بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#مرضیه_عاطفی
از نفس افتاد تا آرام ِ جان در علقمه
ایستاد و بر سرِ خود زد زمان در علقمه
مَشک گریان و علَم افتاد بر خاک و چطور
با لبِ تشنه؛ زمین خورد آسمان در علقمه
تیرها چشمش زدند و حضرت ماهِ حرم
غرقِ خون افتاد از تاب و توان در علقمه
در هم-آغوشیِ زخم نیزه ها جا مانده بود
هم برادر، هم عمویی مهربان در علقمه
بغض کرد و تیر خورد و جرعه ای لب تر نکرد
یاد شش ماهه! به یاد کودکان در علقمه
تکّه تکّه «کاشف ٱلکربِ» حرم تکثیر شد
روی خاک کربلا، شد بی نشان در علقمه
داشت می آمد ولی افتاد چندین مرتبه
سید و سالارمان، شد ناتوان در علقمه
از فشارِ «إنکسار» و از غم ِ «أدرک أخا»
حضرت ارباب شد قامت کمان در علقمه
گریه میکرد و گمانم داشت پیش از قتلگاه-
با صدای خنده ها، می داد جان در علقمه!
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#مهدی_شریف_زاده
آنقَدر تیر آمد روی بال و پرت خورد
مشک از لبت افتاد، بر هم باورت خورد
چشمت هنوزم بود بر یک مشک پاره
تیر آمد و ناجور در چشم ترت خورد
با تو چه کرده یاد لبهای رقیه
که اینچنین بر خاک با سر پیکرت خورد
ضرب عمودی آهنین بر روی فرقت
آنقَدر محکم خورد ، شد کُلَّا سرت خُرد!
ادرک اخایت تا دل اهل حرم رفت
غصه برای تو برادر، خواهرت خورد
زهرا گرفته روی زانویش سرت را
خیلی برایت خون دل، بالاسرت خورد
میخواستی اما نَشُد برخیزی از جا
وقتی که چشمانت به چشم مادرت خورد
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_شب_عاشورا
#حسن_لطفی
▶️
دلم برای داغِ تو مذاب شد حسین جان
که خانهی دو چشم من خراب شد
به گریههای خواهرت به صبح گو طلوع مکن
که قلبِ زینب از غمِ تو آب شد حسین جان
صدای پای پاسبان خیمهها هنوز هست
هزار شکر کودک تو خواب شد حسینجان
کنارِ اصغرت ببین سکینه زار میزند
که روضهخوانِ خیمهاش رُباب شد حسینجان
خدا کند نماند و نگویدت میانِ شام
لبت زِ خیزران چرا کباب شد حسینجان
کنارِ رأس تو چرا قمار میکنند وای
نصیبِ طشتِ تو چرا شراب شد حسینجان
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_شب_عاشورا
#مجتبی_صمدی_شهاب
دل که عاشق بشود واله و سر گردان است
چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است
راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است
دل که خشکید فقط چارهء آن باران است
حلقهء روضهء ارباب بُوَد عرش خدا
هر چه فیض است در این دایرهء امکان است
شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند
نوکر این حرم عشق خودش سلطان است
کربلا یک کلمه هست ولی در معنا
شرح آن باطن آیات همه قرآن است
شرح بی تابی زینب شب عاشورا چیست
که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است
باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ولی افسوس قرار است ببیند زینب
صبح فردا بدنش زیر سُمِ اسبان است
بدنش هیچ چه سازد که ببیند به درخت
سر بُبریدهء یار است که آویزان است
لطمه اینجاست روا، هر که غروب فردا
موی زینب بِکِشد پست تر از حیوان است
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_______
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد
همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد
تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی
هزار مرتبه زینب، برابرت افتاد
همینکه از طرف جمعیت دو تا چکمه
رسید اول گودال،مادرت افتاد
تورا به خاطر درهم چه درهمت کردند
چنانکه شرح تن توبه آخرت افتاد
ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست
درآن شلوغی اگر بارها سرت افتاد
خبر رسید که انگشتر تورا بردند
میان راه،النگوی دخترت افتاد
کنارخیمه رسیده است لشگرکوفه
و خواهر توبه یاد برادرت افتاد
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_______
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
ای شاه بی لشکر بگو پس لشکرت کو؟
گر تو سلیمانی بگو انگشترت کو ؟
ظرف دو ساعت این همه نیزه شکسته؟
بوی تو می آید بگو پس پیکرت کو ؟
با ناله های فاطمه اینجا دویدم
گر تو حسین مادری پس مادرت کو؟
یک جای بوسه در تنت باقی نمانده
خاک دو عالم بر سرم موی سرت کو ؟
آقای من پیراهنت کو ؟ خاتمت کو ؟
سیمرغ قاف عاشقی بال و پرت کو ؟
گیرم سرت را از قفا آقا بریدند
آن بوسه ای که داده ام بر حنجرت کو ؟
از تو توقع دارم ای تندیس غیرت
برخیزی از زینب بپرسی معجرت کو ؟
این دشت دشت چشمهای خیره سر شد
آقا کمک کن خواهرت را دخترت کو
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_______
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
همه ی قافیه با شمر به هم می ریزد
بدنت را به خدا شمر به هم می ریزد
خواهرت پیش تو صد بار زمین می افتد
وسط معرکه تا شمر به هم می ریزد
ضجّه ی آه بُنیّ به هوا می خیزد
در همان حال و هوا شمر به هم می ریزد
خنجر کند گرفته به میان دستش
حنجر پاک تو را شمر به هم می ریزد
پنجه انداخته در گیسوی تو ای آقا
گیسویت را ز قفا شمر به هم می ریزد
ناله ی زینب کبراست خدایا بنگر
بوسه ی جدّ مرا شمر به هم می ریزد
بین گودال و لب تشنه کنار دریا
پسر فاطمه را شمر به هم می ریزد
🔸شاعر:
#علی_حسنیــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_______
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
دربین هجوم بی امان گیرافتاد
بستندمسیروناگهان گیرافتاد
هل داد یکی حسین را درگودال
بدجور میان دشمنان گیرافتاد
برسینه اونشست ملعونی مست
درهجمه ی نیزه و سنان گیرافتاد
بالاسراونشست یک تیرانداز
تیری به دهان زدو زبان گیرافتاد
بانیزه نشانه رفت پهلویش را
سرنیزه میان استخوان گیرافتاد
سرنیزه که برنگشت تاکرد آن را
درپنجه ی سرد مردمان گیرافتاد...
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_____________
#امام_حسین #مناجات_اول_مجلس
#مناجات_امام_حسین
از کودکی در روضه هایت پَر گرفتم
من عشق را ، با شیر از مادر گرفتم
هر جا بنوشم آب سرد خوش گواری
آذر زِ کـــام تشــــنه ی اصـــغر گرفتم
با یاد لبهــای علمدارت به هیاْت
صد حاجت از دستان آب آور گرفتم
هرجا پدر در ماتمی از یک جوانست
صد ماتم از قتلِ علی اکبر گرفتم
هرجا که بیماری ببینم توی بستر
غم از تن تبدارِ آن سرور گرفتم
یا بزم دامادی ببینم گشته بر پا
قاسم به یاد آورده غم در بر گرفتم
هر جا ببینم کودکی گم کرده راهش
با یاد طفلت ناله را از سر گرفتم
هر روز عاشورا و هر جا کربلا شد
تا آتشی از عشقِ آن دلبر گرفتم
یا رب نظرکن از اَزل عشقم حسینست
آن را شعارم در صفِ محشر گرفتم
🔸شاعر
#حسن_نبی_جندقی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
🏴 اشعار #شب_عاشورا
__________________________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر
زینب بیا ، این شمر با پا رفته منبر را ببر
چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن
از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر
این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست
دامن کشان، دامن بیاور با خودت سر را ببر
ناله بزن ، فریاد کن ؛ اما همه ش بی فایده است
این شمر- از اینجا نخواهد رفت ؛ مادر را ببر
ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن
پیراهنش را بر زمین بگذار ، معجر را ببر
انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست
جایش النگوی من و این چند دختر را ببر
من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام
از بین نامحرم بیا عباس خواهر را ببر
🔸شاعر:
لطیفیان
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_مسلم_زمزمه
#زمزمه۱۱
یه جوری سوزوندن دلم رو که انگاری درمون نداره
گمونم غمی که رو این سینه افتاده پایون نداره
الهی کسی کار و بارش به کوفه نیفته
الهی که هیشکی گذارش به کوفه نیفته
اینا بیعتاشون کف روی آبه حسین جون
نیا وضع این کوفه خیلی خرابه حسین جون
مگه یادمون میره اینها اون آخر چه کردن
مگه یادمون میره اینها با حیدر چه کردن
همونان که عمری براشون علی آب و نون برد
همونا که حیدر غم بچه هاشون و میخورد
دارم خوب می فهمم غم کربلات و حسین جون
به کوفه نیا و نیار بچه هات و حسین جون
من و توی کوفه غریب و اسیر گیر آوردن، مهم نیس
منِ بی پناه و به شمشیر کینه سپردن، مهم نیس
دلم خونه اینها برای سرت نقشه دارن
دلم خونه این نیزه ها رو برا تو میارن
یکی قول گهواره داده به اهل و عیالش
شده کشتنت فکر روز و شب و ماه و سالش
یکی گفته از اصغرت چشماش و برنداره
یکی گفته داغ علی رو به سینه ت میذاره
یکی توی خونه ش تنورش رو روشن گذاشته
بمیرم یکی چشم از انگشترت بر نداشته
برا کشتنت میرسه هرکی با هرچی داره
یکی پیره اما عصای خودش رو میاره
#محسن_ناصحی