eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
39 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین جان.. سرتوبرفرازنیزه هابود لبانت قاری طشت بود سرت زخمی زسنگ کوفیان شد سرت مجروح چوب خیزران بود سرت از بهرمن دریای نور استسرتو سرتوسوخته ی کنج تنوراست لبانت بوسه گاه بوتراب است سر توشاهدبزم شراب است چودیدم نیزه ی روزخیانت بدیدم جای چوبی برلبانت عدومیزدمراباصدجسارت ببین اموال مارا کرده غارت تنت راپیش مامسلوب کردند سرت آویزه بریک چوب کردند طلای دختران غارت نمودند ببین(مجنون)که معجر می ربودند 📝شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
اشعار جانسوزمقتلی.. سروده ی جدید۳/۸/۹۴___۱۱محرم ________________________ دم گودال سری را مثله کردند پی غارت پری رامثله کردند برای کشتنش شرمی نکردند شه جان پروری رامثله کردند فرو اندر گلویش رفت نیزه که قلب خواهری رامثله کردند سر ساقی عالم رابریدند تن آب آوری رامثله کردند جنایت رابه حدخود رساندند گلوی اصغری رامثله کردند سکینه داد می زندبین خیمه که عمه چادری رامثله کردند کجایی ای تمام هست زینب لباس دختری رامثله کردند ز شرم ناله هل من معینت صدایی، حنجری رامثله کردند. اگر(مجنون )برایت اشگ دارد دلیلش! پیکری رامثله کردند 📝.شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).  
✍از کتاب سرور المومنین نقل شده است : حضرت رقیه سلام اللّه علیها هر بار هنگام نماز ، سجاده پدر را پهن می کرد ، و آن حضرت بر روی آن نماز می خواند . ظهر عاشورا نیز ، طبق عادت ، سجاده پدر را پهن کرد و به انتظار نشست . ولی پس از مدتی ، ناگهان دید شمر وارد خیمه شد . حضرت رقیه سلام اللّه علیها به او گفت : آیا پدرم را ندیدی ؟ شمر بعد از آنکه آن کودک را در کنار سجاده ، چشم به راه پدر دید ، به غلام خود گفت : این دختر را بزن . غلام به این دستور عمل نکرد . شمر خود پیش آمد و چنان سیلی به صورت آن نازدانه زد که عرش خداوند به لرزه در آمد . 📚منبع: حضرت رقیه سلام اللّه علیها( تالیف علی فلسفی) ص7
یک روح واحدند، ولی از بدن، جدا در اتحاد نیست “تو” از “او” و “من” جدا این دو، دو نیستند، تجلی وحدتند پس باطناً یک اند ولی ظاهراً جدا جسمش کنار خیمه و روحش کنار عرش این گونه هیچ کس نشد از خویشتن جدا می برد با خودش همه اهل بیت را پس داشت می شد از همه پنج تن، جدا حال غریب بهتر ازین که نمی شود این است آخر عاقبت از وطن جدا از نیزه ها بپرس چرا هر چه می کشید اصلاً نمی شد از بدنش پیرهن جدا در غارتش کسی به کسی پا نمی دهد یا می شود لباس جدا، یا بدن جدا افتاده است گوشه ی گودال سر جدا افتاده است گوشه ی گودال تن جدا این کشته هم حسین هم انگار زینب است این دو، دو نیستند، ولو ظاهراً جدا «علی اکبر لطیفیان»
غریب مادر حسین مظلوم چگونه بر تو عزا بگیرم توفقی کن کـه جای اکبر رکاب اسب تو را بگیرم دلـم می‌کشد پـر بـه سویت برادر مرو مرو مرو تا ببوسم گلویت برادر حسینم، حسینم، حسینم، حسینم مـرو بـرادر کـه بــار دیگـر به قـامت تو کنم نظاره بـده اجـازه ز اشـک دیـده نثار راهت کنم ستاره دعا کن دعا کن که زینب نباشد ز هجر تو صورت به ناخن خراشد حسینم، حسینم، حسینم، حسینم مـرو بـه سـرعت کـه همرهت من دویـدم و از نفس فتادم بـرس بـه دادم ز پـا فتـادم دو دست خـود را به سر نهادم به دنبــال اسبت دویدم برادر فتادم شکستم خمیدم برادر حسینم، حسینم، حسینم، حسینم اجــازه‌ام ده کـه پیـش رویــت روان بکــام خطــر شــوم من به حفظ جانت به پیش شمشیر و تیر و نیزه سپر شوم من دعا می‌کنم از دل پرشراره الهی به خیمه بیایی دوباره حسینم، حسینم، حسینم، حسینم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5814281753275139111.mp3
256.8K
نوحه شام غریبان مادر بیا در کربلا پرپر شده گل های ما آتش گرفته خیمه ها مادر بیا، مادر بیا جانم از سوز غم رسیده بر لب برس ای مادرم به داد زینب (۲) حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲) خونین بدن ها را ببین افتاده بر روی زمین سرها شده از تن جدا مادر بیا، مادر بیا جانم از سوز غم رسیده بر لب برس ای مادرم به داد زینب (۲) حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲) مادر ببین گل های من افتاده بی غسل و کفن در سرزمین کربلا مادر بیا، مادر بیا جانم از سوز غم رسیده بر لب برس ای مادرم به داد زینب (۲) حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲) حاج مهدی خرازی شب یازدهم محرم شام غریبان
روز عاشورا دیدم به روی نیزه ها بال و پرت را  دیدم به حرا اربا اربا پیکرت را  دیدم به سرعت آمدند و دوره کردند  دیدم گرفتند اشقیا دور و برت را  دیدم نشسته شمر روی سینه ی تو  دیدم تمام لحظه های آخرت را  بالا سرت بودم - گریبان می دریدم  وقتی که با پا بر زمین میزد سرت را  آقای من هرکار می کردم نمی شد  بیرون کشم از بین مقتل مادرت را  سر را برید و برد و ... من ماندم همان جا  زانو زدم بوسه بگیرم حنجرت را علیرضا خاکساری
روز عاشورا تير از بس كه خورده بود حسين بر تنش مثل پيرهن شده بود نيزه هاشان تمام شد كم كم موقع سنگ ريختن شده بود نفسش بين راه بر ميگشت موقع دست و پا زدن شده بود بودم اما جلو نمي رفتم شمر آنقدر بد دهن شده بود تكه اي را ربود هر كس كه روبه رو با حسين ِمن شده بود  هرچه كردند رو به قبله نشد يعني آنقدر پاره تن شده بود زير انداز خانه هاي دهات كفن شاه بي كفن شده بود علی اکبر لطیفیان
روضۀ گودال قتلگاه غرق خون وقت صحنه ی آخر بین گودال داشت جان می داد با نفس های گرم و بی رمقش دل حضار را تکان می داد مادری در میان هق هق و اشک مشت بر سینه می زد و با درد یک نگاهش به سمت مقتل بود یک نگاهش به چهره هایی زرد آتش از خیمه ها که بالا رفت روضه خوان داشت نغمه سر می داد گفت:او می دوید و من...انگار از غمی بی امان خبر می داد دانه های سفید برف آرام... مثل یک دسته ی عزا از راه... آمدند و شدند تسکین... عطش کودکان ثارالله! آتش خیمه ها فروکش کرد دل ولی همچنان تلاطم داشت مرد قصه میان خون ،اما گوشه چشمی به سمت مردم داشت بوق شیپور و طبل ماتم را هرکسی می شنید می لرزید شمر آمد ...ولی همه دیدند دست هایش شدید می لرزید شمر تعزیه بغض کرد و گریست گفت : لعنت به من اگر که تورا.... خنجر از دست او زمین افتاد گفت دستم بریده باد آقا تعزیه ختم شدهمه رفتند باز اوماند و صحنه ی گودال بعداز آنکه سکوت جاری شد ساربان آمد و زبانم لال محمدجواد الهی پور
گودال قتلگاه كمتر بر اين غريب بدون كفن بزن اين ضربه ي دوازدهم را به من بزن هر آنچه داشت رفت دگر جستجو نكن اينقدر اين شهيد مرا زير و رو نكن قبول كن كه شبيه حصير افتادي قبول كن ته گودال گير افتادي مخواه تا كه سر من به گريه بند شود بگو چكار كنم از تنت بلند شود بگو چه كار كنم آب را صدا نزني بگو چه كار كنم تا كه دست و پا نزني بگو چكار كنم از تو دست بردارند براي پيكر تو يك لباس بگذارند بگو چكار كنم بيش از اين تكان نخوري بگو چكار مكنم از سنان،سنان نخوري  بگو چكار كنم من؟ بگو چكار كنم؟ كنار شمر بمانم و يا فرار كنم؟ ميان گريه ي من اين سنان چه ميخندد دهان باز تو را نيزه دار ميبندد آهاي شمر عبا را كسي ربود برو بيا النگوي من را بگير و زود برو براي غارت پيراهنت بميرم من چرا لباس ندارد تنت بميرم من قرار نبود بيفتي و من نگاه كنم و يا كه گريه به كوپال ذوالجناح كنم مگر نبود مسلمان كه اينچنين زده اند بلند مرتبه شاهِ مرا زمين زده اند علی اکبر لطیفیان
گودال قتلگاه روضه باز نیمه جان بود و پشتِ مركبِ خود بوسه ای سنگ ، بر جبینش زد نوبت تیر ِحرمله شده بود آه، از پشت زین زمینش زد ناله ای میرسد به هركس كه به تنش تیغ میكشد... نزنید مادرش چنگ میزند به رخش دخترش جیغ میشكد... نزنید نوبت یك حرامزاده شد و نوك سر نیزه اش به سینه نشست وزن خود را به روی نیزه نهاد آنقدر تكیه داد نیزه شكست داس هایی بلند را میدید بین دستِ جماعتی خوشحال از سرِ شیب پیكری را ، وای میكشیدند تا ته گودال تبر و داس و دشنه و شمشیر با تنی خُرد جور می آیند تا بدوزند بر زمین ، از راه نیزه های قطور می آیند شمر دستش پُر است و با پایش بدنش را به پشت میچرخاند نیزه ای را حرامزاده زد و نیزه را بین مشت میچرخاند این وسط چندتا حرامزاده بدنی ریز ریز میكردند با لباسی كه از تنش كَندند تیغشان را تمیز میكردند علی اکبر لطیفیان
روز عاشورا از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود صحنه را عباس اگر می دید بی‌شک مُرده بود تا غروب روز عاشورا خدا خود شاهد است عمه‌ی سادات را کوچک کسی نشمرده بود از همان ساعت که سقا رفت سوی علقمه حال زینب مثل زن‌های «برادر‌مرده» بود خواست در آغوش خود گیرد حسینش را نشد بسکه تیر و نیزه بر نعش برادر خورده بود فکر می‌کردند نفرین کرده در حالی که او دست هایش را برای شکر بالا برده بود کاظم بهمنی
🤔علیست بابایش يك نفر روى خاك ها بود و صدنفر فكر غارت از اويند چيست جرمش؟عليست بابايش همه فكر غرامت از اويند راويان گفته اند مولارا با كف پاش پشت رو كرده خنجر كند او نمى برّد شمر را بى آبرو كرده خواهرش هم رسيد درگودال ديد اورا كه دست و پا مى زد ديد ارباب نيمه جان بود و مادرش را همش صدا مى زد يك نفرگفت ذبح سر با من بين لشكر دوباره دعوا بود شمر و خولى حريص تر بودند حرف آنها به هم بفرما بود عده اى بر نگاه بى رمقش مثل خولى بلند مى خندند آن طرف تر هم عده اى نامرد سر اعضاش شرط مى بندند آرمان صائمى
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🎤 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ میدونم آخرش ، می مونی تو برام تویی که میخری ، منو با گریه هام دلم تنگِ برات ، برا ایوون طلات زیارت پای شیش گوشه ت شده تنها دعام خاطره هامو که مرور میکنم قشنگترین خاطره یادم میاد میون بین الحرمین یه روزی گریه برات کردم آقا خیلی زیاد آقاجون ، بزار اربعین تو کربلات بشم مهمون آقاجون ، منو قلب بیقرار و بارش بارون ، آقاجون "ثارالله ، آقام آقام ای حسین جانم" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ تو اربابی و من ، همیشه نوکرم الهی سایه تون ، بمونه رو سرم کلام اولم ، دعای آخرم شب جمعه قرار ما یه گوشه تو حرم عکس حرم رو هرکجا می بینم دلم برای کربلات میگیره شبیه ماهیِ ام که بیقراره اگه به دریا نرسه میمیره ثارالله ، منو راه بده که از همه دلم سیره ثارالله ، آخه زندگی بدون ارباب دلگیره ، ثارالله "ثارالله ، آقام آقام ای حسین جانم" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ آخ ذوالجناح اومد ، با اشک و آه اومد بدون بابامون ، به خیمه گاه اومد نگاش کنید داره ، از غصه جون میده انگاری مقتل رو ، داره نشون میده یه قطره آب نمیدن ، از تشنگی نمیره کسی نِمیره راهِ ، قاتلشو بگیره بریم به سمت مقتل ، که دیگه خیلی دیره "ای وای حسین مظلوم" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ دور و برش ریختن ، روی سرش ریختن مقابل چشما ی مادرش ریختن خیلی هراسونم ، آتیش گرفت جونم بابامونو کشتن ، زنده نمی مونم به خاک و خون کشیدن ، تموم پیکرش رو عمه نشون گرفتن ، کوفیا حنجرش رو مگه ندیدن اونجا ، فاطمه مادرش رو "ای وای حسین مظلوم" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ دلاشون از سنگِ ، لبریز نیرنگ ببینید این لشکر ، چه جوری میجنگه بغض علی دارن ، از کینه سرشارن بابامونو اینجا ، زنده نمیزارن یکی عصا بدستِ ، یکی گرفته شمشیر بابای مهربونم ، انگار شده زمینگیر انگاری از تو مقتل ، میاد صدای تکبیر "ای وای حسین مظلوم" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ یکی با نیزه میاد ، یکی با خنجر میاد از بین قتلگاهش ، صدای مادر میاد عمرثاراللهمون ، دیگه داره سر میاد حتی اشک دشمنش ، از غربتش درمیاد بنی ، مادرت برای تو بمیره بنی ، یکی دست قاتلو بگیره بنی ، دیگه داره نفسم میگیره "بنی ، ای حسینم ای غریب مادر " ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ای لشکر بی حیا همگی حیا کنید پیش چشم مادرش ، بچه مو رها کنید خنجر رو از حنجر ، پسرم سوا کنید کی گفته پای تنش ، هلهله بپا کنید حسینم ، دست و نزن مقابل من حسینم ، میشینه داغت رویِ دلِ من حسینم ، غصه ی تو شده قاتل من "بنی ، ای حسینم ای غریب مادر " ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ هلهله بپا شده ، کوفه بی حیا شده تازه انگار عقده شون ، از پدرت وا شده چقدر تیر و نیزه ، بین تنت جا شده من بمیرم پسرم ، اینقدر تنها شده بنی ، تنتو به خاک و خون کشیدن بنی ، سرتو پیش چشام بریدن بنی ، مرکبا رو بدنت دویدن "بنی ، ای حسینم ای غریب مادر " ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ داری میری از خیمه ها ، خدا رحم کنه با این لشکر بی حیا ، خدا رحم کنه به حالِ زن و بچه ها ، خدا رحم کنه بیا یکبار دیگه داداش که چشماتو ببینم یبار دیگه فقط میخام که رو در روت بشینم حالا که اومده یادم‌کلام مادرت رو ببوسم ای حسین جانم خودم این حنجرت رو الهی که نبینم ، تنت ما بین گودال بزیر پای مرکب ، نشه جسم تو پامال "حسین جانم۳ حسین جان" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ میترسم بریزن سرت ، حسین جان نرو جلو چشمای خواهرت ، حسین جان نرو بیان واسه ی حنجرت ، حسین جان نرو میدونم لشکر کوفه بهت رحمی ندارن برای کشتنت انگار همه چشم انتظارن نمیزاره تو رو زنده حسینم دشمن تو میدونم بوریا میشه کفن واسه تنِ تو الهی خیر نبینن ، که از تو کینه دارن میدونم که سرت رو ، برا زینب میارن "حسین جانم۳حسین جان" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ چجور التماست کنم ، حسین جان نرو داری میری اما ببین ، غمِ خواهرو درآر از تو دستت داداش ، تو انگشترو میدونم ساربون واسه ت چجور نقشه کشیده برا انگشترت داداش میشه دستت بریده یه لشکر منتظر هستن حسینم رو بگیرن برای من نمیمونه ازت حتی یه پیرهن برا زینب نمونده ، بغیر از اشک و آهی میون قتلگاهت ، نیاد مادر الهی حسین جانم۳ حسین جان ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ بیا حسینم ، بشین کنارم بزار که خوب نگات کنم این دَمِ آخر ترسم ازینه ، فردا نتونم یه لحظه هم ببینمت ای عشقِ خواهر باور ندارم اینقدر زود عمر برادرم به سر شه حق داره خواهرت ازین غم امشب تو خیمه خونجگر شه ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ الهی یادش ، بمونه زینب فردا ببوسه زیر حنجرت رو داداش تا قبل ازینکه ، میون گودال بغل کنم پیکر بی سرت رو داداش میدونی ای عزیز زهرا فردا تو رو خزون می بینم انگشترت رو مهربونم تودست ساربون می بینم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ترسم ازینه ، فردا ببینم افتادی رو خاک بلا کفن نداری تنها یه پیرهن ، که غرق خونِ برای زینبت بمونه یادگاری الهی خواهرت نبینه که پیکرت تو قتلگاهه بروی سینه ی تو داداش رد یه چکمه ی سیاهه ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
بین خطبه کشتنت با چند ضربه کشتنت روایت از معصوم که با پنج حربه کشتنت با نیزه با شمشیر ، با سنگ و با چوبُ با دشنه کشتن آقای منو تشنه چشمای دخترش میبینه دستای خواهرش میلرزه یه پیرهن کهنه و پاره آخه مگه چقد می ارزه میخوام بیام پیش حسینم اگر که قاتلش بذاره لباسشو بذار بمونه این پیرمرد آبرو داره حسین حسین حسین میون اون شلوغیا یه ناله میرسه به گوش یه مادری میگه نذار چکمتو دیگه رو گلوش تنهای ، تنهای ، تنها تو مخمصه ی گودالی زخم رو زخمت میزدن یارالی کسی که رو‌ تنش نشستی برای من خیلی عزیزه رو زخمای تن حسینم یکی داره نمک میریزه سنان بی حیا رسیده نیزه بالاسرت گرفته انقده داد زده تو گودال صدای مادرت گرفته حسین حسین حسین