eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
71 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 ۱۴۰۱ 📜 🟢■ هدیه بیست و چهارم ■🟢 ~ نام اثر : سجده طولانی ... جدید 💯 (واحد شلاقی) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍️ 📝 ذکر مؤمنین / مولانا زین العابدین ای پناه روز محشرم بی عنایتت / تو دنیا میخورم زمین ای دوای قلب مضطرم این ذکرو سجده های تو / واسه‌ی همه درسه هرکی شد بنده‌ی خدا / از کسی نمیترسه الگوی تموم دنیایی صاحب اختیار ماهایی ای بهونه‌ی / عاشقی و شیدایی اسوه هزاران لقمانی مرد سجده های طولانی گریه های تو / میکنه چه طوفانی 💢ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ💢 السلام شهید روضه‌ها السلام امیر قلب ما السلام علی بن الحسین 💢ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ💢 ✍ 📝 با تو زنده شد / مکتبِ شاهِ کربلا مونده روی دوش تو علم ای مفسر/ برهان و راهِ کربلا ای حماسه آفرینِ غم با اینکه توی سلسله‌ست کلّ دست و پای تو ویرون شد شام و کوفه از لحن خطبه های تو خون مرتضی تو رگهاته کاخ ظالمین زیر پاته هرکجا باشی / نور حق به همراته انگاری که ختم دنیا شد دشمن از بیانت رسوا شد نهضت حسین / با دَم تو امضا شد 💢ــــــــــــــــــــ💢 السلام شهید روضه ها السلام امیر قلب ما السلام علی بن الحسین 💢ــــــــــــــــــــ💢 ✍️ به قلم : یکشنبه ۳۰ مرداد۱۴۰۱ هجری‌شمسی
زمزمه وزمینه شهادت حضرت سجاد (ع) به کربلا بودم،اسیر بیماری،عمه ی من می کرد، زمن پرستاری چقدرسختم بود،به جنگ با دشمن،توان نبودم تا،پدر کنم یاری یا ابتا مظلوم،یا ابتا مظلوم،یا ابتا مظلوم،یا ابتا مظلوم۲ ____ به روزعاشورا،یکی یکی گلها،زباغ زهرایی،چیده شد وپرپر در آن میان بوده،کارمن اشک وآه،حسرت وتنهایی،فتاده در بستر یا ابتا... ____ به خیمه بودم من،شرر در آن افتاد،زحمله ی دشمن،عمه نجاتم داد غروب عاشورا،طلوع غارت بود،زنان وطفلانِ، فراری وفریاد یا ابتا.... _____ پیکر بی سر را،به بوریا بردم،ناله زدم آنجا،به خاک بسپردم به کوفه ودر شام،به من جسارت شد،دعای من این بود،که کاش می مردم یا ابتا.... شعر :اسماعیل تقوایی
من امام ساجدینم ای مدینه دل غمینم ای مدینه آمد امشب لحظه‌های آخرینم ای مدینه بوده‌ام من یار عشق بود‌ه‌ام من قافله سـالار عشق ای مدینه با دو دست بـسته‌ام رفته‌ام من بر سر بـازار عشق وای من ای وای من ای وای من ** ماندم از كجا بگویم از غم و بلا بگویم ای مدینه بـا تو امشب من ز كربلا بگویم دیده‌ام پـر خون دل آواره را دیده‌ام تن های پاره پاره را من بروی دست بابایم حسین دیده‌ام لبخند شیــر خواره را وای من ای وای من ای وای من ** جان من بر لب رسیده دیده‌ام گلهای چیده مثل عمه بوسه دادم من به رگهای بریده بی كفن جسم بابامو دیده‌ام از تماشایش به خود لرزیده‌ام خم شدم من تن پاره پاره رو در میان بوریـا پیچیده‌ام وای من ای وای من ای وای من ** من ز غم افسرده بودم مثل گل پژمرده بودم اگر عمه نبود اونجا توی خیمه مرده بودم كاروان اشك و ناله دیده‌ام چیدن یك باغ لاله دیده‌ام نیمه شب در گوشه ویرانه من داغ زهرای سه ساله دیده‌ام وای من ای وای من ای وای من ** كنج ویران در برم بود او سه ساله خواهرم بود من خودم دیدم كه رویش مثل زهرا مادرم بود طفل خسته پیكرش آزرده بود پیش چشمم تـازیانه خورده بود گر نمی شد عمه من سپرش او براه شام و كوفه مرده بود وای من ای وای من ای وای من شاعر : سید محسن حسینی امام سجاد (ع) زمزمه
حال مرا بپرس از این تازییانه ها دارم ز عشق تو به تن خود نشانه ها بر روی نیزه قاری قرآن مادرم پایان بده به اینهمه شک و گمانه ها تشییع میکنند تو را سنگهای شهر همراه نیزه ها به سر بام خانه ها مثل زبان حرمله بددهن مرا سوزانده است شعله سرخ زبانه ها آیات حق کجا و شراب و قدح کجا قرآن کجا و رقص و نوای ترانه ها یک کاروان بریده و زنجیرها برید جان اسیرها به لب از دانه دانه ها منکه حریف اشک رقیه نمیشوم باید چه داد پاسخ سیل بهانه ها هر روز زخم تازه به روی تو میخورد جانم به لب رسیده زدست جوانه ها رفتی تنور خولی و رفتی به روی نی دارم به سینه حسرت این آشیانه ها گاهی به دست باد و گهی هم به دست شمر خورده گره به موی سر تو ز شانه ها بین من و تو حرف نگفته زیاد هست خاموش گشته زمزمه عاشقانه ها شاعر: @babollharam
خطاب به امام زمان (عج) صاحب عزای حضرت راوی ِ کربلا جانم فدای غربت پیوسته ی شما بین بقیع ، وارث درد و اَلَم شدی زائر برای خاک ِ بدون حرم شدی داری به دیده اشک ِ غم زین العابدین با داغ های کرب وبلایش شدی قرین حالا کنار قبر ِ بدون ضریح او خون گریه می کنی گل زهرا شبیه او او دم به دم ز سوز جگر گریه کرده است سی سال در عزای پدر گریه کرده است یادش نرفته نیمه ی روزی کنار او شد لاله چین ِ قافله اش،کینه ی عدو آتش گرفته عصر ِ جسارت،خیام او وقتی فتاده گوشه ی مقتل،امام او وقتی که رفت از دل ِ اهل حرم قرار دستور از او رسیده: عَلیکُنَّ بِالفَرار با اشک ،شسته پیکر غرق ستاره را بر بوریا نهاده تن پاره پاره را او را سوار ناقه ی عریان نموده اند تا شهر شام رفته دو دستش میان بند بر روی نیزه دیده سر زخمی پدر او هم شبیه فاطمه ها گشته محتضر رفته میان هلهله های حرامیان شد آشنای طعنه و دشنام ِ شامیان مانده به روی پیکر او ردّ ِ سنگ بام او هم کشیده درد نوامیس و ازدحام در مجلس شراب ِ عدو رفته از جفا دق کرده از شرار لب و چوب بی حیا هر چند او گرفته ز زهر جفا امان شد قاتل حقیقی او چوب خیرزان ️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) امام سجاد (ع) روضه @babollharam
روضه در یک کلام وای از شام دردِ بی التیام وای از شام کاش مادر مرا نمی زائید ناله های مدام وای از شام ناسزاهای بد به ما گفتند همه جایِ سلام وای از شام آن دیاریِ که کرده بازی با آبروی امام وای از شام قافله تا غروب گیر افتاد کوچه ها ناتمام وای از شام دخترِ فاطمه اذیت شد از نگاهِ حرام وای از شام گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود آتشِ رویِ بام وای از شام جایِ حیدر زگیسویِ دختر می گرفت انتقام وای از شام در میان ِ چهار هزار رقاص گریه در ازدحام وای از شام سر و تشت و پیاله های شراب چوبِ بی احترام وای از شام لعنتی در کنارِ سر میریخت میِ باقیِ جام وای از شام سرخ موئی اشاره کرد و یزید گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام من چهل سال گریه میکردم با همین یک کلام وای از شام قاسم نعمتی امام سجاد (ع) روضه @babollharam
شهادت امام سجاد علیه السلام همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می‌خواست امامت از دل آتش چنان ققنوس برمی‌خاست علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟ خدا او را به بزم عشق‌بازی شعله‌ور می‌خواست علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر علی از شعله سوزان‌تر، علی بودن هنر می‌خواست نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می‌خواست به پاهای کبوتر نامه‌ای از جنس زنجیر است که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر می‌خواست مصیبت تازه بعداز کربلا آغاز شد یعنی به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر می‌خواست امامت را زنی با جان و دل می‌برد آهسته که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر می‌خواست پدر لب‌تشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر صدای شرشر باران چه از جان پسر می‌خواست غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش که استعلام حقانیتش را از حجر می‌خواست @babollharam