بیادزینب وجسم بدون سر بودم نخورده ام دگر ازکوچه ی یهودی سنگ بیادسنگ یهودی هرگذر بودم رسد..شوم من ازاین مردم مدینه رها که پاره پاره جگر گشته ام ز زهرجفا 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم ✨اشعارمحرم ازتویک عمریست کسب آبروکردم حسین با لباس مشکی ات همواره خو کردم حسین بهرمجنون ازبرای توشب جمعه خوش است درپی لیلا ی خود هرجا وضو کردم حسین دیده ام بی اشک بی خیراست،رزقش رابده بهرتو ازاین جهان چشمم سبو کردم حسین حق تودر روضه ها با اشک گفته میشود درمیان گریه باتو گفتگو کردم حسین پاک کردی دامن آلوده ام راهرکجا روسیاهی دلم باتو رفو کردم حسین حامی کل علمداران تو ، عباس شد چه هراس از این و آن ، ذکر عمو کردم حسین دل بدستت داده ام ، دیگربریدم ازهمه هرکجایی کربلایت آرزو کردم حسین شادم ازاینکه به کوی توپناه آورده ام! خوب و بد آقابه سمتت ب،از رو کردم حسین  دیدن صحن وسرایت آرزوی هرکسی است ازتودورم لیک صحنت، آرزو کردم حسین تاحسین گویم خدا،شهری معطر میشود هرکجا بانام تو من، های و هو کردم حسین آب خوردنهای ما هابوی،روضه میدهد فکر خشکی لب و بغض گلو کردم حسین میکند آیات قرآن روضه خوانی درغمت میکندخاربیابان روضه خوانی درغمت 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی) _____________
#مرثیه_امام_حسن مجتبی(ع) دل مست نگاهی سَرِ بازار حسن بود هرعاشق دلخسته خریدار حسن بود این سوز جگر مصلحتش درپی یار است زیرا جگر سوخته بیمار حسن بود در سینۀ من عشق چنین خانه نموده است صدحیف که عمری دل من خار حسن بود وصل است دوای منه دلخسته همیشه تدبیر، چه سودی که دلم زار حسن بود عمر ی به دره خانه ی ارباب نشستم همواره دلم مشتری کار حسن بود... نومیدنگشتم به دره کوی تو آقا این مرحمت از خانه ی ایثار حسن بود آخر به کجا روی کنم,تاکه توهستی دیدم که جهان جمله گرفتار حسن بود از زهرشرربار جگرپاره شدی تو آن قاتل بی رحم بدهکارحسن بود (مجنون )به هوای حرمت زار نشسته عمری همه جا بندۀ دربار حسن بود غلامی_مجنون کرمانشاهی