⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب عاشورا محرم 96_ سید مجیدبنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
نیمه ی شب بود اصحاب دیدن حسین نیست ..هلال گشت دنبال آقا ..میگه دیدم از دور یه سیاهی هی میشینه بلند میشه ..اومدم جلو دیدم ابی عبدالله س..
داره زیر لب مناجات میکنه ..هی بوته ها را داره جمع میکنه .. خارهای بیابون ،سنگها را داره جمع میکنه ..اومدم جلو گفتم قربونت برم..چه میکنی فرمود:هلال فردا منو میکشن .. هممون رو شهید میکنن..زن وبچه مو اسیرمیکنن..بچه هام آواره ی بیابون میشن ..میخوام این خارها تو پای بچه هام نره...با تمام وجودبگو ...حسین ....*
زینبُ نگذار، با غصه هاش، داداش داداش
جدا شو از من، یواش یواش، داداش داداش
زنِ تنها ی این غروبم..
تو نرو تا که پا نکوبم..
تو بری خواهرت اسیره ..
*بابا آدم با ناموسشم جایی میخواد گذر کنه..اگه ببینه ازدحام جمعیت مرداس ،از جای دیگه میره..*
تو بری خواهرت اسیره ...
الهی زینبت بمیره....
اومد جلو ..گفت داداش... مادرم وصیت کرده سرت رو بالا بگیر ..سرشو بالا آورد...دیدن زینب اومد حلقوم حسین رو ...گفت داداش مادرم شب آخرم به من مادرم وصیت کرده زینب،اگه کربلا حسین ازت لباس کهنه ای رو خواست ... بدون دیگه حسین بره بر نمیگرده .. عوض من زیر گلوش ببوس... ساعتی بعد وله وله راه افتاد ..حسین از ذوالجناح همچین که افتاد،صدای اهل حرم بلند شد... زینب به سرو صورت میزنه ... این بدن تیر خورداس...هی روی این خاکها می غلته ...*
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او می کشید و من می کشیدم
او خنجر از تیغ من آه از دل
او می برید و من می بریدم.....
حسین ......
________________
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir; _1_Majid_Banifateme_(Shabe_10_Moharam)_(www.rasekhoon.net)-3.mp3
2.59M
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب عاشورا محرم 96_ سید مجیدبنی فاطمه↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 96_حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
بچه های مدافع حرم زینب کبری نقل می کنن:
میگن:اوایل جنگ سوریه اطراف حلب درگیربودیم یه تعدادی ازبچه های لبنانی حزب الله لبنان هم بامابودند ، کنارخودِ بچه های سوری یکی از روستاهایی که مامستقربودیم درگیری خیلی بالا گرفت داعش نزدیک و نزدیک تر شد ،
تا اینکه اونایی که میتونستن از روستافرارکردن ، رفتن فقط ضعیف هاموندن...بیچاره هاموندن...
اونی که نمیتونست فرارکنه وای چی شد؟!
*یادم افتاد عصر عاشورا پسر بچه هافرارکردن...دختربچه ها هِی زمین میخوردن هی لباس عربی زیرپاشون گیرمی کرد...*
میگه خلاصه یه تعداد پیرمرد ، پیرزن موندن یه تعدادی هم مریضا موندن یه سری زن بابچه های کوچیکم موندن...
میگه:داعش منطقمون رومحاصره کرد چندروز ازمحاصرگذشته بود...
رزمنده هادونه دونه شهید میشدن بخاطرمقاومت این رزمنده ها میگفت نتونستن واردبشن صبح وشب مشغول دفاع وجنگ بودیم...
میگه: چندروز گذشت؛ماتازه متوجه شدیم انقدرمشغول بودیم؛این بیچاره هایی که داخل روستا مونده بودن آبشون تموم شده بود...
بچه های کوچیک گریه میکردن ، مادراشون شیرنداشتن ، پیرمرد ، پیرزنا ازحال رفته بودن...حال مریضا خوب نبود....
*"و عَمَّتی زَینَب تُمَرِّضُنی..." فقط زینب مواظب من بود...زین العابدین فرمود....*
میگه :مانظامی هستیم ، نظامیا آب دارن، آذوقه دارن. مابرا رزمنده ها ذخیره کرده بودیم مشکلی نبود اما اگه میخواستیم آب وغذا روبه مردم روستا بدیم ، دیگه براخودمون چیزی نمی موند که بتونیم باهاش بجنگیم...
میگه: دوراه داشتیم : یا ما باید تشنه می جنگیدیم یا اوناتشنه جون میدادن...
میگه:شب شد ، دورهم جمع شدیم به هم دیگه گفتیم ما یه عمر روضه (ابوالفضل) خوندیم ، یه عمر باروضه های فرات ولب تشنه سقا گریه کردیم؛اصلا همینجور گریه کردیم... ماروانتخاب کردن ...حالاماچه جوری سیراب باشیم آه وناله این زن ها وبچه ها روبشنویم؟!
میگه :صبح که شدهمه آذوقه وآب همراهمون روباذکر یا ابوالفضل ، یا ابوالفضل بین مردم تقسیم کردیم
میگه : یه عده ازاونایی که تو جبهه بامابودن ، می جنگیدن ، مجاهد بودن خب شیعه نبودن. سوال شد : این ابوالفضل کیه ؟! یا ابوالفضل ، یا ابوالفضل...شما چیکار داریدمیکنید ؟! مردم روستا سوال کردن...
میگه:ایستادیم براشون تعریف کردیم ، یه کربلایی بود....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 96_حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
یه کربلایی بود...از روز هفتم آب روبستن ، یه سقایی بود ، یه تشنه هایی بودن...
میگه :مجلس روضه شد خیلی از اون سوری هایی که با ما بودن اصلا شیعه نبودن اونا دلاشون ابوالفضلی شد رفتن آب وآذوقه شون روآوردن دادن مردم روستا محاصره تنگ شد ...
*امشب تواین مجلس چه خبره ؟! اگه کسی بین مانشسته که آبرویی داره به اون آقای باوفا بگه ماقبولت داشتیم امشب اومدیم ، ما با امید اومدیم ...*
میگه خلاصه محاصره تنگ ترشد اکثر رفقام بالب تشنه شهید شدن دیگه موقعیت موندن نبود ... دستور اومد برگردید ، تلفات بالا بو...مامنطقه روخالی کردیم ، مجبور بودیم...اما ماکه رفتیم این داعشی ها اومدن حمله کردن ...مردها رو ، زن هارو ، بچه هارو همه روصف کردن دونه دونه سر بریدن به خاک وخون کشیدن...
*حالا بریم کربلا...*
من یه آقایی رو میشناسم
راوی میگه ایستاده بود ، یه صدایی همش اذیتش میکرد
"فَسَمَعَ الاطفال یُنادونَ العطش العطش "هی بچه ها فریادمیزن عمو.. آب...
وقتی عباس صدای العطش بچه ها روشنید خیلی گرون تموم شد این آب خواستن
*آی آماده ای یانه ؟! بیاد قدیمی ها*
(ای ساقی لب تشنگان۲
ای جان جانانم ...سقای طفلانم)۲
داغت شکسته پشت من۲
ای راحت جانم... سقای طفلانم
ای ساقی لب تشنگان
ای جان جانانم سقای طفلانم
من بی برادر چون کنم ؟!
با این سپاهِ دون ....در دامنِ هامون
بینم تورا درابرخون
ای ماه تابانم... سقای طفلانم
(ای ساقی لب تشنگان ۲
ای جان جانانم... سقای طفلانم )۲
خواهم برم درخیمه گه ۲
ای گل تنِ پاکت... پیکرصدچاکت...
ممکن نباشد یا اخا....
*گوش بده ، گوش بده آخه اومد پیکر رو جمع کنه ، کنار علقمه عباس هنوز زنده بود...صدازد :"یا اخی ما تُرید مِنّی ؟! می خوای بامن چه کنی ؟! یه وقت منو به خیمه هانبری ؟! *
ممکن نباشد یا اخا ۲
محزون ونالانم... سقای طفلانم
ای ساقی لب تشنگان ۲
ای جان جانانم... سقای طفلانم
برخیز وای جان برادرکن علمداری
بنما مرا یاری
بی تو غریب وبی معین دراین بیابانم
سقای طفلانم
بی تویقین دارم که فردا زینبِ نالان
برناقه ی عریان...
گردد سوار از راه کینه بایتیمانم...
سقای طفلانم...
(ای ساقی لب تشنگان ۲
ای جان جانانم... سقای طفلانم...)۲
(شد روزِ روشن پیش چشمم تیره ترازشب
چون معجر زینب )۲
بینم تورادرموج خون ۲
ای دُرّغلطانم... سقای طفلانم
(ای ساقی لب تشنگان ۲
ای جان جانانم سقای طفلانم)۲*
چی شد یهو چه اتفاقی افتاد ؟! گفتم ؛ عباس یه صدا می شنید...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 96_حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
بعضی ازمقتل ها نوشتن:
" فَسَمعَ الاطفال یَتَصارَخون العطش " یعنی بچه ها ، تشنه ها فریاد می زدن ، داد می زدن ...
" فَرَکِب فَرَسَه " سوار براسب شد ،
" و اَخَذَ رُمحَهُ والقِربَه "
*مجلسی نوشته*
مشک روبرداشت ، نیزه روبرداشت
" وقَصَدَ نحوُ الفرات " رفت سمت آب ، لشکر روشکافت تعداد زیادی رو به درک واصل کرد...
"حتی دخل الماء " تا به آب رسید داخل آب شد...چه آبی بود این آب؟! چه هابه روز حرم آورد این آب ....این بندمشک راکه گرفت به روی دوش ، آب رو پر کرد...راوی میگه :
"فََلمّا اَرادَ اَن یَشرَبَ غُرفة من الماء " دست برد زیرآب ، آب رابالا آورد ... " ذَکَر عَطَشَ الحسین "
ای حسین...
یادتشنگی اما حسین وبچهاش افتاد
" فَرَمَی الماء " آب رو روی آب ریخت ...
رود می گفت ؛ که یک جرعه مرا می نوشد۲
عشق می گفت : که نشناخته ای سقا را...
با سرانگشت خودش روی تن آب نوشت ۲
دیدی آیا لب خشک پسر مولا را...
* آب نخورد.. *
آب پاکی روی دست آب ریخت
ای به قربان صفای دست او ...
* شب تاسوعاست مقتلم رومی خونم برا امام زمان میخونم ... *
راوی میگه:
" وَ مَلَأ القِربَه " مشک روپرکرد
" وحملها علی کِتفِه الاَیمن " روی دوش راست انداخت ...
" وَ تَوَجَّه نُحوَالخَیمه " حرکت کرد چقدر امیدوار ، بچه ها منتظر...عموش رفته آب بیاره... اما یه اتفاقی افتاد ، جلو راهشو گرفتن راهشو بستن...
* دیشب من یه حرفی زدم روضه علی اکبر ...گفتم ؛ دور علی اکبر رو گرفتن...گفتم:"وَاحتَواهُ القَوم..."گفتم: دور امام حسینم لحظه های آخر جمع شدن ...اینجا راوی میگه:
" وَ اَحاطوا به مِن کلِّ جانِب " دورش حلقه شدن ،
" فَحارَبهم " آقا شروع کرد جنگیدن ، جنگ نمایانی کرد تا اون نامرد اومد ضربه ای زد به دست راستش
" فَقَطَعها "
*افتاد دست راست ، خدایا ؛ ز پیکرم ۲
بر دامن حسین رساند دست دیگرم ...
خدایا میخوام ، میخوام این مشک روبرسونم خیمه ...
آقا ،،، شب تاسوعاست من امشب روضه می خونم... قرار شد برا امام زمان بخونم *
مشک را روی کتف چپ انداخت ...
(دستم چپم به جاست اگرنیست دست راست ...
اما هزار حیف که یک دست بی صداست )۲
یه وقت ضربه ای آمد ملعون دست چپ روهم قطع کرد...
دست چپ وراستش انداختن
از چپ واز راست بر او تاختن ۲
اما هنوز عباس امیدش نا امیدنشده بود ،
درمشکِ تشنه جرعه ی آبی هنوزهست
( هنوز مشک آب داره )
اما به خیمه ها برسد باکدام دست ؟!
( ولی قول داده آب روباید به علی اصغر برسونه...) راوی میگه:
" فَحَمَل القِربَه بِاَسنانِه " به ناچار مشک رو به دندان گرفت ...
اما " فجاءو سهمٌ فَاصابَ القِربَه " تیر آمد به مشک اصابت کرد...
اینا فهمیدن باید چیکارکنن عباس از پا در بیاد....
" و اُریقَ مائهاُ " جلوی چشمهاش آب روی زمین ریخت...
* بعضی ازمقاتل نوشتن ؛ میدونی چی شد اینجا ؟! دست راست رو زدن خیالی نبود ...دست چپ روزدن خیالی نبود...مشک رو به دندان گرفت به راهش ادامه داد اماوقتی تیر به مشک خورد...راوی میگه ؛ "فَوَقَفَ العباس متحیرا..." عباس متحیر یه لحظه ایستاد...نمی دونست بایدچیکار کنه ؟! نمی دونست چه کنه ؟! آقا حیران شد... سرگردان شد ... *
آب آبِ تشنگان زد آتشم خجلت از سقایی خود می کشم ...
*رفیقم مریضه یا ابوالفضل *
کاش از اول نام من سقا نبود یا دراین دشت بلا دریا نبود...
* اینا دیدن حالش دگرگون شد فرصت ندادن *
به برادرش اباعبدالله اقتدا کرد
"ثم جاءه سهمُ الآخَر فاصابَ صدرَه " یه تیرآمد به قلبش نشست مثله برادرش...
* یا امام زمان ....ای قطب عالم امکان
" فَانقَلَبَ عن فَرَسِه " از روی اسب به زمین افتاد
به سینه داشت تیری و..۳
ز اسبش تا زمین افتاد
دوباره تیربا شدت به قلب اوفرو می رفت۲
ای خدا بدونِ دست کسی که تنش پر ازتیر است خداکند ز بلندی فقط زمین نخورد....
برادر رو صدا کرد... عزیز دلم... برادرم بیا... امام حسین آمد امام حسین آمد...
اربا اربا دیدن اکبر امانم را برید
قطعه قطعه دیدن عباس جانم را گرفت ...
* امام زمان منوببخش *
وقتی امام حسین اومد بالای سرش دید دست هاقطع شده ...مشک پاره شده ، تیربه سینش خورده...
بعضیامیگن تیربه چشمش زدن ...عمود آهن به سرش زدن ... (منو ببخش یا امام زمان اگه تومقتل نمیدیدم نمیگفتم ) دوتاپا کنار علقمه افتاده بود تاحسین برسه پاهاشوقطع کردن ...*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
@babolharam.ir-Motiee_Shab09Moharram1396[03]_(www.rasekhoon.net).mp3
6.61M
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب تاسوعا محرم 96_حاج میثم مطیعی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب عاشورا محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
به یاری تو به میدانِ کارزار نیاید
جماعتی که به رزق حلال، بار نیاید
*آی مردای خونه، مواظب لقمه ای که خونه می برید باشید، اگه خدای نکرده لقمه ی حرام ببریم ...لقمه ی شبهه ناک ببریم... یه روزی بچه هامون جلو امام زمانشون میایستن..امام حسین علیه السلام فردا بعد از این همه نصیحت خطبه خوند ،اینها گفتن: "یاحسین مانَدری ماتقول" ما نمی فهمیم ،چی میگی... فرمود:"مُلِئَت بُطونُهُم من الحرام..."اندورن از حرام پر کردید *
به یاری تو به میدانِ کارزار نیاید
جماعتی که به رزقِ حلال بار نیاید
اگر چه تشنه ی یاری، امید و بیم نداری
اگر هزار بیاید وگر هزار نیاید
اگر چه تشنه ی یاری، امید و بیم نداری
اگر هزار بیایید و گرهزار نیاید
محرّم است،چه پاییز و برگریز شگفتی
!
*جوونا، نوجوونا، فردا خیلیها از روی اسب مثل برگ خزون رو زمین ریختن... از بالای بلندی با صورت به زمین افتادن...تازه ،فقطم فردا نبود..عصر روز یازدهم، یه مشت زن وبچه دوباره از بالای ناقه های عریان روی زمین افتادن...اربعینم که رسیدن کربلا... دوباره بچه ها مثل برگِ خزون رو زمین افتادن... راستی آقا!!! الان یادم اومد آقای مهربون! شب عاشوراس اربعین ما رو یادت نره.....*
کنار قدمهای جابر، سوی نینوا رهسپاریم
ازاین سختی و دوریِ راه به شوقِ تو باکی نداریم...
محرم است ،چه پاییز و برگریز شگفتی
کجاست آنکه به طوفان تو دچار نیاید
هزار بار شنیدیم ، ذوالجناحِ تو آمد
ولی چه می شود این بار، بی سوار نیاید
*اسب برگشته ولی بی صاحب...امام زمان علیه السلام فرمود :یا ابا عبدالله "فلمّا نَظَرنَ النّساء الی جَوادِک مَخزیّا"وقتی اسب آمد سمت خیمه ها...
همه از خیمه ها بیرون دویدن ..
ولی سالار زینب را ندیدن ..
" ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات...."پس چون بانوان حرم اسب تیز پاى تو را دیدن،همه شروع کردن دویدن سمت قتلگاه *
هزار بار شنیدیم ،ذوالجناح تو آمد
ولی چه میشود این بار بی سوار نیاید
مباد، آنکه بیاید عطش به کشتن طفلان
مباد، آنکه عمویی سرقرار نیاید...
*عمو کجایی ؟!عمو بیا ...دیگه آب نمیخوایم ...بیا....شب عاشوراست امشب ...کربلا غوغاست امشب ...*
بدا به آب اگر با لبت کنار نیاید
بدا به آتش اگر راه خیمه ی تو بگیرد
خدا کند که بمیریم و باز آخرِ مقتل
سه شعبه جانبِ آن طفل شیرخوار نیاید
خدا کند که بمیریم و باز زینبِ کبری
به سویِ مقتلِ تو از دلِ غبار نیاید
از دل غبار نیاید....از دل غبار نیاید...
بس است رنج اسیری...بس است دردِ یتیمی...
کنار قافله ای کاش، نیزه دار نیاید
*دختران نگاه میکردن ...امشب که روضه ی شام نمیخونن...ولی من یه جمله میگم .....سهلِ ساعدی میگه، رسیدم دروازه ی ساعات دمشق دیدم چه خبره!سری به نیزه بلند است در برابر زینب،سر پیغمبرانگار بالای نیزه ....میگه رفتم وسط به یکی از این بی بی ها گفتم:"مَن انتِ...؟! " شما کی هستی ؟!گفت:" انا سُکَینه بنتُ الحسین "گفتم: من دیر رسیدم بیخبر بودم سفر بودم،اگر کاری از دستم میاد،"سمعا و طاعتا علی رأسی" انجام میدم ..میگه :به من نگاهی کرد...گفت: ای سعد! یه پولی بده به این نیزه دارها،نیزه ای که سرِ بابای من روش هست را بیرون ببرن ،"فَقَد خُذینا لِکثرة عَلَینا...."اینقدر به ما نگاه کردن ما خوار شدیم... اینا چشماشون حرومیه ...بگو این نیزه رو ببرن بیرون ...به بهانه ی این سر اینقدر به چهره ی دخترای پیغمبر ..*
ای کاش تو را به دشت غربت نکشن...
لب تشنه...پس از بعیت و دعوت نکشن...
لب تشنه اگرکُشند و تنها وغریب
ای کاش تو را به قصد قربت نکشن ....
*" کلٌّ یَتَقَرَّبونَ بِدَمِه...."
گفتن سرشو ببریم بریم بهشت ....*
________________
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-Motiee_Shab10Moharram1396[01]_(www.rasekhoon.net).mp3
4.76M
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب عاشورا محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب عاشورا محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
*شب عاشوراست حالا میخوام روضه بخونم....امشب شب سختیه ..هم شب مناجات ..هم شب روضه اس..بیایید امشبو همراه امام حسین مناجات کنیم ...
اقای ما... امشب مهلت گرفت مناجات کنه..
وگرنه امامحسین اهل امان خواستن از دشمن که نبود ...
اما میدونست شب اخره...
آخرین شب مناجات در این دنیاس ..
وقتی دشمن پیغام جنگ را به علمدار داد..*
اقا به عباسش فرمود :برادر...
"ارجِع إلَيهِم... " برگرد باهاشون حرف بزن
"فَإِنِ استَطَعتَ أن تُؤَخِّرَهُم إلى غُدوَة..."
اگه تونستی جنگ را تا فردا به تاخیر بینداز..
"ٍ وتَدفَعَهُم عند العَشِيَّةِ..."
بگو امشب را از ما صرف نظر کنن..
*ولی فردا هر کاری دلشون میخواست کردن ...
چه کارهایی که نکردن ..
دیدید ماهرسال
هرسال ما اینجا مقتل خوانی داریم عصر عاشورا ،
چند جمله خوندیم تا حالا از مقتل امام حسین
من چند جمله از مقتل امام حسین به شما گفتم
خیلیهاشو شما نشنیدید....خیلیاشو....
فردا همه کار کردن ...*
اقای ما فرمود:..
"لَعَلَّنا نُصَلّي لِرَبِّنَا اللَّيلَةَ "
تا ما یه شبه دیگه ام نماز بخونیم..
"ونَدعوهُ ونَستَغفِرُهُ.."
دعا کنیم استغفار کنیم ...
" فَهُوَ يَعلَمُ أنّي قَد كُنتُ احِبُّ الصَّلاةَ لَهُ..."
خدا میدونه من دوست دارم من براش نماز بخونم "وتِلاوَةَ كِتابِهِ..."
*آی جوون بیا با نماز آشتی کنید*
" وكَثرَةَ الدُّعاءِ وَالاستِغفارِ!..."
*هی بیایی هیات نماز صبحت قضا بشه...
نماز اول وقتت بره...
هی حسین ...حسین بگو ...
آقا تو مظهر فضل خدایی! میشه برامون استغفار کنی
بارمون سنگین شده...
امام صادق فرمود : (امشب شب عاشوراس )
ابا عبدالله الحسین از سمت راست عرش نگاه میکنه به گریه کناش نگاه میکنه...
خودش براشون استغفار میکنه...
خود امام حسین....
اونهایی که گریه میکنن...
بعد از پدران و اجدادش از اونا درخواست میکنه
که برای اینا استغفار کنه...
ای حسین ...
ای حسین باوفا منو نگاه کن
از عرش خدا منو صدا کن ...
(امشب از عرش خدا منو صدام کن ...
نگام کن...
امشب میخوام برات گریه کنم..
اشک ،اشک...راه رو باز میکنه...)*
"وباتَ الحُسَينُ عليه السلام و أصحابُهُ تِلكَ اللَّيلَةَ "
امام حسین علیه السلام و اصحابشون تا صبح رو بیتوته کردند.
"ولَهُم دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحلِ..."
صدای زمزمه های عبادتشون مثل صدای زنبورعسل صحرا رو پر کرد.
"ما بَينَ راكِعٍ وساجِدٍ وقائِمٍ وقاعِد..."بعضیا در حال رکوع،بعضیا در سجده،بعضیا ایستاده...
*خوش به حالشون! امشب پیش امام حسین بیتوته کردند.حالا من یه چیزی بگم دلتون بسوزه.
امام صادق علیه السلام فرمودند:"مَن باتَ عِندَ قَبرِالحُسَین علیه السلام لیلةِ عاشوراء..."
(خوش به حال اونایی که الان کربلان...)
امام صادق علیه السلام فرمودند:کسی که شب عاشورا رو پیش قبر امام حسین علیه السلام بیتوته کنه..."لَقیَ اللهُ مُلَطِّخاََ بِدمِه یوم القیامَه..." خدا رو درحالی ملاقات میکنه که انگار به خون خودش غوطه وره.
"کَاَنَّما قُتِلَ مَعَهُ فی عَرصَتِه" مثل اون کسیه که با امام حسین در کربلا شهید شده.
*حالا ما که کربلا نیامدیم...البته که شما مظهر فضل خدایید....
بعد منزل نبود در سفر روحانی
شاید ما امشب دست رو سینه گذاشتیم گفتیم "صلی الله علیک یا اباعبدالله..."شاید تو مارو زائر حساب کردی؛ولی آقا اربعین ما رو یادت نره...اگه من اربعین کربلا نرم با خودم مشکل پیدا میکنم.میگم:چقدر بدم! نه شب عاشورا کربلا بودم نه اربعین.
اربعین منو کربلا میبری دیگه؟!
پشت سر مرقد مولا
روبرو جاده و صحرا
بدرقه با خود حیدر
پیش رو حضرت زهرا...
مادرت برامون دعا کنه اربعین کربلا باشیم.*
________________
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب عاشورا محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
حالا شاید همین لحظاته...نمیدونم...که اصحاب دارن یکی یکی به آقا میگن:آقا ما هستیم.
*آقا من روم نمیشه اینطوری بگم.آخه من چی دارم که به درد آقام بخوره...؟! ولی من یه پیشنهاد دارم رفیق!
امشب بیا به چشمات التماس کن.
من همیشه به شماها گفتم.
گفتم به چشماتون بگید:یه عمر من حرف تو رو گوش دادم.هر جارو خواستی نگاه کردم...امشبی رو بیا تو به حرفِ من گوش کن.امشب،شبِ عاشوراس.
امشب به چشمات التماس کن! بگو:اشک بریزن.بگو:امشب من رو به خیمه ی امام حسین برسونید.میگن شهید چمران قبل از شهادت یه عادتی داشت.به پاهاش،به دستاش،قلبش،چشماش التماس میکرد.میگفت:یه کم دیگه با من راه بیاید.یه کم دیگه باید من رو برسونید.امشب شب مناجاته.امشب آقا مهمان زینبه.
امشبی را شه دین در حرمش مهمان هست
مکه ای صبح طلوع
عصر فردا....*
آقا بهشت رو به اصحابش نشون داد.از لابه لای دو انگشت همه به منازل خودشون در بهشت نگاه میکردند.
بهشت جا شده در لابه لای انگشتش ۲
چقدر دل نگرانم برای انگشتش....
حسییین....
*آقا شب عاشوراس....کم نخوای ها....دنیا بخواه....آخرت بخواه...برا خودت بخواه....برای دیگران هم بخواه....برای اونا که بهت بد کردن بیشتر بخواه....اونا رو بیشتر دعا کن.
*ای که میبخشی تو با انگشتری انگشت خویش ۲
دست خالی رد مکن ما را ز کویت یا حسین...*
طبری نقل میکنه از زین العابدین؛آقا فرمود:شب عاشورا نشسته بودم.
"وَ عَمَّتی زَینَب تُمَرِّضُنی..."بی بی از من پرستاری میکرد.
" إذِ اعتَزَلَ أبي بِأَصحابِهِ في خِباءٍ لَهُ..."دیدم پدرم( آقا اباعبدالله) کناره گرفت رفت داخل خیمه با اصحابش؛دیدم داره شمشیر تیز میکنه.اشعاری زیر لب زمزمه میکنه.
"يا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَليلِ..."
من فهمیدم منظور بابام چیه!
فَخَنَقَتني عَبرَتي.."گریه راه گلوی من رو بست (اما)
"فَرَدَدتُ دَمعي ولَزِمتُ السُّكونَ..."بغضم رو خوردم؛ساکت شدم.
*میخواستم (عمه ام)زینب سلام الله علیها نفهمه.اما فایده ای نداشت.زینب سلام الله علیها شنید.
"وَثَبَت تَجُرُّ ثَوبَها..."یه وقت بلند شد،شروع کرد به حرکت کردن به سوی خیمه ی برادر.
میگه دامن عمه روی زمین کشیده میشد.
اومد خدمت برادر....گفت:حسینم! چی میگی؟!
فردا چه خبر میشه؟!
صدا زد:" وَاثُكْلاه! لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِي الحَياةَ! "
ای کاش مرده بودم این روز رو نمیدیدم.
" اليَومَ ماتَت فاطِمَةُ..."
انگار امروز مادرم زهرا از دنیا رفت.
*اسماء بنت عمیس میگه این دو آقازاده وارد شدند.گفتند:اسماء! مادر ما کجاست؟!
یه نگاه کردند دیدند مادر خوابیده؛پارچه ی سفید روی سر کشیده.
گفتند:"یا اسماء! ما یُنیم اُمُّنا فی هذه السّاعه! "
مادر ما هیچ وقت این موقع نمیخوابید!
اسماء گفت:"لیسَت اُمُّکُما نائمَه..."
مادر نخوابیده..."قَد فارَقَتِ الدُّنیا..."مادر از دنیا رفت....
اتفاقاتی افتاد....امام حسن رفت روی سینه ی مجروح....امام حسین رفت کفِ پای مادر...آقازاده ها رو به زور بلند کرد؛گفت:برید مسجد! بابا رو خبر کنید.
امیرالمومنین داخل مسجد بود.آمدند نزدیک مسجد.
"و رَفَعَ اَصواتَهُما بِالبُکاء..."شروع کردند بلند بلند گریه کردن.اصحاب آمدند بیرون؛"یَابْنَیْ رسول الله! "آقازاده ها چرا گریه میکنید؟! اینام بلند صدا زدند؛گفتند:"ماتَت اُمُّنا فاطِمَه..."مادر از دنیا رفت.
امیرالمومنین شنید....راوی میگه"فَوَقَعَ علیٌّ عَلی وَجهِه..."علی با صورت به زمین خورد...بعدا علمدارش تو علقمه به زمین خورد....فردا امام حسین با صورت به زمین خورد.زینب آمد به قتلگاه....هی به زمین خورد....هی بلند شد....هی باصورت به زمین خورد....هی بلند شد....
________________
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- _Motiee_Shab10Moharram1396[02]_(www.rasekhoon.net).mp3
4.11M
🕊 #مقتل خوانی شب عاشورا_محرم ۹۶_حاج میثم مطیعی
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه جانسوز شام غریبان محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
بوی سیبی پیچیده
میان صحرا...۳
یابنی میخواند
برایت زهرا...۳
*شهیدپرویزاسکندری ...
مادرش میگه هروقت ازمنطقه میومد ، دور و بَرِ من می چرخید؛هی التماسم می کرد،میگفت: مادر دعاکن من مثه امام حسین شهیدبشم.
گفت همیشه میگفت....
آخرین باری که رفت برای کربلای5 دیگه برنگشت. آخرین بار زنگ زدن گفتن: پسرتونو آوردن معراج؛ بیاید شهید دارید.
میگه:رفتیم بافامیل ، همسایه ها...
میگه:تاواردمعراج شدم، محارمم اومدن دورموگرفتن ، مردای محرم دورموگرفتن...*
(الهی بمیرم برات زینب که مرد محرمی جز زین العابدین نمونده بود اونم نیازبه پرستاری توداشت...
بی بی جانم...بی بی جانم...)
میگه :محارمم اومدن دورموگرفتن؛ دیدم رو یه سکو یه تابوت گذاشتن؛ روش گل ریختن...
میگه:یه وقت پدرشهید رو- همسرم رو-دیدم. زیربغلاشوگرفتن دارن میبرن.گفتم:بریدکنار؛میخوام برم پسرم روببینم گفتن:اگه میشه نرو...میشه نری؟
گفتم:بریدکنار قیامت ازتون نمیگذرم؛ میخوام پسرموببینم...
هی گریه کردن دور و بر من؛ گفتن:تورو خدا نرو...
میگه:همه روکنار زدم رفتم بالای سکو؛ دیدم روی تابوت بازه؛ یه وقت دیدم خدایا بدنش هست، سرش نیست...
یادم افتادبه من می گفت :مادر! برام دعاکن من مثه امام حسین شهیدبشم ...
میگه : پاهام سست شد؛همونجانشستم.یه لحظه یاد حضرت زینب افتادم ، یه لحظه
میگه :باخودم گفتم:زینب سلام الله علیها،عصرعاشورا اومد کنار این بدن، چطور به این تنِ بی سر بوسه زد ؟!
گفتم: من میبوسم بدنشو...
میگه: سر رو بردم داخل تابوت ...
انگار مردم ...انگار ازدنیارفتم ...
بوسه زدم به این گردنی که سر روی او نبود...
من بمیرم برای زینب ... *
بوی سیبی پیچیده
میان صحرا ۲
یا بنی میخواند
برایت زهرا ۲
آه شکسته سینه چرا شدی مسلوب الردا
میان مقتل رها...
*(آه... آه...آه... آه... شکسته سینه چرا ؟!
چرا عریانت کردن؟!)
ماروضه ی حسین شنیدیم وزنده ایم ۲
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
(چرا مازنده ایم پس...؟!)*
آه آه شکسته سینه چرا شدی مسلوب الردا میان مقتل رها...
تن تو نیزه پوشیده به جای کهنه پیراهن..
*"حتی صارَت کالقنفذ...."
انقدر به آقای ما تیرزدن ،نیزه زدن ،شمشیر زدن ،بدنش مثل خارپشت شد..*
تن تونیزه پوشیده به جای کهنه پیراهن
رگ بریدت مانده برای من ...
*حالا برو به رگ بریدش بوسه بزن
نیزه زارآمدم یا توپراز نیزه شدی ...
تیرباران که شدی یادحسن افتادم ...*
ای پناه زینب ،حسین...
پناه زینب...پناه زینب...
*پناه عالمیان، زینبت پناه ندارد،
(دیگه بی پناه شد...)
به جزتوای شه خوبان پناهگاه ندارد،
یازینب...یازینب...
ای کاش میتونستم یه کاری برات بکنیم
بی بی جان...ای کاش می شد...*
(داغم آمد روی داغ ۲
کجایی عباس...۳
خورده ام بی توشلاق...)۲
________________
#حاج_میثم_مطیعی
#شام_غریبان
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه جانسوز شام غریبان محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
(آه آه بیاید مرکب سوار ...
کندمعجر راشکار ...
علیکن بالفرار...)۲
چه آمده سر زینب رسیده جان من برلب
ببین نشسته میخوانم نمازشب...
ای پناه زینب حسین...
مشکل افتاده کارم
کجایی عباس؟! ۲
مشکل افتاده کارم عباس...
دست تنهام...
این بچه ها رو باید از داخل بیابون جمع کنم
بعضی دختربچه ها دامنشون آتیش گرفته...
چند تا از بچه هامردن... با این بدن ها چه کنم ؟!
با زین العابدین چه کنم ؟!
عباس همه اینهابه کنار ...
همه منو نگاه می کنن...*
مشکل افتاده کارم
کجایی عباس۳
همسفربا اغیارم ۲
کجایی عباس
آه... آه... کجا هستی ای دلیر ...
رکاب من رابگیر ، شده ناموست اسیر
*عصر روز یازدهم ،
کاروان میخواست حرکت کنه ... امیرقافله زینبه...
گفتن :کاروانتو آماده کن ...ناقه های عریان آوردن...
زینب تنها...به هربدبختی بود ، تنها دونه دونه این بچه هاروسوار کرد...بعضیاشون از شتر می افتادن...
بعضیاشون بدن های برهنه رو ازبالای بلندی می دیدن ،خودشونو پرت می کردن پایین...
کار زینب زیادمی شد...
دوباره همه رو سوار کرد...سواربرناقه های عریان کرد...
زین العابدین رو سوار کرد...حالاخودش می خواد سوار شه، یاد روز دوم می افته...هیچکسی نیست زینبو کمک کنه ...رکاب بگیره براش ، یاریش کنه ...
"یامجیب المضطر...بحق المضطر...اجب المضطر ونحوالمضطرون ...
امن یجیب المضطراذا دعاه ..."
حالا بالاخره کاروان راه افتاد ...کاروان راه افتاد...
یه وقت زینب نگاه کرد ، دید زین العابدین الان قالب تهی میکنه ...خیره خیره به این بدن پاک نگاه میکنه ...صدا زد...
"یاحجة الباقین و یا ثِمال الماضین! مالی اَراک تَجودُ بِنَفسِک...؟!"
ای یادگار گذشته ها ... ای امید آینده ها ...
چرا داری باجون خودت بازی می کنی ؟!
توحجت خدایی ...
یه وقت نگاه کرد به عمه،فرمود:عمه مگراین بدن حجت خدانیست ؟! *
آه کجاهستی ای دلیر
رکاب من رابگیر ، شده ناموست اسیر
سلسله بند جانم شد
*عباس ... عباس ...*
سلسله بند جانم شد
حرمله ساربانم شد ... (حرمله ساربانم شد ...)
طعنه دلیل این قد کمانم شد ...
ای پناه زینب حسین ...
بیرق عشقت بالا ، ابا عبدالله ...
کل یوم عاشورا ، اباعبدالله ...
حسین سلام ای بالا نشین ...
ای بالا نشین ...
(سری به نیزه بلند است دربرابر زینب)
حسین سلام ای بالا نشین ...
سلام ای خونین جبین
بخر ما را اربعین
من الغریب تو اوجِ تمام روضه های تو ...
خدا چه روضه ای خوانده برای تو ...
حسین (ذبیح العطشان حسییین....۳)حسین...
________________
#حاج_میثم_مطیعی
#شام_غریبان
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-Motiee_Shab11Moharram1396[01]_(www.rasekhoon.net).mp3
5.01M
⇦🕊روضه جانسوز شام غریبان محرم 96_ حاج میثم مطیعی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
تویِ کربلا تمام داش مشتیها رفتند به کمک امام حسین (ع) و شهید شدند ، مقدسها استخاره کردند استخارههاشون بد اومد.
____________
🔴بابُ الْحَرَم
https://eitaa.com/babolharam_ir
هدایت شده از معراج شهدای کرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه در پیاده روی اربعین حسینی ...خیلی قشنگه...
برای اسکان زوار ارباب بی کفن اربعین حسینی
باهرتوان مالی شریک شوید
6277601232200418
حساب بنام موکب معراج الشهدا
آدرس سنگرهای مجازی
سروش
@merajshohada_babolharam
ایتا
@merajshohadaa
⇦🕊مناجات و توسل جانسوز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف _سید رضا نریمانی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
از خودم نزد شما آقا شکایت میکنم
چون که سربارت شدم حسِّ حقارت میکنم
دائماً در فکر من هستی دعایم میکنی
من فقط در روضهها گاهی صدایت میکنم
این فراز ندبه را میسوزم و میخوانمش :
تو نگاهم میکنی من هم نگاهت میکنم
شاید از من خسته ای و نا امیدت کردهام
که نمیآیم سر عقل و لجاجت میکنم
جاهلی کردم ، نفهمیدم ، گدایت را ببخش
بعد از این امر تو را از جان اطاعت میکنم
من ندارم وحشتی از خانۀ تاریکِ قبر
ضامنِ آهو اگر گفته ضمانت میکنم ...
*آقا بیا .... «یا نورُ الْمُسْتَوْحِشینَ فِی الظُّلْمِ»*
در میان روضه ها مشمول رحمت میشوم
گر نیایم بین خوبانت خسارت میکنم
میرسد روزی به پایان انتظار و یک شبی
کربلایِ شاه عطشان را زیارت میکنم
اربعین با پایِ زخمی از نجف تا کربلا
*امشب مزد هممون همین باشه ... آقاجان یه امضا بزن ... اربعین نکنه جا بمونم ... بین این همه زائر منم یه گوشه از جادۀ نجف تا کربلا قدم بزنم بگم حسین ... بین این جاده بالاخره این همه جمعیت دارن میره منم یکی از اونا باشم ... بین این جاده منم بیام ،مثه بچه هات پا برهنه به سینه بزنم بگم حسین ...*
اربعین با پایِ زخمی از نجف تا کربلا
گریه بهر زینب و شام و اسارت میکنم
باالحسین الهی العفو ......
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
____________
#سید_رضا_نریمانی
#مناجات_دعا
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#اربعین
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_صفر
#دعای_ندبه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam _Narimani.mp3
16.38M
⇦🕊مناجات و توسل جانسوز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف _سید رضا نریمانی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _سید رضا نریمانی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش ....
همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال .....
ته گودال پیکر افتاده ...
توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ...
نالۀ وا عطشاه بر جگرش می افتاد
آب می دید به یادِ پدرش می افتاد
بی سبب نیست که از جمله بُکّائون است
اشک از گوشۀ چشمان ترش می افتاد
شیرخواره بغلِ تازه عروسی می دید
یاد لالایِ ربابُ و پسرش می افتاد
با دلی خون شده می گفت که الشام الشام
تا به بازار مدینه گذرش می افتاد ...
جلویِ پایِ سکینه دم دروازۀ شهر
از روی نیزه علمدار سرش می افتاد
می شکست آینۀ صبر و غرورش را زجر
تا به جانِ اسرا با کمرش می افتاد
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
*میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....*
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ
خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ...
حسین ......
*تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن ....
آی حسین ....*
گریه بر کشتۀ عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد ....
*اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....*
1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
____________
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam _ Narimani.mp3
10M
⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _سید رضا نریمانی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
babolharam _ Sharifi.mp3
5.42M
🌐 بچه هیئتی ها مواظب باشیم ، حسین کشتیِ نجات است‼️
#استاد_شریفی
#کادر_زبده_ایمانی
#نشر_صدقه_جاریه
____________
🔴بابُ الحَرَم
@kahfolhassan
@babolharam_ir
⇦🕊روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیه و اسارت خاندان آل الله _سید مهدی میرداماد ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ به جرم بی گناهی زد ... یه لاتِ بینِ راهی زد
یكی دوبار به جایِ من ، عمه ام رو اشتباهی زد ...
خدا لعنتش كنه،اون كسی رو كه رویِ ما اسم خارجی گذاشت
همونی كه با غنیمتی های ماتوی بازارهای شام حراجی داشت
دلم می خواد بگم به زجر، حداقل برایِ یه بار، سربه سر یتیم نذار
گوشواره ام رو خودم می دم، به زورِ سیلی در نیار...
یه نفر پیدا نشد بهش بگه،آخه رو یتیم كی شمشیر میكشه؟
از شبی كه خوردم از ناقه زمین،همۀ استخون هام تیر میكشه
برام سواله كه چرا،این همه نقشه كشیدن،ما رو زدند و خندیدن
همش برایِ اینه كه، چشم عموم رو دور دیدن ...
عمو عباس اگه بود كنار من،كی میتونست به ما چپ نگاه كنه؟
با طناب دستامونُ ببنده و وارد بازار شام كنه ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
____________
#سید_مهدی_میرداماد
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
babolharam Mirdamad.mp3
7.49M
⇦🕊روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیه و اسارت خاندان آل الله _سید مهدی میرداماد ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام خمینی(ره):
«بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود»
🔹شهادت جمعی از هموطنان عزیزمان در حمله تروریستی صبح امروز در اهواز را به خانوادۀ آن عزیزان تسلیت عرض مینماییم.
__________
🔴بابُ الْحَرَم
@babolharam_ir