eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
97 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ ‍_عمری گدای حضرت صادق شدن خوش است خاره سرای حضرت صادق شدن خوش است مارا به پادشاهی عالم چه حاجت است وقتی گدای حضرت صادق شدن خوش است همواره سرنوشت مرا او رقم زده مستی برای حضرت صادق شدن خوش است آل صعود و داعش و وهابیت بدان ما را فدای حضرت صادق شدن خوش است (مجنون)بدان که مردن ومرگ ازبرای تو در روضه های حضرت صادق شدن خوش است ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ بر روی پیکره توچه شلاق ها زدند اینجامیان کوچه تورا بی هوا زدند درنیمه های شب به سویت حمله کرده اند شلاق برتن وبدنت ازجفا زدند واردشدند از در و دیواروپشت بام قومی چنین تورا سر سجاده ها زدند آن پیرمرده محترم سالخورده را پای برهنه دروسط کوچه ها زدند قومی کمال بی ادبی رانموده اند اورامیان کوچه بدون عبازدند تکرارشدحدیث درودود وشعله ها اوراچنین میان درو شعله ها زدند دستش طناب بود و دوپایش برهنه بود اورا غریب چون علی مرتضی زدند ای دل بسوز وگریه وآه وفغان نما اورابه ضرب طعنه ای بس ناروا زدند اینجاتمام حرمت آل علی شکست باقصدکشتنت وسط کوچه هازدند ابن ربیع رسیدوتوراتازیانه زد با اذن او تورا وسط شعله ها زدند چون جدخودعلی.توغریبه مدینه ای شلاق برتن وسرو روی شما زدند بازهرکینه عاقبت ازپانشسنه ای برکشتن تو حیله به زهرجفازدند امادگرسرت به روی نیزه ها نرفت بی غیرتان تورا وسط, ناله ها زدند شعر.آرمین غلامی(مجنون)... ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ نام صادق روضه سازی کرده است بادل عشاق بازی بازی کرده است درمیان سجده یک مردی بزرگ شداسیره پنجه ی یک گله گرگ نیمه شب یک عده ازنسل جهیم قومی ازهیزم بدستان قدیم شدتدایی غصه درچشم ترم نیمه شب آتش گشودند برحرم درمدینه رهبری خانه نشین می برد ارث ازامیرالمومنین ترس بود وآتش ودست طناب یادم آمدازغم آن بوتراب ترس بودو چشمهای کودکی اشگ بودو دیدگان کوچکی یاده دلبر .غصه ی دیرینه شد خاطرات میخ وزخم سینه شد نیمه شب ابن ربیع بی حیا آتشی زد بر دره بیت ولا اونماز حضرت صادق شکست دستهایش رامیان بندبست باره دیگر زدبه زخم حق نمک شدتدایی باره دیگر آن فدک صادق آل عبا.آن موسپید پابرهنه درپی مرکب دوید نیمه شب.درکوچه درحال عبور پابرهنه میرودخورشیده نور نیمه شب افتان وخیزان میرود درمیان کوچه بی جان میرود دشمن بی شرم از راه عناد ناسزابرحضرت زهرا بداد زین جسارتها دلم گشته کباب تاکه گشتم واردبزم شراب لیک(مجنون)برلبش یاصادق است برامام خودهمیشه عاشق است _شعر_آرمین غلامی(مجنون)
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ بر روی پیکره توچه شلاق ها زدند اینجامیان کوچه تورا بی هوا زدند درنیمه های شب به سویت حمله کرده اند شلاق برتن وبدنت ازجفا زدند واردشدند از در و دیواروپشت بام قومی چنین تورا سر سجاده ها زدند آن پیرمرده محترم سالخورده را پای برهنه دروسط کوچه ها زدند قومی کمال بی ادبی رانموده اند اورامیان کوچه بدون عبازدند تکرارشدحدیث درودود وشعله ها اوراچنین میان درو شعله ها زدند دستش طناب بود و دوپایش برهنه بود اورا غریب چون علی مرتضی زدند ای دل بسوز وگریه وآه وفغان نما اورابه ضرب طعنه ای بس ناروا زدند اینجاتمام حرمت آل علی شکست باقصدکشتنت وسط کوچه هازدند ابن ربیع رسیدوتوراتازیانه زد با اذن او تورا وسط شعله ها زدند چون جدخودعلی.توغریبه مدینه ای شلاق برتن وسرو روی شما زدند بازهرکینه عاقبت ازپانشسنه ای برکشتن تو حیله به زهرجفازدند امادگرسرت به روی نیزه ها نرفت بی غیرتان تورا وسط, ناله ها زدند شعر.آرمین غلامی(مجنون)... اشعار مجنون کرمانشاهی:: .________.. جدیدترین اشعاروسبکها @babollharam
میان کوچه خدایا کسی زمین میخورد میان لشکراعدا کسی زمین میخورد صدای پای سپاهی رسیده دراینجا میان کوچۀ طاها .کسی زمین میخورد به نیمه های شب آید صدای واویلا به کوچه بیکس وتنها،کسی زمین میخورد به یاری گل خیرالنسا نیامدکس میان کوچۀ غمها،کسی زمین میخورد چه شد که ناله کشید از جگر مولا میان هجره خدایا،کسی زمین میخورد هنوز اهل وعیالش به خانه می نالد میان مجلس اعدا،کسی زمین میخورد هنوز می رسد آوای بلبلی خسته که خواند گوشۀ صحرا،کسی زمین میخورد تمام اهل وعیال. اشکشان بود جاری  میان خانه خدایا،کسی زمین میخورد اگرچه خون شهیدان به کربلا جاریست به پیش زینب کبرا ،کسی زمین میخورد رسیده ناله "مجنون" به گوش عالمیان  کنارمقتل مولا،کسی زمین میخورد 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم به پیش اهل وعیال توپيكرت میسوخت میان آتش در موی اطهرت میسوخت تورابه کوچه کشیدند قبول حرفی نیست ولی به پای غم وغصه همسرت میسوخت شکسته میروی ازچه.بگوعبایت کو میان کوچه گمانم که پیکرت میسوخت تورابه نیمه ی شب درمیان کوچه زدند بپای غربت این کوچه مادرت میسوخت نشدتوسط سر نیزه جا به جاتن تو نشددگربخداغارته پیراهن تو برای بستن دستت طناب اوردند تورابه مجلس غم با عذاب اوردند سه مرتبه بخدااوكشيدشمشيرش ولي به لطف پیمبرجواب آوردند تورفتی وشده ازکرده اش پیشمان او ولی زبعدتوآقا شراب اوردند؟ چوآمدی به درخانه.اهل وعیال برای خستگی ات ظرف اب اوردند تمام خاطره کوچه ها تدایی شد به یاده مادر خسته.دلم هوایی شد به یاده کوچه وزهرا وآن گذر بودم بیاده سیلی وزهرا و آن خطر بودم بیاده حنجره وزخم وآن اثربودم بیاده نعل ثم اسب ده نفر بودم تنی به روی زمین درمیان گودال است بیادزینب وجسم بدون سر بودم نخورده ام دگر ازکوچه ی یهودی سنگ بیادسنگ یهودی هرگذر بودم رسد..شوم من ازاین مردم مدینه رها که پاره پاره جگر گشته ام ز زهرجفا 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)
شبیه غنچه ی زخمی شده پرش افتاد کبوتری وسط آشیان سرش اُفتاد کشیده دشمن ملعون تنش به نامردی میان خانه عبایِ مطهرش اُفتاد شب است و کوچۀ باریک و سنگهایِ زمین مواظب است نیافتد که آخرش اُفتاد نهاده اوسره دیوار شانه هایش را اگر چه تکیه زده باز پیکرش اُفتاد زخانه تاسره آن کوچه هی ،زمین میخورد چه کرده ابن ربیع تاکه پیکرش اُفتاد مسیرخانه به کوچه چقد دلگیر است که کارِ او به نَفَسهایِ آخرش اُفتاد رسید دروسط کوچه بر زمین غلطید میان خانه گمانم که همسرش اُفتاد کسی ندیده تن پیرمرد رابکشند که تِکه تکه ی شرم در برابرش اُفتاد گِریست دامنش از پاره ی غمش پُر شد به یادِ خاطره ی گریه آورش اُفتاد تمامِ زندگیش پُر ز روضه های در است چنانکه خانه پُر از شعله شد دَرَش اُفتاد شکسته شد در خانه زپای نامردان میان دربه خدایاده مادرش اُفتاد تمام خاطره ها ی مدینه شد زنده که اشک دیده ی او بود دربرش افتاد __ گرفت کاسه یِ آبی حسین میگوید دوباره لرزه به لبهای مضطرش اُفتاد چنان شده ،اثر بوسه از گلو نگذاشت که شمر از نَفَس افتاد،خنجرش اُفتاد بریده او زقفا با دوازده ضربه درون پنجه سری ماند و حنجرش اُفتاد بیادقتلگه وشمروآن سر وخنجر در آن طرف سرِ گودال خواهرش اُفتاد شاعر: آرمین غلامی(مجنون )
دربين ازدحام...كس ياريم نكرد حتي به يك سلام....كس ياريم نكرد يك لشكر ازدحام آورده سوي من حتي به يك کلام ... كس ياريم نكرد درشعله ور شد و آتش زبانه زد درفعل این حرام ... كس ياريم نكرد پای برهنه در کوچه مراکشید مرده است احترام ... كس ياريم نكرد درکوچه میکشید دشمن مرابه زور آنجابه انتقام ... كس ياريم نكرد شمشیرها همه سویم نشانه بود زین کارنا تمام... كس ياريم نكرد جز اهل خانه واهل وعیال من دریاری امام؟ ... كس ياريم نكرد پیراهن مرا درکوچه میکشید در بین ازدحام... كس ياريم نكرد آمد سه مرتبه.شمشیربرسرم زین امرناتمام.... كس ياريم نكرد غیرازتویا رسول .درزیرتیغ ها غیرازتویک کلام ... كس ياريم نكرد ازبهرکشتنم.یک لشکرآمده درمجلس عوام ...کس یاریم نکرد آخر ز زهر کین.برپاشده چنین خون علی الدوام ... كس ياريم نكرد درکنج خانه ای .بسترفراهم است دارم چنین پیام ... كس ياريم نكرد یادی ز زینب و راس به نی کنم گفتابه شهر شام ... كس ياريم نكرد سر روی نیزه وزینب چنین بگفت از سنگ پشت بام ...كس ياريم نكرد گفتی که دختران.ناموس حیدرند در مجلس حرام ... كس ياريم نكرد تو روی نیزه وزینب اسیرتوست از کوفه تا به شام ... كس ياريم نكرد سنگ جفانشست بر روی صورتت از سنگ پشت بام ... كس ياريم نكرد تازه شروع شده.ذکرمصیبتت شعرم نشد تمام ... كس ياريم نكرد ✍آرمین غلامی(مجنون)
شبیه غنچه ی زخمی شده پرش افتاد کبوتری وسط آشیان سرش اُفتاد کشیده دشمن ملعون تنش به نامردی میان خانه عبایِ مطهرش اُفتاد شب است و کوچۀ باریک و سنگهایِ زمین مواظب است نیافتد که آخرش اُفتاد نهاده اوسره دیوار شانه هایش را اگر چه تکیه زده باز پیکرش اُفتاد زخانه تاسره آن کوچه هی ،زمین میخورد چه کرده ابن ربیع تاکه پیکرش اُفتاد مسیرخانه به کوچه چقد دلگیر است که کارِ او به نَفَسهایِ آخرش اُفتاد رسید دروسط کوچه بر زمین غلطید میان خانه گمانم که همسرش اُفتاد کسی ندیده تن پیرمرد رابکشند که تِکه تکه ی شرم در برابرش اُفتاد گِریست دامنش از پاره ی غمش پُر شد به یادِ خاطره ی گریه آورش اُفتاد تمامِ زندگیش پُر ز روضه های در است چنانکه خانه پُر از شعله شد دَرَش اُفتاد شکسته شد در خانه زپای نامردان میان دربه خدایاده مادرش اُفتاد تمام خاطره ها ی مدینه شد زنده که اشک دیده ی او بود دربرش افتاد __ گرفت کاسه یِ آبی حسین میگوید دوباره لرزه به لبهای مضطرش اُفتاد چنان شده ،اثر بوسه از گلو نگذاشت که شمر از نَفَس افتاد،خنجرش اُفتاد بریده او زقفا با دوازده ضربه درون پنجه سری ماند و حنجرش اُفتاد بیادقتلگه وشمروآن سر وخنجر در آن طرف سرِ گودال خواهرش اُفتاد شاعر: آرمین غلامی(مجنون )
بسم الله الرحمن الرحیم به پیش اهل وعیال توپيكرت میسوخت میان آتش در موی اطهرت میسوخت تورابه کوچه کشیدند قبول حرفی نیست ولی به پای غم وغصه همسرت میسوخت شکسته میروی ازچه.بگوعبایت کو میان کوچه گمانم که پیکرت میسوخت تورابه نیمه ی شب درمیان کوچه زدند بپای غربت این کوچه مادرت میسوخت نشدتوسط سر نیزه جا به جاتن تو نشددگربخداغارته پیراهن تو برای بستن دستت طناب اوردند تورابه مجلس غم با عذاب اوردند سه مرتبه بخدااوكشيدشمشيرش ولي به لطف پیمبرجواب آوردند تورفتی وشده ازکرده اش پیشمان او ولی زبعدتوآقا شراب اوردند؟ چوآمدی به درخانه.اهل وعیال برای خستگی ات ظرف اب اوردند تمام خاطره کوچه ها تدایی شد به یاده مادر خسته.دلم هوایی شد به یاده کوچه وزهرا وآن گذر بودم بیاده سیلی وزهرا و آن خطر بودم بیاده حنجره وزخم وآن اثربودم بیاده نعل ثم اسب ده نفر بودم تنی به روی زمین درمیان گودال است بیادزینب وجسم بدون سر بودم نخورده ام دگر ازکوچه ی یهودی سنگ بیادسنگ یهودی هرگذر بودم رسد..شوم من ازاین مردم مدینه رها که پاره پاره جگر گشته ام ز زهرجفا 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)