|⇦•جاده رفیق راه مرا..
#قسمت_سوم / #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاجمحمد رضا طاهری•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
جاده رفیق راه مرا زیر پا گرفت
از من تمام دار و ندار مرا گرفت
رد تَرَک به آیینه ام بیشتر شده
با هر تکان تمام محله صدا گرفت
از آنچه ترس داشتم آمد سرم چه زود
غم حجله بست و بی کسی ام را عزا گرفت
*شاید مثل همین روزا بوده، اون زن ملعونه میخواست بیاد عیادتِ بی بی... اسما اجازه نداد ...فرمود بی بی اجازه نداده کسی بیاد عیادتش ، هرکاری کرد گفت نمیشه .گفت میدونی من کی هستم؟ گفت بله میدونمکی هستی اما خانم اجازه نمیده، سَرَک کشید داخل خانه تابوت روکنار حیاط دید، یه لبخندی زد اومد به بابایِ ملعونش به طعنه گفت رفتم خونهٔ فاطمه، دیدم هودج عروسی براش درست کردن ...
وقتی امروز علی میرفت مسجد حال مولا خوب بود، آخه خانومش از جا بلند شده بود کار خانه میکرد ...*
از خانه در نیامده تا مسجد آنقدر
آشوب و اضطراب دلم را فرا گرفت
*دیدی یکی مریض بدحال داره به هرکی میرسه میگه التماس دعا دارم ...*
از هر که التماس دعا داشتم عجیب
و آن نیش خند، ز خیبر گشا گرفت
*تا اينجا آقازادها اومدن داخل خونه، اسما! هیچموقع از این لحظه از روز مادر ما نمیخوابید؟ گفتم: آقا زاده ها مادرتون نخوابیده .. مادرتون شفا گرفته .. بروید باباتون رو خبر کنید بیاد ..*
بند دلم از آه حسین و حسن گسست
گفتن بین گریه که مادر شفا گرفت
خوردم به صورت از خبر مرگ تو زمین
آشفته از غمت کمرم بی هوا گرفت
تا خانه چند مرتبه نقش زمین شدم
از بس میان کوچهبه پایم عبا گرفت
*توی ائمۀ طاهرین، در صبر هیچ کسی مثل علی نیست، اما این داغ آنقدر بزرگ هست که وقتی بچه ها گفتن مادرمون از دنیا رفته، میگن: مثل چوب خشک هی علی رو زمین میوفتاد ..
وقتی این ماجرا رو میشنوی ومیفهمی دیگه برات جای تعجب نداره وقتی میگن: عمهٔ سادات تو این مسیر هی رو زمین میخورد..
خودِ ابی عبدالله هم وقتی بدین اِرباً اربای علی اکبرش رو دید از اسب روی زمین اُفتاد .. اولین قدم رو برداشت همه دیدن حسین خورد رو زمین .. دو زانو دو زانو تا کنار بدن علی اکبر داره میره .. آخه تا حسین خورد زمین یه مرتبه همه شروع کردن هلهله کردن ...*
این شهرِ بی حساب، حسابِ تو را رسید
از پایِ روسریِ تو آتش که پا گرفت
در بیت وحی، از تو تقاص مرا چه سخت
قنفذ جدا گرفت، مغیره جدا گرفت
خنجر، غلاف، چکمۀ پا ،تازیانه، میخ
حورای من! پَرَت به لبِ چند جا گرفت
انداختم عمامه، گریبان دریده ام
از این سکوت تلخ، دلِ مرتضی گرفت
این خانه بود صبح پر از بوی زندگی
برخیز، گرد مرگ همۀ خانه را گرفت
*علی داره التماس میکنه، بی بی جان حرف بزن، "یا اُم الحَسَنین!"هرچی بچه ها صدا زدن خبری نشد، حالا علی اومد نشست کنار بستر، اشکش میچکید تو صورت فاطمه.. *
ای رو به قبله، رویِ علی را زمین نزن
پلکی به هم بزن، نفسِ بچه ها گرفت
تا خواستم ملحفه بر دارم از رویت
با گریه زینب آمد و دست مرا گرفت
*نه بابا بزار ملحفۀ صورتش باشه، اما علیِ .. قطره اشکش که روی صورتش افتاد ...روایت میگه: جانِ رفته دوباره به بدن فاطمه برگشت .. چشمش رو باز کرد ..آخرین حرف هارو با امیرالمؤمنین زد .. آخرینوصیت هاش رو دوباره کرد ..با هم دیگه شروع کردن گریه کردن ..لحظه وداع خیلی سخته عزیز دلم .. زینب ایستاده داره میبینه .. حسین ایستاده داره میبینه ..همه اینا برا اینخواهر و برادر دوباره مرور شد ..یه لحظه ای با اهل خیمه خداحافظی کرد ..همه رو آرومکرد زینب رو هم با دست ولایتش اشاره کرده رو قلبش آرومگرفت
داره داداش میره به سمت میدان.. یه وقت دید صدای گریه خواهر بلنده .."مهلاً مهلا "حسین برگشت، حالا به چه وضعی خواهر رو دید، بعضی ها میگفن غش کرده بود ..سر خواهر رو رو زانوگرفت، عزیز دلم مگه نگفتمخیمه بمون؟حسینجان دست خودمنبود، داداش! یادم افتاد از آخرین وصیت های مادرم که گفت این لحظه که داداشت داره میره عوضِ من زیر گلوش رو ببوس ..
زیر گلو روبوسید اما هنوز برا زینب حل نشده چرا مادر نگفت پیشانیش رو ببوس .. چرا نگفت دستِ حسین رو ببوس ..چرا فقط اشاره کرد زیر گلوش رو بوسه بزنه .. یه لحظه ای برا زینب مشخص شد .. وقتی اومد بالا تل زینبیه .. دید خنجر روی حنجرِ برادر گذاشته ..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
991028-Babolharam-mohamadreza-taheri-roze.mp3
7.82M
|⇦•جاده رفیق راه مرا..
#قسمت_سوم / #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاجمحمد رضا طاهری•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
فرمود:
فاطمهجان!
اگر میخواهی که
نامِ پدرت رســولالله
و اذان همچنان باقی بماند،
باید #صـبر و #سـکوت کنیم
بحارالانوار، مجلسی، ج 32، ص 61
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net