eitaa logo
کانال ‌متن روضه
88.1هزار دنبال‌کننده
818 عکس
497 ویدیو
71 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•چشم وا کن احد آیینۀ عبرت .. ویژۀ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام _ حاج حنیف طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چشم وا کن احد آیینۀ عبرت شد و رفت دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود داد و بیداد برادر که برادر تنهاست جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست یک به یک در ملاء عام و نهانی رفتند همه دنبال فلانی و فلانی رفتند همه رفتند غمی نیست علی می ماند جای سالم به تنش نیست ولی می ماند مرد مولاست که تا لحظۀ آخر مانده دشمن از کشتن او خسته شده ٬ در مانده در دل جنگ نه هر خار و خسی می ماند جگر حمزه اگر داشت کسی می ماند مرد آن است که سر تا قدمش غرق به خون آن چنانی که علی از احد آمد بیرون می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است می فروشد زره ای را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد وان یکاد از نفس فاطمه بر تن دارد کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام فاطمه فاطمه با رایحۀ گل آمد ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد با جهاز شتران کوه احد برپا شد و از آن آینه با آینه بالا می رفت دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت تا شهادت بدهد عشق ولی الله است پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت پیش چشم همه دست پسر بنت اسد بین دست پسر آمنه بالا می رفت گفت : اینبار به پایان سفر می گویم ” بارها گفته ام و بار دگر می گویم “ راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است کهکشان ها نخی از وصلۀ نعلین علی است واژه در واژه شنیدند صدا را اما .. گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد آن که فهمید و خودش را به نفهمیدن زد می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام شهر این بار کمر بسته به انکار علی ریسمان هم گره انداخته در کار علی بگذارید نگویم که احد می لرزد در و دیوار از این قصه به خود می لرزد می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می نویسم که ” شب تار سحر می گردد “ یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد شاعر: ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•بابا که بی قرار ترین.... و توسل به امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام اجرا شده به نفس سید حمید رضا برقعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ بابا که بی قرار ترین رود است تنبیه او نوازش معبود است ای من فدای خنده شیرینش قربان اخم های دروغینش با او سکوت خانه صدا می شد بی او نماز صبح قضا می شد در سفره دست رنج ملال اوست خورشید و ماه نان حلال اوست دستان او کویر ترک خورده است اما به روی خویش نیاورده است کوه بلند بود قلمدوشش من کودکم هنوز در آغوشش ما را به سوی مرد شدن می‌برد کُشتی که می‌گرفت زمین می‌خورد لبریز خنده بود نفس هایش با یا علی بلند شد از جایش می گفت گرچه دست و دلم تنگ است اما مدد ز غیر علی ننگ است آهنگ قصه هاش چه زیبا بود لبریز از مدایح مولا بود از شور قصه های علی می گفت شب بود، خسته بود، ولی می گفت از لحظه ای که ماه رسید از راه راز شکاف خوردن بیتُ الله از خیبر و مباهله و خندق حق بوده با علی و علی با حق با اشکهای شوق سخن می گفت وقتی که از غدیر به من می گفت ماهی که بوده صاعقه شمشیرش اشک یتیم کرده زمین گیرش دیگر زمین به خواب نخواهد دید همچون ابوتراب نخواهد دید الّا همان سوار که می آید آرامش بهار که می آید آن آرزوی روشن دریا ها دیروزِ خوب خوبی فرداها نشسته ایی سر سجاده روبروی خودت که خویش را بنشانی به گفتگوی خودت شنیده ایم که از کعبه آمدی بیرون به جستجوی که بودی به جستجوی خودت گشودن در خیبر عجیب نیست که تو گشوده ایی در معراج را به روی خودت هر آن زمان که رسول از حرای وحی آمد نفس نفس به مشامت رسید بوی خودت نظام رزم به هم می‌خورد که دشمن تو فرار می‌کند از دست تو به سوی خودت تمام غصه تاریخ را نهان کردی شبیه بغض گره خورده در گلوی خودت علی جان! برای آنکه بدانی چه کرده ایی با ما بنوش جرعه‌ای ای دوست از سبوی خودت سیاهِ زلف تو شد لیله الرغائب ما ای آرزوی بشر چیست آرزوی خودت ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net