eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
66 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5866160212271967637.mp3
2.94M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
👌😍 بند اول: دوباره اومدم، با یه روی سیاه، درِ خونه ی تو کبوترِ دلم، پناهشه آقا، آشیونه ی تو شاهِ منی، تو دلیلِ عَفْوِ گناهِ منی تو بی پناهی تو پناهِ منی آقا رامِ توأَم، مست و دیوونه ی مرامِ توأَم همه میدونن که غلامِ توأَم آقا یارِ منی، تویی که همه کس و کارِ منی تو همه ی دار و نداره منی آقا جونِ منی، ذکرِ شیرینه رو زبونِ منی تو جاری توی رگ و خونِ منی آقا آقای کرم ای تاجِ سرم با نیمه نگات من رو بخرم مولا یا حسین جانم یا حسین بند دوم: گره خورده دلم، از کوچیکیم آقا، به پره علمت همیشه میگیرم، حاجتامو سره، سفره ی کرمت تاب و تبم، عمریه که اسمته روی لبم میگذره به عشقِ تو روز و شبم آقا آرامشم، هر چی که شما بگی روی چِشَم مِنّتِ تو رو همیشه میکِشَم آقا محترمی، مهربون تر از پدر، مادرمی من فقیرمو تو شاهِ کرمی آقا کرب و بلات، شده خونه ی اَمنِ این بی نوات آرزومه خاکم کنن زیرِ پات آقا یا قُرة الْعین شاهِ عالمین نَفْسی بِفِداکْ مولا یا حسین مولا یا حسین جانم یا حسین بند سوم: ساقیِ با وفا، میتپه دلِ من، برا صحن و سرات دم به دم میخونم، تا همه بدونن، که منم خاکِ پات صاحبْ عَلَم، اسمت حک شده روی بال و پرم بدون عشق تو که در به درم عباس ماهِ منیر، بعدِ اربابم حسین نِعْمَ الْامیر مَشک و عَلَمت منو کرده اسیر عباس دُرّ و نگین، مُهر نوکریه تو روی جبین خورده با دستِ بی بی اُمِّ بنین عباس خوانِ عطا، از سر سفره ی پر فضلِ شما روزی میبرن حتّی اَرمنیا عباس ای زهرا نسب تمثالِ ادب یک شب حرمت ما رو بطلب مولا یا قمر جانم یا قمر بند چهارم: شریکة الحسین، شقیقة الحسن، کوهِ صبر و وقار ثانیِ فاطمه، تویی ریحانه ی، صاحبِ ذوالفقار کنزِ حیا، افتخار و شرفِ آلِ عبا دستِ تو روی سرِ ما شیعه ها زینب کانِ وفا، مالک و ملیکه ی مُلکِ وِلا به تو میگن حیدرِ کرب و بلا زینب بابِ دعا، تویی نور و گوهره عرشِ خدا کریمه و صاحبِ جود و سَخا زینب قبله نما، تویی دلیل و روحِ قالو بَلٰی ذکرت میده به همه دل ها جَلا زینب ای بنتِ امام الگویِ کلام هستی تا ابد در اوجِ مقام یا اُخْتُ الْحسین شعر: (طاها تحقیقی) سبک:
‍ ‍ 🏴 ❌شعر روایی❌ 🏴بند اول: هنوز، جلو چشامه، خاطره های کربلا هنوز، می بینم آتیش، روی دامنِ خیمه ها هنوز، داره میجوشه، روی خاکا خونِ خدا هنوز، انگاری داره، میگه یه خواهر وا اخا کربلا خیلی، ما رو آزردن دست و پا بسته، شهره شام بُردن هفت مصیبت به سره ماها آوردن الشام الشام الشام اول، با نیزه هاشون دورمونو می بستن حرمت اهل بیتو با طبل و ساز شکستن دوم، مقابل ما نیزه ی شُهدا رو گرفتن و اهانت میکردن اون سرا رو آه و واویلا وای از این دنیا 🏴بند دوم: یادم، نرفته هنوز، هلهله و بزم شراب توی، مجلسِ یزید، خیلی ما رو دادن عذاب یادم، نرفته هنوز، خیزرون و تشت طلا می زد، به دندون و لب، جلو چشِ ما بی حیا با حالِ مستی، ما رو داد آزار سهمِمون میشد، خنده ی اغیار هفت مصیبت رو سره ماها شد آوار الشام الشام الشام سوم، زنای شامی از رو بام آتیش و آب رو سرامون می ریختن خیس و می سوختن اصحاب چارم، از صُب تا مغرب ما رو تو کوچه، بازار با زنجیرا می بُردن میون خیلِ اَنظار آه و واویلا وای از این دنیا 🏴بند سوم: شده، این زهرِ کاری، توی جیگره من اثر ولی میسوزم هنوز، از داغِ بابا و پسر اونجا، که بابام اومد، رو سره علی اکبرش می دید، پسرشو که، پاره شده بود پیکرش اما سخت تر شد، بعد از عاشورا شد شروع تازه، غصه های ما هفت مصیبت، سره ما اومد واویلا الشام الشام الشام پنجم، با دستِ بسته بُردن ما رو با خاری دمِ محله های یهودی و نَصاری شیشم، با اسم بَرده قیمت رو ما گذاشتن هفتم، تو یک خرابه ما رو نِگه میداشتن آه و واویلا وای از این دنیا 🎵📝: (طاها تحقیقی) طبق روایتی امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام ۷ مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 1⃣ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند. 2⃣سرهای شهداء را در میان کجاوه های زن های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب و ام کلثوم (ع) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم سُتوران قرار می گرفت. 3⃣زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 4⃣از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!» 5⃣ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و.. .) کشتند و خانه های آن ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید. 6⃣ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 7⃣ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم. 📚: تذكرة الشهداء ملاحبيب كاشاني
4_5866160212271966539.mp3
4.02M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
یه عمره مضطرَم نمی شُد باورم خدایِ من چقد بلا اومد سرم/ تمومی نداره‌اشکام،،،،برا غریبِ کربلا برا شهیدِ سر جُدا براسرِ رو نیزه ها/ ای وای دلم،،شامِ بلا ای وای دلم،،تشتِ طلا ای وای دلم،،کرب و بلا،کرب و بلا،کرب وبلا (ای وای دلم،،،غریب حسین) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سی و پنج ساله که مثِ ابرِ بهار می باره چشمِ من با قلبِ بی قرار/ تمومی نداره دردام،،،،به یادِ شام و هلهله ‌ ‌ برا غمایِ قافله گُلایِ یاس و سلسله/ دنیا برام،،شده عذاب ای وای شدم،،خونه خراب ‌‌ای وای دلم،،بزمِ شراب،بزمِ شراب،بزمِ شراب (ای وای دلم،،غریب حسین) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می بینَم ظرفِ آب دلم میشه کباب مگه یادم میره غمِ طفلِ رباب/ تمومی نداره دردام،،،،به یادِ زینبِ حزین کشته منو فقط همین جلو چشام می خورد زمین/ ای وای دلم،،لبِ بابام ای وای دلم،،بزمِ عوام ای وای دلم،،غمای شام،غمای شام،غمای شام (ای وای دلم،،غریب حسین) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیدم اینه که با قلبِ مبتلا پیاده باز میام یه روزی کربلا/ یه ساله که رؤیام اینه،،،،منم میونِ زائرا ‌ ‌ با عشقِ گنبدِ طلا اِلی طریقِ کربلا/ یک اربعین،،با رفقا بازم میام،،پایینِ پا رویِ لبام،،سلام آقا،سلام آقا،سلام آقا (ای وای دلم،،غریب حسین)
4_5974175040583763699.mp3
6.38M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5866347399831620524.mp3
1.17M
شکرخدا باهمیم حسین رفیقمی از قدیم حسین مادرامون یادمون دادن از همون اول بگیم حسین زندگیم و نذر غمه رقیه کردم رو دوش بابام اولین بار گریه کردم دورم ازت ولی بگو صدامو داری از وقتی که یادم میاد هوامو داری الحمدالله نوکرتمو الحمدالله آقای منی الحمدالله برای توام و برای منی _____________________ روضه ی ما زیر قبته مریضی نیست این روایته فرموده اینو امام رضا شفا توی خاکه تربته مسمم برای تو، باید بمیرم بذار بیام ضریحتو بغل بگیرم دوباره این اشکا روی عکسا میریزه ای خاطراتم، خاطرت خیلی عزیزه الحمدالله نوکرتمو الحمدالله آقای منی الحمدالله برای توام و برای منی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5873069444556656883.mp3
1.26M
یه چشمم کاسه اشک و ، یه چشمم کاسه خون ه چهل ساله غم و غصه ، توی این سینه مهمونه خودم دیدم ز بی آبی ، رقیه رفته بود از حال خودم دیدم ز بی آبی ، پر زخم لب اطفال خودم دیدم ، ستاره از ، دو چشم آفتاب می رفت از این خیمه ، به اون خیمه ، رباب دنبال آب می رفت نمیره تا ، علی اصغر ، چجوری با شتاب می رفت ......... نمی ره تا ابد یادم ، دلای سنگ و بی رحم و به زیر تابش خورشید ، بدنهای پر از زخم و خدا می دونه که ناله ، شده کار شب و روزم به یاد اون تن عریان ، دارم هر لحظه می سوزم شدم دلخون ، به یاد اون ، تنی که گشته بود پامال با این چشمام ، دیدم بابام ، غریب افتاده تو گودال .......... چهل ساله که این غصه ، میون سینه محبوسه غمی که قاتل من شد ، غم سنگین ناموسه کسی نشنیده تا حالا ، که با ما این جوری تا شه زنی از آل پیغمبر ، اسیر کوچه ها باشه مارو تو شام ، تو بزم عام ، سر هر کوچه گردوندن با حرفاشون ، با کاراشون ، دلم رو خیلی سوزوندن چه بی دردن ، چه نامردن ، ماهارو خارجی خوندن جلو چشمام ، دادن دشنام ، به اهلبیت پیغمبر همه خوشحال ، شد استقبال ، ز ما با سنگ و خاکستر تو دستا دف ، کشیدن صف ، به دور دختر ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5873069444556657130.mp3
591.9K
بند۱ حال و هوای بقیع پر از غمه این شبا برا عزیز دلش گرفته زهرا عزا با گریه هاش گریه کرد چشم آسمونو زمین داره میسوزه دلش از داغ زین العابدین آجرک الله علی آجرک الله یا علی بند۲ محاله یادم بره به روزِ ما چی رسید بابای من تشنه بود عدو سرش رو برید محاله یادم بره شد پامال مرکب تنش محاله یادم بره حتی بردن پیراهنش بند۳ عدو فقط خنده کرد به آه و افسوس ما اسیری شد آخرش نصیب ناموس ما طعنه و زخم زبون به هر عزیزی میزدن به پیش ناموس ما حرف از کنیزی میزدن ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
وقتی که تن حسین بی سر شده بود دلشوره زینب دو برابر شده بود از خولی و شمر دیرتر می آمد افتادن و گریه کار خواهر شده بود تنها نه فقط رقیه، در ظهر عطش... از غصه ات آفتاب لاغر شده بود در ظهر دهم حرف سر و خنجر بود در عصر دهم صحبت معجر شده بود ابرو به هم آورد ابالفضل...چقدر با دیدن حرمله مکدر شده بود با خاطره ی خنده ی معصوم علی چشمان رباب روز و شب تر شده بود گیسوی سه ساله کوچه پس کوچه ی شهر بازیچه ی دختران کافر شده بود از غربت زین العابدین این بس که در شام یزید روی منبر شده بود 🔸شاعر: _______________
بسم‌ الله الرحمن الرحیم چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم با عمه ها پاره گریبان تو بودم چهل سال شد حرف از تنت چهل سال مردم رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم چهل سال تقدیر دل من درد و غم بود هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود نعلین پا کردم بیابان یادم آمد رفتن روی خار مغیلان یادم آمد چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد داغ حصیری بر دل من شعله ور شد هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم رفتم.به تشییع جوانها گریه کردم با خنده های ساربانها گریه کردم عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم انگشتر از دستم درامد روضه خواندم بازار رفتم بوی نانش اذیتم کرد بازاریان بد زبانش اذیتم کرد هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد شرمندگی از خواهرانم سهم من شد قرآن که میخوانم ز غصه نیمه جانم یاد لب خشک تو زیر خیزرانم حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است در ظرف آبم روضه ی جام شراب است
بسم‌ الله الرحمن الرحیم بخاطر تو چهل سال محتضر بودم به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم میامدم سرسفره غذا نمیخوردم چون از گرسنگی ات خوب باخبر بودم شبیه عمه تنم رج به رج ز شلاق است شبیه عمه برای همه سپر بودم برای تو ولیِ دم شدم ولی ای وای میان قافله با شمر همسفر بودم شتر که رم بکند میپرد به هر سمتی بروی ناقه ی رم کرده در خطر بودم عمامه ام همه اش سوخت بعد سرهم سوخت ز بام آتشی آمد که بی خبر بودم غم قضیه ناموسی است در دل من امان ز لحظه تلخی که در گذر بودم به خواهرم زن رقاصه ای جسارت کرد تو حق بده به من اینقدر خون جگر بودم همان زمان که غلامی کنیزی از ما خواست میان حلقه آهن شکسته پر بودم ولی نشد که سرش را جدا کنم ز تنش ولی نشد که گرفتار صدنفر بودم سفیر روم به هم ریخت تا که من را دید ببین چقدر پدر بین دردسر بودم