eitaa logo
کانال ‌متن روضه
81.6هزار دنبال‌کننده
790 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز شب پنجم محرم 95 _ویژۀ شب جمعه و ایام محرم _ حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ اینقدر این طبیب عاشق بیمار بود که یک ذره نسبت به مخالف نفرت پیدا نمیکرد ، یک ذره ... اینو برا اونایی که نشنیدن میگم .حادثۀ کربلا تکرارش نوره ، عرشیه ، ملکوتیه . دوتا برادر از خوارجِ نهروان بسیار پر کینه ، از اولِ طلوع صبح با امام جنگیدن تا سه بعدازظهر . چون تحقیق کردن امام ، چهار شهید شد . سه بعداز ظهر کسی دیگه نمونده بود . آخرین سرباز ، شش ماهه بود که شهید شد بود . امام جلویِ لشکر رو اسب سوار بودن . داغ دیدن ، تشنه ان ، گرسنه ان ، گرمه ، گردوغبارِ ... به لشکر فرمودند : فقط چندلحظه سکوت کنید . چندلحظه سکوت کردن ... فرمود : به خیمه های من گوش کنید . ببینید چه صدایی میاد ؟ چه صدایی میاد ؟ همه داشتن ناله میکردن ، همه داشتن گریه میکردن ... تو این گوش دادن یه مرتبه برگشت فرمود : با چه لحن با محبتی !فدای اون صدات بشم ...* حسین جان،تقریبا از هفت،هشت سالگیمون این صدای تو رو ماجواب دادیم تا حالا ... بعدشم جواب میدیم . ما نیاز نداریم از تو جدا بشیم ...*صدا رو گوش بدید و گوش دادن اونا برگشت فرمود: «هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی ؟ هَل مِن مُعین یُعنُینی وهَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ » این دوتا داداش،اینا از خوارج نهروان بودن ،ابوالحتوف بن حرث انصاری و سعدبن حرث،برادربزرگه برگشت به برادرکوچیکه گفت : شنیدی ؟ خب دوتا صداست .یکی صدایِ گریه اهل بیتِشِ ،یکی صدایِ هل منِ ناصر شه ، شنیدی ؟ گفت :آره ،چرا معطلی ؟ چرا معطلی ؟ برگشتن به لشکر ، پنجاه ،شصت نفر رو کشتن . هر دو رو با تیر و نیزه و شمشیر زدن خوردن زمین ... ابداً توقع نداشتن ابی عبدالله بیاد بالا سرشون ... حسین،طبیبِ عاشقِ ...*وای حسین جان ...* هنوز نمرده بودن که دیدن ابی عبدالله کنارشونه و داره میفرماید :«رَحِمَ الله لَکُما »نگفت خدا بیامرزدتون،فرمود : رحمت خدا رو براتون میخوام . هر دو هم الان پایینِ پا دفنن ... مسیر درمان این طبیبان طولانی نیست ، زمان زیادی نمیخواد ... حرفم تمام ... از این سه تا طبیب فاصله نگیریم دورنشیم ... روضه امروز رو بگذارید امام عصر براتون بخونه ، حسین جان .... میگه :حسین جان ،وسط میدان بودی . چون دیگه توانت داشت تموم میشد «فَأَحْدَقُوا بِک َ مِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ»دایره وار دورتو گرفتن که راهِ بیرون رفتن نداشته باشی ... وای... گاهی میگن یه کاری کردن نتونست تکون بخوره ... میگه :حسین جان حلقۀ محاصره رو هی تنگش میکردن که همه بتونن به تو دسترسی پیدا کنن ...*وای وای ... کلماتِ امام زمانُ دقت کنید ، بیاید ماهم مثل زینب زخم به جیگرمون بخوره ، چه عیبی داره ؟* «وَ اَثخَنُوکَ بِالجَراحِ»از نوک سر تا نوک پا زخما داشت تو رو بیحال میکرد ... توان تورو داشت میگرفت...«وَ اَثخَنُوکَ بِالجَراحِ »توانتو داشت میاورد پایین ... «حالُوا بَیْنَک َ وَ بَیْنَ الرَّواحِ »چنان حلقه رو تنگ کردن که راه رهایی نداشته باشی ... نتونی تکون بخوری ... وای حسین جان ... «وَلَمْ یَبْقَ لَک َ ناصِرٌ »تو اون زمین یه نفر نبود تو رو یاری بده...تک مونده بودی...غریب مونده بودی ... «وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ » لحظه به لحظه میگفتی :خدایا با تو دارم معامله میکنم... خدایا هفتاد و دو نفر رو که با تو معامله کردم، حالا نوبتِ خودمه ... خدایا چی خلق کردی و چی دیدی ؟* «تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِک َوَ أَوْلادِک »با اینکه حلقه تنگ شده بود ، راه بیرون رفتن برات نذاشته بودن ، اما همش تو فکر این بودی که از زنها دفاع کنی ... داشتی میگشتی تو این حلقه که کسی حمله نکنه به خیمه ها... وای حسین جان ... من دیشب تا حالا این روضه رو نمی فهمیدم . هی برمیداشتم نگاه میکردم این جمله ش :امام زمان چی گفتی ؟ *حتی کار به جایی رسید «نکسوک من جوادک »خودش نیفتاد ... انداختنش ... از رو اسب انداختنش ... خیال میکنی اومدن با دست کشیدنش پایین ؟... با صدتا نیزه انداختنش پایین ... آی ، آی ... ادامه در پستِ بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز شب پنجم محرم 95 _ویژۀ شب جمعه و ایام محرم _ حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام _ حجت ‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ امام زمان میگه : حلقه خیلی تنگ بود . وقتی انداختنش زمین جا میخواستن وا کنن «تَطَؤُکَ الخُيُولُ بِحَوافِرِها» این اسبا اومد رو بدنت ... میرفتن و میومدن و تو زنده بودی ... «تَعلُوکَ الطُّغاهُ بِبَواتِرِها» حلقه گشادتر شد ، ریختن سرت ... جا پیداکردن بتونن هجوم کنن ... حسین من ... «رَشَحَ لِلمَوتِ جَبِينکَ » عرق مرگ به پیشونیت نشست... «وَ اختَلَفَ بِالاِنقِباضِ وَ الاِنبِساطِ شِمالُکَ وَ يَمِينُکَ » افتاده بودی و اسبام روت اومده بودن ... تنها قدرتت این بود که تو حال افتادن دستاتُ اینور اونور میکردی ... چرا دستاشو حرکت میداد ؟ درد میکشید ..... « تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک » همینجوری از زیر دستای دشمن توان این مقدار و داشتی یه خورده پلکتُ بیاری بالا ببینی حمله نکردن ،نرفتن رو خیمه ها ؟ نگران بودی ... «وَاَسْرَعَ فَرَسُكَ شارِدا » اسب تونست راه بازکنه براخودش ... چون وقتی وضع تورو دید ، به شدت بالا و پایین میپرید . اسب بالا و پایین میپرید ... حیوون فهمید چه بلایی سر تو اومد ! اون جنس دوپایِ خبیث نفهمیدن چه کار میکنن ! بالا و پایین میپرید ... «اِلى خِيامِكَ قاصِدا »دید دیگه پیش تو نمیتونه وایسته ، کاری نمیتونه بکنه ... به طرف خیمه رفت ... «مُهَمْهِما باِكيا »اسب داشت بلندبلندگریه میکرد ... اسب اشک میریخت ، رسید... «فَلَمّا رَاَیْنَ النِساءُ جَوادکَ مَخْزِیّاً» زن و بچه یه مرتبه بیرون ریختن ... اسبتو دیدن دل شکسته ست ... اشک داره میریزه ... «وَ نَظَرنَ سرَجَکَ عَلَيهِ مَلوِيّاً» دیدن زینِ اسب وا شده ... معلوم میشه ابی عبدالله رو به زور کشیدن پایین که زین برگشته بود آي ... وای ... «بَرزَنَ مِن الخُدُورِ» هیچ دختر و زنی ، جدِ بزرگوارم ، نموند که بیرون نیاد ... ریختن بیرون همه ... خب چه حالی ...؟ « وَلِلْخُدُودِ لاطِمات » سیلی به صورت میزدن ،سیلی...«وَلِلْوُجُوهِ سافِرات » این نقابای رو دماغ و چشمشون افتاد ... «وَ بَعدَ العِزَّ مُذَّلَّلاتُ » دیدن بعد اون همه عزت خوار شدن ... آی ... «وَ إلي مِصرَعِکَ مُبادِراتٍ» وای نیستادن ... با پایِ برهنه ، با کندنِ مو ، با زدنِ به صورت ، شتابانِ ریختن تو میدان ... امام زمان میدیده میگفته ... وقتی رسیدم دیدم « وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ» ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
8.99M
⇦🕊*‌ روضه و توسل بسیار جانسوز شب پنجم محرم 95 _حجت ‌الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ فرشته ای بوده ،تو روایات ما اومده ،گرفتار بوده،مشکل دار بوده . شاید سیصد،چهارصد تا پیغمبرُ گذرونده بود، زمانِ گرفتاریش حل نشده ،تا ابی عبدالله به دنیا آمد .دید اوضاعِ عجیب غریبه .فرشتگان میرن،میان . به جبرییل گفت :چه خبره ؟ قیامت میخواد برپابشه ؟گفت : نه . خدا یه فرزندی به فاطمه داده،ما مأموریم بریم برا تبریک ،تسلیت ! تنها مولودی که در عالم ولادتش تبریک و تسلیت داشته او بوده . گفت :میشه منو ببری پیشش ؟گفت : من مانعی نمی بینم بخوام ببرمت . چیزی اگه بهم نگن معلوم میشه عیبی نداره .مگه اینکه رات بندازم خدا بگه نبرش ، بیا بریم . نه !جبرییل دید خدا حرفی نزد . ای طبیب درد بی درمان حسین آوردش جبرییل،پیغمبر اکرم فرمود : سریع خودتو به گهواره ش بمال، یعنی همین چهارتا چوب کهنه ای که به بدن این وصله شفا میده . نمیخواد خودتو به خودش بمالی . این اینقدر قدرت داره که چوب گهواره شم درد بی درمانُ دوا میکنه،آزاد شد . آزاد شد و بهشم اجازه دادن در ملکوت برگرده سر جای خودش ، داشت میرفت،دائما این تا برسه به محل ،ملائکه رو که میدید ،با یه شادی و غرور و افتخاری میگفت : « اَنا عَتیقُ الْحُسَینِ » من ، میدونید من کی ام ؟ حالا ببینید وجود مبارکِ امام هشتم ، بنا بر نقلِ صدوق ، این انسان والایِ بزرگ که تمام فقهای ما میگن : اگر کتابایِ صدوق روایت بی سند داره ، به جای روایت سند دار قبول داریم . خیلی رده صدوق بالاست .تو کتاب امالی ش میگه : «قَالَ الرِّضَا عليه السلام :إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ » محرم یه ماهیِ که تمام بت پرستانِ قبل از بعثت پیامبر قانون گذروندن به خاطر اینکه جزء ماههایِ حرامِ ،مطلقاً با کسی جنگ نکنند .ماه حرام ،ماه حرام بوده،نه اینکه جاهلیت این ماهُ حرام اعلام کرده . خدا اعلام کرده بوده در سوره بقره « مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ » چهار ماه از این دوازده ماه، ماه حرامِ . امام هشتم میفرماید : نه یک خنجر از غلاف درمیومد،نه یه شمشیر . نه بت پرستان به نیزه دست میبردن و نه به شمشیر .ابدا" اما ،این اما مال حضرت رضاست نه مال من ، این اما ، امای تعجب شدیده. اما «فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا » مردم در این ماه ، ریختن خون مارو حلال کردن .آه ! .. من هر سال یاد این روایت هستم که امام صادق میفرماید : دور هم که جمع میشین،اولا اینگونه گریه و ناله و ندا تو هم دادن،به هم اشاره کردن،دو کلمه اون بگو،دو کلمه من بگم ، این شکل خواست ائمۀ ماست. امام صادق جلسۀ روضه داشت هر سال . به یه روضه خوانی فرمود : شاعرم هستی ؟گفت : بله . فرمود : شعر بخوان .برای ما،برای حسین ما . به یه حالت دکلمه ای شروع کرد به شعر خواندن .حضرت فرمود : قطع کن شعرتو نمیخوام بخونی . اونجوری که دور هم میشینین زبون میگیرین برایِ ما بخوان . من خواندنِ با ناله و گریه و داد میخوام ... ادامۀ مطلب در پستِ بعد ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ امام صادق میفرماید : وقتی جمع میشین،گریه میکنین،گریه تو گریه میندازین،ناله تو ناله میندازین،با هم برا حسین ما زبون میگیرین،روح مادرم زهرا میاد بالا سرتون .آخ ! اونم با شما گریه میکنه . مادرم تک تک شمارو با اسمتون،با اسم مادرتون و اسم باباتون دعا میکنه . وای حسین !.. ما زیر دعایِ مستجاب نشستیم «هُتِکَ فِیهِ. حُرْمَتُنَا» تو محرم،تو دهم عاشورا،امام هشتم میگه تمام حرمت مارو لگدمال کردن .امام هشتم میفرماید : تو اون روز بسیار گرم که همین اوایل مهر بوده، من دنبال کردم ببینم دهم عاشورا در ماههای شمسی چه زمانی اتفاق افتاده ؟ همین هفت،هشت،ده روز اول مهر بوده . عراق گرم،بیابون،آفتاب .امام هشتم میفرماید : «أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا» تمام خیمه هامونو آتیش زدن .نمیدونم چی بگم ! شما بچه کوچیک دارید یا داشتید . توجه کرده بودین ، یه نوک سوزن ، یه نوک چوب نازک،یه بدنه قوریِ داغ به انگشت بچتون میرسید،میدیدید که بچه چه جوری بالا و پایین میپره ؟ آخ !هی میگه مادر ،بابا ، اون وقت،اینا تو این همه آتیش،زیر این خیمه نشسته بودن و خیمه آتیش گرفت .زینب کبری میدوید و بچه ها رو میبرد کنار ... بعد آتیش زدن ... امام هشتم میگه : هیچ چی تو خیمه نبود مگه اینکه بردن ... بالاخره بچه ها،خانوما لباس میخوان ... چهل روز باید ببرنشون شام و برگردونن ... وای زینب چی کشیده ؟یه بچه اگه به عمه میگفت : عمه پیرنم خاکی شده،به بدنم چسبیده،یه پیرن بده عوض کنم ، نبود ... امام هشتم میگه :همه رو برده بودن،خیلی سخت گذشت ... اینقدر سخت گذشت که زین العابدین میگه :تو مسیر شام دو تا بچه تو یه کجاوه نشسته بودن،بغل به بغل من،شترشون اومد رد بشه،دیدم اون بچه کوچیکه به بزرگه میگه :جاده کی تموم میشه ؟ما کی میرسیم ؟این جمله امام هشتم،مال شما که هر روز این برنامه سرتون میاد،میبینم من از بالا منبر ... من خودمو خیلی نگه میدارم بتونم براتون حرف بزنم .اگه نه میمردم بالا منبر «إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا » این عاشورایِ حسین ما از بس این اشک مارو درآورد،پایِ چشم ما رو زخم کرد ،«أَقْرَحَ جُفُونَنَا» پای چشمامون زخم شد ... یعنی شبانه روز گریه میکنیم تو این ایام محرم ... کنار بستر امام مجتبی یه نیم ساعتی مونده امام از دنیا بره،چشمشو باز کرد گفت :حسین جان،به قول ما ،برای من اینجوری گریه نکن ... خودتو نکش ... گفت : برادر چه جوری مرگ تو رو طاقت بیارم حسن مرگِ داداشش که تو رختخواب بود،زیر سقف بود ... اما گفت : چجوری مرگ تو رو طاقت بیارم ؟ مرگِ بچه برادرتو چجوری طاقت آوردی ؟ ! تو که مرگ تو رختخواب برادرتو طاقت نیاوردی،حسین جان ... گفت :حسین جان ، من که با یه سم دارم طبیعی میمیرم ؛ اما« لا یوم کیومک یا ابا عبدالله » روزی مثل روز تو نیست ،حسین جان ... ادامۀ مطلب در پستِ بعد ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ بعد چشمشو از ابی عبدالله برداشت یه نگاه گوشه اتاق کرد ..اسم بچه بزرگش حسن بود. گفت : حسنم بیا جلو . قاسم بیا جلو ، عبدالله که هنوز راه نیفتاده بود ،یه سالش بود .گفت : حسین جان،خیلی دوست دارم تو کربلای تو شرکت کنن ،ای کاش خودمم بودم و جانمو قربانت میکردم .امام حسن میگه وا ! کاش بودم جونمو قربون میکردم... اما حالا که خودم نیستم،این سه تا بچه من غلام توهستن،اگر کربلا،این بچه های من،مخصوصا قاسم اومد از تو اجازه بگیره بره میدان ، ممانعت نکن، بذار منم تو پرونده م شهید کربلا داشته باشم ... آی حسین،وای حسین ! بعد شهادت علی اکبر،قاسم اومد .حسن در حمله اول به شدت زخمی شد،تو کشته هامون،اهل بیت پیداش کردن و بردنش ... اما قاسم اومد ... نه شمشیری به قدش میرسه ... نه زرهی به اندازشه ... نه خودی به اندازشه ... هیچ چی نیست ... با عمامه باباش اومد ... با یه پیرهن عربی اومد ... عمو برم ؟ نه عزیزم نرو ... عمو برم ؟ نه... دو ،سه بار دیشب روایاتو میدیدم . اول اومد گفت بذار از طریق عاطفی اجازه بگیرم ، اول اومد صورت عمو رو بوسید،فدایِ اون صورتت که یه ساعت بعد رو خاک افتاد ... عمو جان نمیشه بری. چرا میگفت نمیشه ؟ میگفت : داغِ اکبر کم نیست . بذار همون یه دونه داغُ داشته باشم . بعدم،اکبر پسر من بود . تو یتیمی ، یتیمو باید رعایت کرد گفت : عمو جان خیلی خب من نرم .دستتو بده دست من .گفت : عمو جان بیا این دست من .فدای دستت بشم یه ساعت دیگه مُقطَعُ الاَعضا شدی ... خم شد دست عمو رو بوسید . گفت : برم ؟ نه عمو جان ،گفت : بالاخره من اجازه میگیرم .افتاد رو زمین و پای عمو رو بوسید ... پیغمبر میفرماید : هر چشمی برا حسن من گریه کنه ، من ضامنم قیامت گریان نباشه،حسن جان،جات خالی بود ببینی بچه ت چه کار کرد ؟ ابی عبدالله بغلش گرفت،تو آغوش همدیگه .خانوما دارن میبینن یتیم تو بغل ابی عبدالله،چنان امام داره گریه میکنه،قاسم داره گریه میکنه،بیحال شدن،هر دو افتادن رو زمین؛گفت : عمو میخوای بری برو ... رفت جنگ کرد،زور لشکر به قاسم نرسید ... دستور دادن سنگبارانش کنن ... شنیدید که رَجم،تو سنگبارون میکشن آدمو ... آخ ... سنگ ، نیزه میاد میخوره تو سینه ... شمشیر میاد میزنه به گلو ... سنگ میاد چشمشو میزنه ... پیشونی رو میزنه ... دهنو میزنه ... وای ... افتاد ... فقط صدا زد عمو بیا ... او گفت : عمو بیا ... عمر عَضُدی پرید رو سینۀ قاسم،نامرد بچه سیزده ساله مگه چقدر طاقت داره ؟ آی .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
5.71M
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام_ شب ششم محرم 95 _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
هدایت شده از نازکبین | آقاجانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم عزیز ایران! مدیر #آمدنيوز که صراحتا میگوید شما را به انتخاب #روحانی تشویق کرد تا امور کشور در اثر سوءمدیریت وی مختل شود و مردم به نقطه جوش برسند، امروز از شما برای #اعتراضات_سراسری دعوت میکند؛ اعتراضهایتان کاملا بجاست ولی در زمین بدخواهانتان بازی نکنید. ✍ سیاوش آقاجانی 🆔 @nazokbin
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ کُمیت بن زید اسدی ، مومنِ ، عارفِ ،عاشقِ ، نیت پاک داره . وارد خانه امام صادق شد . نشست ، سه چهار نفر تو اتاق بودن .امام فرمود : «اَنشِدنی فی جَدِّیَ الحسین (ع) » خوب شد اومدی . کمیت روضه بخوان . امر به روضه کرد امام صادق ، ما امروز امام صادق رو اطاعت کردیم . اطاعت امام صادق ، اطاعت پیغمبرِ ، اطاعت پیغمبر اطاعت خداست . امر کرده روضه بخوان . « و اَنشَدَ کُمَیتُ فی مُصیبه الْحُسَینِ» کمیت شروع کرد شعر خوندن . شعراشو چی بگم ؟ !سنگُ آب میکنه .« بَکیَ الامام بُکاء ًشدیداً» نه گریه آروم ، نه اینکه امام صادق سرشُ بندازه پایین ، دستشو بگیره رو پیشونیش . « بَکیَ بُکاء ًشدیداً » دادمیزد . ناله میکرد .گریه میکرد .آخ ! گریه شدید امام که صداش بلند شد «وبَکَت النِّسوه و اهل حریمه » .... زنانی که تو اون اتاق نبودن ، اتاقای دیگه بودن ، اونام شروع کردن گریه کردن . گریشون گریه بود . «وصَحنَ فی حجرا تهن» زنا گیسشونو میکندن ،عربده میکشیدن ،همه داد میزدن واحسینا !.... زنها دارن ناله میزنن ، دادمیکشن ، امام صادق بکاءشدید داره ... کل روایت در روضه کافی کلینیِ . یه مرتبه در اتاق وا شد . یکی از خانوما یه بچه شیرخواره تو بغلشِ ... وای حسین جان ! ... آخ ! ... بچه رو گذاشت تو دامنِ امام صادق ، امام صادق داشت جون میداد ... بچه رو بلند کرده بود کوفیان این قصد جنگیدن نداشت این گلویِ تشنه ببریدن نداشت لاله چینان دستتان ببریده باد غنچۀ پژمرده ام چیدن نداشت اینکه با من تا به میدان آمده نیتی جز آب نوشیدن نداشت با سه شعبه غرق در خون کرده ای اینکه حتی تاب بوسیدن نداشت * اگه من بابا می بوسیدمش دردش میومد ، تشنشه ، چطور با تیر سه شعبه زدی؟! * گریه ام دیدید و .... آخه وقتی دید سر از بدن جدا شد ، زار زار وسطِ میدان گریه کرد ... گفت : خدایا شاهدی دارن چه کار میکنن ! گریه ام دیدید و خندیدید کشتۀ شش ماهه خندیدن نداشت دستِ من بستید و پای افشان شدید طفل کوچک پای کوبیدن نداشت *چرا دارین میرقصین ؟ بچه کوچیک که دیگه پا کوبیدن نداره * از چه دادیدَش نشانِ یکدگر؟! شیر خوار غرق خون دیدن نداشت ... دور لبت زبون نچرخون با همدیگه میریم به میدون بابا برات جواب میگیرم رو میزنم و آب میگیرم ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
2.21M
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ دل گفت مرا علم لدنی هوس است تعلیم کند اگر تو را دسترس است گفتم که الف... (همین داوری عقل و آیه بیست و هشت سوره کهف) گفتم که الف گفت دگر هیچ مگو در خانه اگر کس است یک حرف بس است *اون یه حرفم در همه عالم والله حسینِ ... یک حرف است... یک حرف ... یکی ممکنه بپرسه آقا این وسط پیغمبر و علی و حسن حذف شدن ؟ میگم نه، پیغمبر فرمود: «انا من حسین و حسین منی » نه ... علی به امام حسین هر وقت میدیدش میگفت : پدر و مادرم فدات بشه « بابی و امی » .. امام صادق در کامل الزیارات میگه : هر کی در این دنیا میخواد مادرمو شاد کنه ، با حسین باشه .. یعنی شما برو سراغ امام حسین .. رفتی سراغ توحید ،نبوت ، امامت ،فقه ،اخلاق ،دنیا ،آخرت ، جنةالله ، رضایت الله ... همین یه حرفه ! در خانه اگر کس است،یک حرف بس است نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم ... آخ حسین جان ... نقش کردم رخ زیبای تو بر خانه دل خانه ویران شد و آن نقش به دیوار بماند *حسین جان ، میدونی لحد مارو که میچینن ، برن تو برزخ ، نکیر و منکر که میان ، میدونی ببینن ما بوی تو رو میدیم ، برمیگردن ، چون میدونن همه چی داریم ، همه چی داریم ... حسین جان ! ... فدات بشم ،زن و بچه م فدات بشه ، مالم فدات بشه ،جانم فدات بشه حسین جان ... دلم میخواد تمام حرفایی که تو کوه طور ،چند هزار سال قبل از به دنیا اومدنت خدا به موسی کلیم الله ، مستقیم زد نه به واسطه جبرییل ، برا مردم بگم ، طولانیه ، یه وقت دیگه میگم. این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟ موسی ! این حسین که برات تعریف کردم و بخش عمده ای از حادثه کربلا شو تو این کوه طور برات خوندم ، چقدر گریه کرد موسی ... حسین جان ، هیچ پیغمبر و امامی روضه خونی مثل خدا نداشته ، خدا هم برا تو روضه خوند .. حسین جان ... امروز ، امشب ، فردا ... در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است *حسین جان ،نمیدونم چیه تو رو بگم ؟ حسین جان ! فرزندت امام صادق ع خطاب به خواهرت زینب داره میگه عمه جان «والصبر نفسک» با حسین بمونین عمه جان ! عصر عاشوراست ...تمام فرشتگان آفریده شده از موندنت با حسین تعجب کردن .. که چطور گلایه نکردی؟ اون همه بدن قطعه قطعه رو دیدی حرف نزدی... حسین جان ... من اول دو کلمه از سکینه راجع به عموش بخونم ، بعد بگم چه خبر شد ؛ حسین جان ، یوسف ما تک و تنهاست ... آخرین شهید قبل از علی اصغر تنها رفته میدان قمر بنی هاشم ادامه در پستِ بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یوسف ما تک و تنهاست خدا رحم کند چقدر گرگ به صحراست خدا رحم کند حسین جان ... موجی از نیزه و خنجر ... (موج، این چهار هزار نفر به یه نفر حمله کردن) موجی از نیزه و خنجر به سوی علقمه رفت روح ما در دل دریاست خدا رحم کند شور چشمند ،دل اهل حرم شور زند بس که او خوش قد و بالاست خدا رحم کند اگه برادر زاده ت سکینه میگه خوش قد و بالایی ، چرا قبرت کوچیکه ؟! چه کار کردن مگه ؟! ... حسین جان ... چقدر کرده کماندار کمین وار از دور قد عباس هویداست خدا رحم کند هدف خنجر و شمشیر و سنانی که رسد نکند پیکر سقاست خدا رحم کند ... نکند دست علمدار زتن افتاده که چنین هلهله برپاست خدا رحم کند چه بلایی شده نازل که پدر گریه کنان دست بر دامن زهراست خدا رحم کند خصم خندید پدر چشم عمویم روشن (پاشو ببین دارن میخندن به بدن برادرت ، پاشو عمو جان ، عمو بلند شو ...) این چه هنگامه و غوغاست خدا رحم کند کار عباس تمام است و نه فقط کار او ، دیگر کار همه ... خواندن فاتحه ماست خدا رحم کند ... *دارند فاتحه همه ما رو میخونن ، عمو که نداریم ، خیمه ها رفت ... * خدا رحم کند ... به آب گفت : داداشم تشنه ست ... بچه ها تشنن ... موج نزن نمیخورم،تشنه میرم بیرون،یه نفر در محاصره چهار هزار نفر...*نمیدونم ، دلم داره کنده میشه ... آخ ! نگاه کنید نشونتون میدن...* چهار هزار نفر دایره وار گرفتنش ... به کدوم طرف بجنگه ؟ گرم جنگه ... یه هدفم بیشتر نداره، اینکه این آبو برسونه ... تو این محاصره ،دست راستشو قطع کردن ... سریع بند مشکو سرشو کرد تو ، انداخت اینور دست ... گفت میبرم آب ... بچه ها منتظرن ، می برم .... الان هممون تو این گرما تشنه ایم... میبرم آبو ... حسین جان... دست چپشم افتاد ..؟ سریع با دندون مشکو گرفت ... دیگه دست نداره اسبو جهت بده ... نه نداره جهت بده ... دست نداره مهار اسبو بگیره ... دست نیست اسبو نمیتونه جهت بده ... حرمله اومد تو پنج ، شش متریش ... یه دونه از اون تیرا رو به کمان گذاشت ... فقط به یه چشمش خورد ... تیر معلومه با چشم چیکار میکنه ...... ای وای... پاشو از رکاب خالی کرد ... زانوهاشو آورد بالا... خم شد ، با زانو تیرو بکشه رو اسب افتاده بود ...کاش با شمشیر زده بودن تو فرقش ... اگه با شمشیر زده بودن ، میشد سرشو جدا کنن به نیزه بزنن ... اما با عمود زدن ... سرو با سینه یکی کردن ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir