eitaa logo
کانال ‌متن روضه
81.7هزار دنبال‌کننده
790 عکس
462 ویدیو
67 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
@babolharam_ir-Banifateme-Shab_04_Moharam1396-001_(www.rasekhoon.net).mp3
2.84M
⇦🕊ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم این فیض روسپید شدن رو زمن مگیر هم دختر شهیدم و هم خواهر شهید این مادر شهید شدن را ز من مگیر باید عزیز را به فدای عزیز کرد در خیمه غیر این دو عزیزی نداشتم غیر از دو طفل خود که به قربان تو کنم در خیمه ام برای تو چیزی نداشتم *** بیهوده میزنند همه لاف عاشقی کس نیست عاشق تو به مانند زینبت ای هست و نیستم به فدای تو یاحسین نا قابل است جان دو فرزند زینبت خوشبخت خواهری که تو باشی برادرش تا سایه ی تو هست دگر غم نمیخورم فرزند اگر چه که همه دنیای مادر است دنیایِ بی تو هیچ به دردم نمیخورد هیچکی نباشه اما سایه ی تو بالا سرم باشه، برا همین بود تا کوفه سر حسین بالا محمل زینب بود.. از هر چهارسو به تو شمشیر میزنند باید برای خود سپری دست و پا کنی از خیمه ام دوتا سپر آورده ام حسین باید که هر دوتا پسرم را فدا کنی سخت است دست و پا زدن بچه های من اما فدای طفل رباب و سکینه ات سخت آن بود که داخل گودال بنگرم خنجر به دست شمر نشسته به سینه ات *با یه امیدی با یه انگیزه ای فرمود: بچه ها بیایید، محمد و عون،گفتند: جانم مادر ،بفرمایید با ما چیکار دارید؟... اینا نوه های فاطمه اند، اینا زیر سایه ی زینب بزرگ شدند،سرا پایین بله مادر جان،قربونتون برم، مادر قربون این حیاتون برم، سرتون و بالا بیارید، میخوام یه کاری بکنید، میخوام من و جلو لشگر یزید و یزیدیا رو سفید کنید،تا نگن داییتون لشگر نداره، یاری رو نداره....عزیزام میخوام برید مادر پهلو شکستم و خوشحال کنید... گفتند: چه کنیم مادر جان؟گفت: اول صبر کنید، سرمه به چشمشون کشید،هی قد و بالای بچه ها رو نکاه کرد، دورتون بگردم، شما سربازای حسین هستید...کاش مرد بودم شمشیر میگرفتم میومدم وسط میدان،برید اذن و از دایی بگیرید،همچین که اومدن مقابل خیمه ابی عبدالله، خبر دادن دوتا عزیزای زینب اومدن فرمود زود وارد بشن... چیه عزیزای دایی؟حسین دست رو صورتشون کشید، این دو تا برادر رو بغل گرفت ،گفتند: دایی ما تنهایی نیومدیم....یعنی چی عزیزم؟ دایی جان ما فرستاده های مادرمون زینبیم،مادرمادرم گفنه دایی غریبه،اگه اجازه بدید ما هم بریم میدان؟ ابی عبدالله فرمود: نه شما یادگارای خواهرم هستید، قبول نکردن،زودی اومدن تو چادر مادرشون زدن زیر گریه؟چی شده عزیزای من؟ گفت: مادر رفتیم اما دایی قبول نکرد،یه وقت دیدن زینب با عجله دوید .... همچین که اومد مقابل حسین، گفت: داداش! نکنه زینب رو قابل نمیدونی؟هم بچه هام فدات، خودم هم قربونت حسین.... عاقبت ابی عبدالله فرمود: شاید باباشون جناب عبدالله راضی نباشه؟ بی بی زینب فرمود:من تربیت شده ی فاطمه ام شوهرداری خوب بلدم.... ،وقتی داشتم می اومدم خود عبدالله گفت: زینب! این دوتا بچه ها باهات میان، هرجا تو تنگنا قرار گرفتی، کار به جنگ کشید، یادت باشه من نیستم، دوتا بچه هارو اول بفرست، اینارو فدای بچه های حسین کن....تا اینو گفت: دیگه حسین گفت: چشم خواهرم! همه دورشون رو گرفتن، یکی براشون قرآن می خونه، آیت الکرسی میخونه،یکی میگه مواظب خودت باش محمد، یکی میگه: عون مواظب خودت باش... تنها کسی که هیج عکس العملی نشون نمیداد زینب بود،می گفت: مادر میخوام مثل جدتون مثل شیر وارد میدان بشید،چنان رفتن رجز خوندن این دوتا آقازاده جنگ نمایانی کردن... یه نامردی دیدن وسط جمعیت داره داد میزنه گفت: داغشون رو به دل مادرشون بذارید...دورَشون کردن،همچین که این آقازاده ها افتادن، بلند صدا زدن: دایی حسین!... این آقازاده هارو شهید کردن، ابی عبد الله وسط میدان، این دوتارو بغل گرفت،می اومد سمت خیمه پاهاشون رو زمین کشیده میشد... همه ی زن ها از خیمه ها بیرون اومدن، یکی میگه: محمد، یکی میگه: عون! به سر و صورت میزدن،یه وقت دیدن مادرِ شهید نیست... هرکی رو زمین اقتاد اول زینب بیرون اومد،رفتن سراغ زینب دیدن گوشه ی خیمه نشسته، خانوم عزیزات رو آوردن، اینجا نشستی،فرمود: بیرون نمیام،با خودم گفتم: شاید حسین منو ببینِ خجالت بکشه...* ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-Banifateme-Shab_04_Moharam1396-002_(www.rasekhoon.net).mp3
3.55M
⇦🕊 ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ پسر هام فدایِ علی اصغرِ تو نبینم غمت رو فدای سر تو آه داداش، غم نخور خدا یک دم از من نگیره تو رو یا حسین! جونِ من پسر هام که رفتند تو دیگه نرو خوبه که، رفتنو نمی بینند آتیشِ رو چادرو وای نمی بینند این صورت ها و گوش های از خون پُر رو خودِ من فدات شم که تو زنده باشی بمیرم نبینم که شرمنده باشی سایه ی، رو سرم تویی که همه هستیِ خواهری جون من، رو بگیر نگن که برادر تو بی لشکری ساعتِ، دیگه ای می بینم که رو خاکی و بی سری بین اون، قتلگاه نمی مونه انگشت وانگشتری حسین جان ..... ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-Banifateme-Shab_04_Moharam1396-003_(www.rasekhoon.net).mp3
1.65M
⇦🕊 ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 _ روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ هم نا ندارم، هم بس که دنبالت دویدم پا ندارم با این همه زخم، دستِ کمی از مادرت زهرا ندارم تنها نشستم، حتی به قولِ دختران بابا ندارم داری می آیی، باید که چادر سر کنم اما ندارم شرمنده بابا، غیر از خرابه من برایت جا ندارم یا عمه یا تو، یا آرزویِ مرگ دارم یا ندارم اما دلت قرص، یک لحظه هم ترس از حرامی ها ندارم دیدی خمیدم، اینقدر سیلی زد که جایی را ندیدم بعد از تو بابا، با دامن آتش گرفته می دویدم من مثل عمه، وقتی که قاتل می برید و می بریدم با خنده می گفت، با دست خود از پشت سر ،سر را بریدم جای تو خالی، با حرمله با شمر چه زجری کشیدم رنگین کمانم، بازو کبود و روی زرد و مو سفیدم کنجِ خرابه، خوابیده بودم ، با لگد از جا پریدم بازار شامُ، حرف کنیزیُ و نمی گویم چه دیدم قربانِ لبهات، من پیرِ چوب خیزرانیِ یزیدم آماده هستم، عمه حلالم کن که دیگر سر رسیدم *دختر داری یا نه؟ خواهر کوچیک داری یا نه؟ یاد همه پدر بزرگها و مادر بزرگ هایی بخیر،تا می فهمیدن می خوای بری حرم بی بی یه عروسک می دادن ... می گفتن:میری ، ببر حرم رقیه ... معناش میدونی چی بود؟یعنی دختر بچه بهونه میگیره باید با این چیزا آرومش کنند ... دختر بچه وقتی گریه میکنه،بهانه میگیره با اسباب بازی اونم عروسک آرومش می کنند، نامرد یه دفعه ای گفت: کیه نمیذاره من بخوابم؟ ... گفتند: یزید صدای گریۀ بلبل حسینِ .... گفت:چی میخواد؟ گفت: بهونۀ بابا رو داره،گفت: این که کاری نداره،سر بریدۀ بابارو براش ببرند ... دختری که دلش برا باباش تنگ شده، همچین که تشت رو آوردن،روپوش رو کنار زد . چشمش به سر افتاد ، تا چشمش به سر افتاد، مات و مبهوت موند ، آروم آروم شروع کرد دست کشیدن ، روی لبا دست می کشید ، رو محاسن بابا دست می کشید ، یه مرتبه دادش بلند شد بابا ! .... کی رگ های گردنت رو بریده؟ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- www.ChadoreKhaki.com-1.mp3
2.19M
⇦🕊 _ روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 _ روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ رسیدن بخیر ای ، سر و رویِ خونی یه دردایی دارم بعیدِ بدونی وای سرم ... پیکرم ... تو از زخمای من نداری خبر وای سَرِت ... حَنجَرِت ... به من گفته بودی که رفتی سفر تو ، تو سفر چی شده که زخم لبت از همه ست تازه تر چیزی از ... من نپرس ... که گوشواره هامِ همین دور و بر ... نمی بینه چشمام یا اینجا بی نورِ این عطر بابامِ یا بویِ تنوره ... وای ببین ... رو زمین ... با چه حالی از هوش رفته رباب وای ببین ... دستمو ... اینا جای سنگِ ، اینا هم طناب جونِ من ... غم نخور ... اصلاً ما نرفتیم به بزم شراب هر چی شد ... بَسِتِه ... رویِ پایِ من دیگه راحت بخواب *همچین که افتاد ، دختر بچه ها با پسر بچه ها فرقای زیادی دارن ، پسر بچه بخوره زمین زود بلند میشه ، میره کس و کارش و پیدا می کنه بهش میگن گریه نکن ، مرد که گریه نمی کنه ؛ اما دختر زمین بخوره بلند نمیشه ، اینقدر صبر میکنه تا باباش بیاد ، گفت : بابا یه نصف شب ، از ناقه افتادم ... هر چی صدات زدم نیومدی ... هر چی منتظر شدم ، گفتم چشمام نمی بینه ، گوشام که میشنوه ، آخه هر وقت می گفتم بابا ! تو می گفتی : جانم ! ... شنیدم صدای قدمی میآد ، گفتم که بابام اینجور تند تند راه نمی رفت ، بابام هیچ وقت با عجله قدم بر نمیداشت ، همچین که دستم رو سرم بود حس کردم دستی موهام رو گرفت ... یه ضربه زد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-www.ChadoreKhaki.com-2.mp3
1.97M
⇦🕊 _ روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ تمام سنگ ها بر صورتم خورد چرا که دخترت کوتاه قد بود ... مرا پایِ سر عباس می زد کسی که زجر دادن را بلد بود ... در این یک هفته مشکل در نمازم ادایِ صادِ اللهُ الصمد بود *یعنی بابا دندونام شکسته* مرا در بزم نامحرم بردند گمانم فقط یک خواب بد بود در آن مجلس که ما اصلاً نرفتیم هر آنکس که مرا آن روز زَد بود شمردم زخم هایت را به خوابم حدود یک هزار و هشتصد بود همان خشتی که هر شب بالشم شد که می دانست که سنگ لحد بود *یه اشاره کنم زود برگردم ، وَ اِلا روضه نمیخواد ، فقط همین که یه دختر بچه از ناقه اُفتاد ... بعد از ناقه هی می گفت: عمه دستم ... می گفت:رقیه مادرمم می گفت دستم ... هی می گفت عمه بازوم ، می گفت : مادرم هم می گفت بازوم ... برا همین بود وقتی از دنیا رفت، زینب یاد مادرش افتاد ، آخه رقیه هم نیمه شب از دنیا رفت،برا مادرش تشییع جنازه نگرفتن ، برا این دختر هم نگرفتن، بی بی خودشون طاقت نیاوردن ، زن غساله ای آوردن، تا این بچه رو دید گفت:من دست نمیزنم، تا علتش رو نگید چرا بدن این بچه اینقدر کبوده؟ ناله ی زینب بلند شد ، فرمود : از کربلا تا شام هر جا می گفت : بابا ! تازیانه می خورد ....* حسین .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-www.ChadoreKhaki.com-3.mp3
1.33M
⇦🕊 روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ شب سوم محرم 96 _سید مجید بنی فاطمه↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
هدایت شده از معراج شهدای کرمان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارقیه خاتون س نگذاریم مجلس و موکب ارباب بی رونق و کمرنگ شود با تمام توان لبیک یا حسین میگوییم موکب معراج الشهدا جهت اسکان3000نفردرکربلای معلا باتوسل بحضرت رقیه سه ساله فعالیت خود راآغاز کرد محرم_تا_اربعین نذراربعین(چادر.پتو.بالشت)باهرتوان مالی میتوانید درثواب اسکان زوارپیاده روی اربعین شریک شوید 6277601232200418 بنام معراج الشهدا