•|⇦بی حیا بود دشمنت اما...
#قسمت_پایانی_ #روضه و توسل ویژۀ شهادتِ امام جعفر صادق علیه السلام _حاج محمدرضا بذری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بی حیا بود دشمنت اما
بی عبا کوچه بردنت اما
پیش چشمت در آسمان میرفت
آتش از بامِ گُلشنت اما
پنجه ای مثل ریسمان افتاد
نیمه شب دورِ گردنت اما
عده ای بی ادب میانۀ راه
بد و بیراه گفتنت اما
درشلوغیِ رفت و آمدها
گرچه آزرده شد تنت اما
زخم دل را کسی نمک نزده
همسرت راکسی کتکنزده
مادرت را ولی که درخانه
عده ای میزدند مردانه
پیشِ چشمِ پرستویی مجروح
أتش افتاده بود بر لانه
از سَرِ تازیانه پیدا بود
رَدِ شلاق بر رویِ شانه
طاقت ضربۀ غلاف نداشت
پر و بال ظریفِ پروانه
روز روشن زدن فاطمه را
فاطمیه نبود افسانه
قنفذ اینجا دلِ تو را خونکرد
کوفه هم نیز اِبن مرجانه
سَرِ بر رویِ نیزه هم میگفت
جایِ زینب نبود ویرانه
*وقتی این یه تیکه روگفتن دیدن میرزای شیرازی اینقدر گریه کرد .
بزرگی میگفت، دیدن چیزی رو زد به سرش، گفت: روضه خون دیگه نخون بسه.
گفت: آقا من چیزی نخوندم.
گفت: دیگه چی میخواستی بگی ..زینب رو بردن مجلس ابن زیاد....*
داد از این درد و رنج وغم، ای داد
دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلی اِبْنِ زیاد
*رفقا صفوان جمال، چند سفر همراه آقا امام صادق حج بود، چند سفر با آقا کربلا رفت، میگه تو یه سفر بین مکه و مدینه به حضرت گفتم: آقاجان! شما
خیلی شکسته شدید، خیلی محاسنتون سفید شده، حضرت فرمود: اگر تو هم می شنیدی صدایی که من میشنوم، تو هم پیر میشدی، گفت: آقاجان مگه چه می شنوید شما ؟فرمود: من صدایِ نوحۀ ملائکِ برای جَدِّ غریبم علی، و برا مظلومیت جَدَّم حسین رو میشنوم، چنان از دل ناله میزنند برا اجداد من .
به امیرالمؤمنین گفتن شما تقریباً هم سن و سال پیغمبر هستید، در این سن امیرالمؤمنین شصت و سه ساله
بود، گفتن: آقاجان پیغمبر در سن و سال شما بود ازدنیا رفت، فقط هفده تار سفید در محاسنش بود، اما همه سر و صورت شما سفید شده،حضرت شروع کرد گریه کردن....*
من ایستاده بودم دیدم که همسرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه میزد
*من میگم: یا امام صادق شما فقط صدای نوحه اجنه و ملائکه روشنیدی و شکستی، اما بمیرم برا اون دختر سه ساله ای که سر بریدۀ باباش رو براش بردن ..
رفقا تصویر دختر شهید الله کرم رو اخیراً
همتون دیدین، یه صحنه اش خیلی با دل بازی میکرد، کدومصحنه اش..اون لحظه ای که اومد روتابوت باباش خوابید، خیلی با دل بازی میکرد، بعد از مدتها بدنِ باباش رو آوردن رو تابوت باباش آروم گرفت وخوابید ...
یه جایی هم تویِ خرابه سربریده رو آوردن رقیه خوابید دیگه بیدارنشد*
بهت رو زدم
بیا ویرونه رو آب وجارو زدم
شونهکردم، گُلِ سر به گیسو زدم
بابا عذابم میده
جای انگشتای زجر عذابم میده
نیمه شب صدای زجر عذابم میده
عذاب میکشم
خودمو روخاکا با عذاب میکشم
بابا عموم باشه از همه حساب میکشم
*هرجا که هستی بگو: یا حسین ...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_بذری
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
═══ ೋೋ═══
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net