eitaa logo
کانال ‌متن روضه
79هزار دنبال‌کننده
781 عکس
463 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•من آن صیدم که بینِ دامِ .. و توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام _ حاج امیر کرمانشاهی•✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ من آن صیدم که بینِ دامِ این بیگانه افتادم من آن شمعم که در این بَزم، بی پروانه افتادم دلِ شب از پیِ مرکب پیاده می دویدم من به یادِ عمۀ جان داده در ویرانه افتادم من آن مرغ گرفتارم بیا مادر تماشا کن به کنج این قفس پر بسته و بی دانه افتادم چو دیدم این همه زیور به روی تاج و تختِ تو به یاد گوشِ مجروحِ گُلِ دُردانه افتادم مرا بَزمِ شراب آورده ای، شرمی کن از زهرا به یادِ عمه ها در مجلسِ بیگانه افتادم عمامه از سرم انداختی، مویم پریشان شد به یادِ گیسوانِ در هم و بی شانه افتادم به من در حالت مستی جسارت میکنی، یادِ لب بی آب و چوبِ زادۀ مرجانه افتادم شاعر : ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•روی پا آمده ای دیدن دختر.. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس کربلایی حسن حسینخانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● روی پا آمده ای دیدن دختر مثلاً تو بیا باش پسر من به تو مادر مثلاً *بچه های شام که منو بازی ندادن بابا .. تو بیا با من بازی کن .. هرچی باشه من دخترتم .. کی دلِ نازتُ غم داده بگو چرا اشکای تو افتاده بگو بیا دوتّایی بریم تو کوچه ها کی تو رو بازی نمیداده بگو ... ای ناله دارا .. ان شالله حرمش عرض ادب کنیم ..* مثلِ شب های مدینه تو زمسجد برگرد منتظر باش که من باز کنم در مثلاً فکر کن موی سرم شانه شده سوخته نیست نزده هیچ کسی دست به معجر مثلاً من زبانم به دهانت نهم از سوز عطش تشنه تر از منی و من علی اکبر مثلاً یعنی بابا یادمه علی اکبرو بغل کردی لب ها رو به لب های علی رسوندی بکنم روی زمین با کف دستم قبری تو مرا دفن کنی من علی اصغر مثلاً مثلا خوابمو تو راهی میدان هستی به رخم بوسه بزن بوسۀ آخر مثلاً میشوم من تنِ بی سر به زمین میفتم همچو بسمل بزنم جای تو پر پر مثلاً مثلاً کنج خرابه، ته گودال و من خواهرِ تو بزنم بوسه به حنجر مثلاً دست داری مثلا غسل بده جسم مرا عمه اسما مثلا من تن مادر مثلاً تا رسیدی به رخ نیلی و بازوی کبود دست بردار ز غسلم بشو حیدر مثلاً شاعر : *شاید فاطمیه نبودیم .. اجازه بدید بگم .. اسما میگه اونی که سفارش کرد آروم گریه کنید یهو شروع کرد بلند بلند گریه کردن .. دست به دیوار گرفته بلند بلند داره ناله میزنه .. هی میخواد اشکِ چشماشُ یچه هاش نبینن ولی صدا گریه ش رو که می شنون .. گفتم آقا خودتون فرمودید آروم گریه کنید .. چرا پس خودتون .. فرمود اسما دست از دلم بردار .. همین الان دستم به بازوی ورم کردش خورد .. زمین به صیحه درا آسمان بزن ناله به یاد یاس سفیدی که گشت چون لاله شکسته شد دلِ من که گفت غساله که این تنِ سه ساله ست یا چهل ساله گوشۀ خرابه دیدن دیگه صدایِ بابا بابا گفتن نمیاد .. اومد جلو دیدن سر یه طرف افتاده .. رقیه یه طرف افتاده ...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•به محضرت چو غبار.. و توسل ویژۀ دهۀ کرامت و ولادت حضرت امام رضا علیه السلام _ حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ به محضرت چو غبار اوفتاده می آیم اراده نیست مرا بی اراده می آیم بر آستان تو ای آستین معجزه ریز به روی دست دلم را نهاده می آیم چنان غبار به پیشت ز اشتیاق حضور گهی سواره و گاهی پیاده می آیم کسی چنان که تو دستم گرفته ای نگرفت چو ذره دست به خورشید داده می آیم اگرچه در به رویم میگشایی اما من فقط به خاطر روی گشاده می آیم السلام علیک دلتنگم ای بمیرم که مایۀ ننگم .. رسید محضر امام رضا(ع) حضرت فرمود ریان ابن شبیب میدونی امروز چه روزیه؟ گفت آقا نمیدونم میشه شما بفرمایید ! فرمود ریان ابن شبیب امروز اول محرمِ .. میخوام بگم یا امام رضا، از خواصِ شما نمیدونست اولِ ماهِ محرمِ .. میدونی این مردم از کی منتظرِ مُحرمند .. حسین .. من که در پیچ و خم جادۀ دنیا ماندم دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟! یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟ در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم حلّ این مشکل امروز به دست فرداست چند سالی است که در حسرت فردا ماندم در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود چه قدَر منتظر یوسف زهرا ماندم؟! من به دنبال تو امّا تو کنارم هستی آه … من با لب تشنه، لب دریا ماندم چه کسی گفته که تو غایبی آقا؟! غلط است منِ آلوده در این غیبت کبری ماندم نوکری روسیهم … جای تعجّب دارد با تمام بدی ام باز هم «آقا» ماندم یا بگویید:«بیا» یا که بگویید: «برو» خسته ام بس که در این «شاید و امّا» ماندم پسر فاطمه! نگذار که ناکام شوم جلوه کن منتظر جلوه ی طاها ماندم کربلا، پای پیاده، چه قدَر می چسبد من که امسال هم از کرب و بلا جا ماندم شاعر : این همه راه دویدم ز پی دلدارم به امیدی که در این دشت برادر دارم تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم فکر همراهی با شمر دهد آزارم اسب ها پای خود از سینۀ او بردارید من هم از این تن بی سر شده سهمی دارم خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهی بازار شدن بیزارم ک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد با چه از روی زمین جسم تو را بردارم به وداع من و تو خیره بُوَد چشم رباب خواندم از طرز نگاهش که منم دل دارم شاعر: نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روز های قبل که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره پاره های دفترت شناختم قیام در قعود را، رکوع در سجود را من از نماز لحظه های آخرت شناختم غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه، از سر منورت شناختم شکست عهد کوفه .. این گناه بی شمار را به زخم های بی شمار پیکرت شناختم تو را به حس بی بدیل خواهر و برادری به چشم های بی قرار خواهرت شناختم اگرچه روی نیزه ای ولی نگاه کن مرا نگاه کن .. منم .. سکینه .. دخترت .. شناختی؟ شاعر: نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر با نیزه ای تا شاه را از حال بردند یك یك تماماً رو سوی اموال بردند هر آن چه را كه بود در گودال بردند تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر! شاعر : ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net