#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
قائم مقامِ حضرت زهرای اطهر است
در عفت و حجاب و حیا از همه سر است
بابِ حوائج است شبیه عموی خود
یعنی به دردهای گدا آشناتر است
دریای بی کران و عظیم فضائلش
از انتهای باور ما هم فراتر است
اصلا بعید نیست به مُرده نفس دهد
دستان کوچکش به خدا معجزه گر است
با قدسیان قافله هم خانه می شویم
وقتی دهان به نام رقیه معطر است
زینب حماسه ساخت وَ نقشِ رقیه هم
در انقلاب کرب و بلا حداکثر است
افتاد بر زمین و نیفتاد از سرش
کوچکترین مدافع سرسخت معجر است
سیلی حرمله وَرَمَش داد می زند
تصویر پرکشیدن او مثل مادر است
فردوس هم برای غمش سینه میزنیم
«نوکر بهشت هم برود باز نوکر است»
#علی_علی_بیگی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
صاحب عطایخانهی ارباب آمده است
زیباترین ترانهی مهتاب آمده است
از بحر معرفت گوهر ناب آمده است
گویا مسبّب همه اسباب آمده است
چون او به مثل فاطمه چشمی ندیده است
زهراترین ستارهی صبح سپیده است
در سایه سار او همه عالم مقیم شد
نوزاده خانوادهی ذبح عظیم شد
با دست کوچکش به دو عالم کریم شد
گویا که فاطمه به شباهت دو نیم شد
زهرا در این میانه ظهوری دوباره کرد
زینب به روی ثانی مادر نظاره کرد
عاشقترین شقایق باغ ولا رسید
هنگامهی ولادت مهر وفا رسید
گویاترین لسان به قالوا بلی رسید
زهراترین نشانهی کرببلا رسید
لحن نوای گریهی او لحن دیگر است
وقتی جدا ز دست علمدار و اکبر است
ای شانه بلند ابوالفضل جای تو
ای عرش کبریا به تمنای پای تو
شاهان عالمند همه چون گدای تو
مرغ دلم نشسته به صحن و سرای تو
آب و گلم به عشق شما تا سرشته شد
در لوحهی نگاه تو نامم نوشته شد
من کمترین کجا و تو بالاترین کجا
لیلا کجا و جلوهی لیلاترین کجا
بی تن کجا و یک تن نازکترین کجا
ناقه کجا و محمل حوراترین کجا
ای آسمان حسن، ز نور امامتی
درپیش خصم، کوه وقار و شهامتی
با زانوان خسته چرا راه میروی
از پشت نیزهها ز پی ماه میروی
درددانه حسینی، دل آگاه میروی
ای لالهی سه ساله چه دلخواه میروی
با رفتنت چنان دل ما آب میشود
عمه کنار جسم تو بیتاب میشود
دلبستهی نگاه غریبانهی توام
من جرعه نوش ساغر و پیمانهی توام
من سائل و گدایِ درِ خانهی توام
من روضه خوان خلوت ویرانهی توام
یاسی، شقایقی، به مَثَل باغ لالهایی
باب الحوائج همهایی گر سه ساله ایی
بال و پرت شکسته، سرت درد میکند
از کعب نی هنوز کمرت درد میکند
گفتی به عمه چشم ترت درد میکند
از دوری پدر جگرت درد میکند
چشمان نیمه باز ترا باز بسته اند
در مجلس یزید حرمتتان را شکستهاند
#مرتضی_محمودپور
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
تا که خدا به بال ملک پر درست کرد
در آسمان عشق کبوتر درست کرد
با آیه های سوره ی زیبای قدر خود
قدری گریست، سوره ی کوثر درست کرد
خلقت به حال خویش معلّق نمی شود
بر آن خدای فاطمه محور درست کرد
تا که بهشت پر شود از عطر آشتی
با قلب خویش صورت مادر درست کرد
بابا به یاد مادر خود گریه تا نمود
مادر گرفت آینه… دختر درست کرد
شأن نزول سوره ی کوثر بزرگ شد
دختر تجلّی رُخِ مادربزرگ شد
دختر همیشه دلبر باباست شک نکن
در اوج دلبریش دلارآست شک نکن
این زمزمه شده است سرود ملائکه
این نو رسیده دختر مولاست شک نکن
هنگام خنده هاش وَ هنگام گریه هاش
این فاطمه به فاطمه همتاست شک نکن
خواهر بیا بیا و به دقت نگاه کن
صورت شبیه صورت زهراست شک نکن
حس می کنی تو را به خدا، بعد سال ها
این عطر مادر است که بر پاست شک نکن
او بیشتر از اینکه به من دختری کند
نازل شده است تا که به ما مادری کند
ای ماهتاب نیمه ی شب های اهل بیت
ای دلبر حسین، دلارآی اهل بیت
چادر به سر چو می بری و راه می روی
هستی شبیه حضرت زهرای اهل بیت
بر صورت حسین و ابالفضل و زینبین
گلبوسه های توست مداوای اهل بیت
اغراق نیست این که بگویم تو یک تنه
زهرا شدی و اُمّ ابیهای اهل بیت
در بین اهل بیت شبیه تو نیست، نیست
بنت الحسین اوج کمالت سه سالگی ست
کاش ای سه ساله قوت پایت نمی شکست
دستان پر ز جود و عطایت نمی شکست
آغوش حور بود بهای وجود تو
ای کاش در مسیر بهایت نمی شکست
ای نی نوای حضرت ارباب بی کفن
در شام و کوفه کاش نوایت نمی شکست
رفتی به خلوت عمه ی خود را دعا کنی
از زجرِ زجر کاش دعایت نمی شکست
کاش آن زمان که سرّ طبق آشکار شد
با دیدن حسین صدایت نمی شکست
ای عمه زخم های تنم گر چه بستنی ست
این شیشه پر ترک شده دیگر شکستنی ست
#امیر_عظیمی
#دورهء_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_موید
ای اختر مدینه و ماه منیر شام
بر آفتاب روی تو هر روز و شب سلام
تو فاطمه نژادی و نامت رقیه است
نور دل حسینی و پروردۀ کرام
هم خود کریمه هستی و هم زادۀ کریم
هم خواهر امامی و هم دختر امام
چشم امید ماست به سویت تمام عمر
روی نیاز ماست به کویت علی الدوام
در رشتۀ اسارت اگر جان سپرده ای
سر رشتۀ امور به دستت بود مدام
ای رفته پا به پای اسیران دشت خون
تا دیر و تا خرابه و زندان و بزم عام
هم محمل مجاهدۀ دختر علی
هم سنگر مبارزۀ چارمین امام
پیدا بوَد که واقعۀ دشت کربلا
با جان نثاری تو به ویرانه شد تمام
تفسیر خون سرخ حسینی به مرگ توست
ای یادگار خون خدا در دیار شام
مهرت چراغ محفل ارباب معرفت
قبرت برای اهل نظر مرکز پیام
دلها به سوی توست پس از سال ها هنوز
ای گنبدت منادی پیروزی قیام
ما را بر آستان تو روی ادب همه
ما را به پیشگاه تو عرض دعا تمام
با دست های کوچکت از ما بگیر دست
در صحنه های عالم و در عرصۀ قیام
هدایت شده از منبع سبک
#دورهء_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#زمزمه
#شور
#میثم_مومنی_نژاد
از ناقه افتادم زمین کجا بودی بابا
شد دخترت ویران نشین .....
کبودی رومو ببین ......
حسین من حسین من بابا حسین حسین
دست منو بستن به زور کجا بودی بابا
گفتند که رفتی راه دور .....
سرت میده بوی تنور .....
ویرانه شد بیت الحزن منو ببر بابا
وا کن طناب از دست من .....
خیلی به صورتم زدن ....
چقدر توو این شام بلا ما رو زدن بابا
به هر بهونه هر کجا .....
محلهء یهودیا ......
بابا به من بگو کجاست عموی مهربان
بگو خبر داره که جا موندم ز کاروان
بگو که من میترسم از خولی و ساربان
#دورهء_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سید_جواد_مظلوم_پور
دیشب مه من، دلبر و دلدارِ که بودی
من فکر توبودم، تو گرفتار که بودی
در خواب تو را دیدم و بیدار شدم لیک
ای دلبر گم گشته تو بیدار که بودی
در طشت طلا دیده ات آن سو نگران بود
آرامِ دل من، پی دیدار که بودی
پیش نظرت گشت عدو مشتریِ من
ای یوسف زهرا، تو خریدار که بودی
ویرانه شده منزل ما خاکنشینان
ای جان جهان گنج گهربار که بودی
پروانهصفت گِرد سرت گردم و سوزم
تا فاش شود شمع شب تار که بودی
زود از بر من رفتی و ناگفته بسی ماند
جز ما تو مگر محرم اسرار که بودی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#نوحه
#میثم_مومنی_نژاد
ماه زهرا آمد ، کنج ویرانه
من در طواف او هستم پروانه
عمه کجایی آمده بابا
من الذی ایتمنی ابتا
از خون رنگین رخ نورانی توست
دلم شکسته چون پیشانی توست
حال من وتو دارد تماشا
من الذی ایتمنی ابتا
دیگر من طاقت دوری ندارم
سرت در آغوشم جان می سپارم
جای خیزران بوسم لبت را
من الذی ایتمنی ابتا
4_5888548768684442155.ogg
زمان:
حجم:
147.6K
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#خوشدل_تهرانی
مُرد در ویرانه و ویرانه ها آباد کرد
دیدبس بیداد، بر پا رسم عدل و داد کرد
قتل این دُخت سه ساله شامیان و شام را
با خبر از راه حق، چون خطبۀ سجاد کرد
کس نبُد در شام آگه از علی و از حسین
مکتب آل علی، با مرگ خود ایجاد کرد
در دل شب شدسرِشه شمع و اوپروانه اش
سوزعشقش سوخت،هم خاکسترش بربادرفت
بود رأس شه گل و او بلبل و آن سرخگل
بلبل بشکسته پر را از قفس آزاد کرد
کرد کارِ خون بابش، اشک آن طفل یتیم
واژگون بر فرق دشمن کاخ استبداد کرد
هدیه کس ازبهردخترمیفرستد رأس باب؟
آل سفیان خوب اولاد علی را شاد کرد
برد او جای کفن رخت اسیری رابه خاک
بین وفایش راکه خوش ازبیکفنهایادکرد
بهر غسلش حاجت آبی نبدبرخواهرش
چون ز اشک زینب و کلثوم استمداد کرد
در رثایت ای سه ساله دختر شاه شهید
«خوشدل»ازسوزجگراین ناله وفریاد کرد
هدایت شده از منبع سبک
#دورهء_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#محمد_رضا_یاسری
زهی حسین و زهی کار جاودانهء او
زهی سری که بساید بر آستانهء او
چه مرد بود، که شد مایهء نجات بشر ؟
چه بحر بود، که پیدا نشد کرانهء او؟
به سر بلندی و عزت شهید گشت ولی
به زیر بار مذلت نرفت شانهء او
به هر زمانه زمین وامدار همت اوست
خوشا کسی که نگردد کهن زمانهء او
اگرچه دشمن بدکیش،سوخت خیمهگهش
ببین که دردل هردوست ، هست خانهء او
سرش به عرشهءنی رفت ودرخرابهء شام
به خاک رفت تن پاک نازدانهء او
تن رقیه شد از ضرب تازیانه کبود
که روسیاه شود دشمن از نشانهء او
بهانهء پدرش بُرد در کنار پدر
چه جانگداز بود قصه و بهانهء او
بگو به ظالم غافل، که خانمان سوزست
دم ستمزده و نالهء شبانهء او
یزید را اثری چون ثمود و عاد ، نماند
که شد به باد فنا تخت ظالمانهء او
ستم نماند و ستمگر به لعن دائم ماند
«چمن»ببین که چه شد لشکر و خزانهء او
هدایت شده از منبع سبک
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#نوحه
#میثم_مومنی_نژاد
🔹سبک : همه جا کربلا
از چه شد گیسویت رنگ خاکستری
من شکسته دل و تو شکسته سری
ابتا یا حسین
التماس مرا بشنو ای پدر
یا بمان پیش من یا مرا هم ببر
ابتا یا حسین
تازیانه خرید ناز ما را همه
صورتم راببین بگو یا فاطمه
ابتا یا حسین
پای پر آبله دست من بی رمق
آفتابم ولی در حجاب شفق
ابتا یا حسین
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#نوحه
#میثم_مومنی_نژاد
می شناسم من ای عمه جان این مهمان را
بوسه ها می زنم جای چوب خیزران را
بوی بابا رسیده پدر آمد
مژده ای اشک دیده پدر آمد
ای پدر ای پدر ، بابا حسین جان
هر کجا تازیانه مرا نیلوفری کرد
ای پدر خواهر تو برایم مادری کرد
عمه این سو به آن سویم کشانده
غیر زحمت ز من چیزی نمانده
ای پدر ای پدر ، بابا حسین جان
خانهء خولی و دیر راهب رفتی ای سر
در خرابه چه دیر آمدی دیدار دختر
خواب و بیداریام یاد تو بودم
من ندارم فدک اما کبودم
ای پدر ای پدر ، بابا حسین جان
نیمه جانم من و عاقبت جانانم آمد
ای اجل کن مدارا دمی مهمانم آمد
ای شکسته سر ای همرنگ لاله
بنشین روی دامان سه ساله
ای پدر ای پدر ، بابا حسین جان