|⇦• #قسمت_پایانی روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرتِ امام صادق علیه السلام به نفسِ حاج حسین رجبیه •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ای فروغت تافته در سینه ها
روشن از تصویر تو آیینه ها
تا تو هستی پیشوای مذهبم
ذکر حق آنی نیفتد از لبم
ذره ای از نور خورشیدِ توام
هرچه ام در معرضِ دیدِ توام
مذهبم را بر مذاهب برتری ست
ایده و مشی و مرامم جعفری ست
کیستم؟ نه شافعی ، نه حنبلی
نیستم جز پیرو آل علی ..
گفتنِ یک یا علی به صدق و ارادت
بِه بُوَد از صد هزار سال عبادت
*هر کی میتونه با تمام وجود اسم امیرالمومنین رو ببره مثه اون خانمی که صدا میزد اهل مدینه :
گر همه باشید خصم جان او
من به جان باشم بلا گردانِ او
من امیرالمومنین می دانمش
پیشوای مسلمین می خوانمش
هر چه آید پیش زهرا و علی ست
اول و آخر کلامش یا علی ست
ـــــــــــــــــ
عشقِ منو تو چه ماجرایی دارد
این قصه چه شاهی و گدایی دارد
من بین و صفا و مروه هم میگویم
ایوان نجف عجب صفایی دارد
ـــــــــــــــــ
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
هر دستِ گدایی که به سویِ تو دراز است
مفهون قنوتی ست که در بینِ نمازست
سمتِ حرم توست دم باز روانه
ای تیر غمت را دلِ عشاق نشانه
ایوان دلم خاک ، طلایی بده مولا
قدری به منه خسته بهایی بده مولا
آن چیز که در حج و طواف است ؟ نشانه ست
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه ست
تکفیر نما عقربۀ قبله نما را
چون اوست که سمتِ تو نشان داده خدا را
احمد به خدا غیرِ علی یار نمی خواست
پیغمبرِ ما همسفرِ غار نمی خواست
رفتند به بیراهه و خوردند به بن بست
تا بوده علی بوده و تا هست علی هست
شاعر : #مجید_تال
گرچه در خاک رفت پیکرِ تو
دیگر از تن جدا نشد سرِ تو
دود و آتش ز خانه ات برخاست
اما ، پشت در جان نداد همسرِ تو
*امام صادق فرمود خدا رحمت کنه اونایی که برا مادرِ ما بلند بلند گریه میکنن .. گفتن اقا چرا؟! فرمود آخه مادرِ ما رو جوان مرگش کردن ..*
رنگ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد
بر درِ خانه ی خورشید شراری افتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت افتادنِ او ایل و تباری افتاد
انقدر ضربۀ پا خورد به در تا که شکست
آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد
بعد یک عمر مراعاتِ کنیزانِ حرم
فضۀ خادمه آخر به چه کاری افتاد
خواست تا زود خودش را برساند به علی
پی این خواستنِ خود دو سه باری افتاد
ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند
به رویِ مسجدیان گرد و غباری افتاد
غیرتِ معجرِ او دست علی را واکرد
همه دیدند سقیفه به چه خاری افتاد
وقتِ برگشت به خانه همه جا خونی بود
چشمِ یاری به قد و قامتِ یاری افتاد
شاعر : #علی_اکبر_لطیفیان
علامۀ امینی تو مجلس نشسته بود ، منبری گفت آی مظلوم حسین .. دیدن رگایِ گردنِ امینی متورم شد ؛ بلند شد گفت چرا نمیگی آی مظلوم علی ؟!.. گفت علامه آخه هیچ کسی مثه امام حسین مظلوم نیست" امینی گفت با یه سند ثابت میکنم یعسوب الدین عین الله از پسرشم مظوم تره .. میگه وقتی امینی سندش رو گفت همه عمامه برداشتند شروع کردن به غربتِ حضرت امیر گریه کردن ..
امینی گفت سید ابن طاووس مینویسه : تو گودیِ قتلگاه تا رمق به بدنِ ابی عبدالله بود کسی متعرضِ خیام ابی عبدالله نشد .. یه وقت یه ولدالزنایی داد زد حسین زنده ای؟! .. ما داریم میریم سمتِ خیمه هات ... دیدن به یه نیزۀ شکسته ای تکیه کرد گفت یا شیعه آل ابی سفیان اگر دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید .. تا من زنده ام سراغِ زن و بچه ام نرید .. ولدالزنا به اسبش زد گفت حسین راست میگه ما عربیم ، برگردید .. امینی گفت اینجا اینجوری بود (اونایی کا اهلِ لطمه اید ) اما تو کوچۀ بنی هاشم .. دست انداخته بود به قلاب کمربند علی .. چهل نفر از یه طرف مادرِ ابی عبدالله از یه طرف .. چهل نفر حریف نشدن .. حرام زاده رو کرد به قنفذ ، گفت دستشُ کوتاه کن .. جلو امیرِ خیبر چنان با قلاف ...
↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾
ــــــــــــــــــ
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#Terrorist_America
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#کربلایی_حسین_رجبیه
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
•┄┅══༻○༺══┅┄•
✅ وب سایت↶
www.babolharam.net
↜سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam_net
↜ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_net
↜تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_net
↜اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه@babolharam_net-Miradamad-Shab 02 Daheye Velayat1398-005.mp3
زمان:
حجم:
3.62M
|⇦• #مدح خوانی ویژۀ عیدالله الاکبر عید غدیر خم به نفسِ سیدمهدی میرداماد•✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
«مَن کنتُ» که بر #حیدر_کرار رسیده ست
حقّست و سرانجام به #حقدار رسیدهست
#مجید_تال
#غدیر
🆔 @babolharam_net
📝 @babolharam_maktab
🖥 www.babolharam.net
|⇦•فدایِ اُم کلثومی که..
#روضه و توسل به حضرت ام کلثوم سلام الله علیها _ حاج حسن شالبافان •ೋ
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی
تمام عمر زیرِ سایۀ تاج سرت باشی
صدف باشی و بیاندازه فکر گوهرت باشی
خودت میخواستی تحتالشعاع خواهرت باشی
نوشتی در کتابِ فاطمیون خط به خط زینب
قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب
مدینه از حسن هم یک نفر مظلومتر دارد
همان خواهر که از حالِ دل خواهر خبر دارد
فدایِ اُم کلثومی که فرمان از پدر دارد
که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد
برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد
علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد
قسم بر غربت تاریخ؛ این ترفند ممکن نیست
دروغ محضشان کافیست؛ این پیوند ممکن نیست
علی باشد به این وصلت رضایتمند؟ ممکن نیست
به تیغ خشمگین مرتضی سوگند؛ ممکن نیست
فلانی را بگو شهر نبی دروازهای دارد
نمیداند مگر که هر کسی اندازهای دارد
در این مکتب که حفظ شأن کعبه میشود لازم
تویی کعبه، که گرد تو جوانان بنیهاشم
برادرزادههایت از ادب پیش تو چون خادم
حجابت قامت اکبر، رکابت زانوی قاسم
چنان عباس، جانت از وفاداری لبالب بود
که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود
*همه جا پا به پای بی بی زینب بود .. (سال ها پای روضه گریه کردی ..) کمک حالِ زینب بود .. گاهی وقتا این بچه ها رو ام کلثوم می گرفت آرام میکرد.. یه جا اونجا بود که عمۀ سادات رسید بالای گودال .. یه جا اونجا بود که نامرد چوب خیزران رو برداشت .. دیدن خانم بلند شد .. ان شالله سرداب خانم تو قبرستان باب الصَغیر دمشق برا خانم گریه کنیم .. اجازه بدید چند بیت روضه بخوانم .. خطاب به خانم ام کلثوم بگم بی بی جان :*
شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سرها
سوار ناقه خواهرها، سوار نی برادرها
چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادرها
چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها
گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را
که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را
بمیرم، در شلوغیهای شام آنچه نباید، شد
خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد
همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد
نه... از دروازۀ ساعات باید زودتر رد شد
رباب آنجا که دائم آه حسرت میکشد اینجاست
و جایی که ابوفاضل خجالت میکشد اینجاست
شاعر : #مجید_تال
زینبُ دستای بسته
زینبُ سرِ شکسته
زینبُ یه مشت حرامی
زینبُ مردای شامی ..
حسین .. وای ..
خنده بر پارهگریبانیمان میکردند
خنده بر بیسر و سامانیمان میکردند
پشت دروازۀ ساعات معطل بودیم
خوب آمادۀ مهمانیمان میکردند
از سر کوچۀ بیعاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانیمان میکردند
هرچه ما آیه و قرآن و دعا میخواندیم
بیشتر شک به مسلمانیمان میکردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طربخوانیمان میکردند
*همیشه خاطرۀ بد تو ذهن آدم میمونه ..*
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانیمان میکردند
*در آستانۀ ماهِ رجبیم .. چیزی تا ماهِ نمانده میگن به ماه رجب پناه ببرید .. هر سال نزدیک ماه رجب خیلی ها داشتن برنامه میریختن برا نجفشون .. خیلیا برا اعیاد شعبانیه میگفتن کربلان .. امسال چی کار کنیم .. داداش :*
هیچ جا امنتر از نیزۀ عباس نبود
تا نظر بر دلِ حیرانیمان میکردند
شاعر: علیاکبر لطیفیان
@hasanshalbafan
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_حسن_شالبافان
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net