🎨 #رنگ_آمیزی #نقاشی👆👆
🌺🇮🇷 به یاد #سردار_دلها
🌷 #نسل_سلیمانی
╭┅─────☆•°💛°•☆────┅╮
🌻 @bache_shiee_nojavan🌻
╰┅─────☆•°💛°•☆────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ حریفت منم👊
یه نوجوانه عاشق❤️ به مکتب حاج قاسم
♦️ حریفت منم✊
یه نوجوان که به سمت قله 🏔میره
با پرچم صاحب الزمان😍
#نسل_سلیمانی #باذن_الله
ᘜ⋆⃟݊🌙•✿ꕥ⊰••""••━━━•─
@bache_shiee_nojavan
─•━━━••""••⊱ꕥ✿•ᘜ⋆⃟݊🌖
📒📘📙
📓📗
📚#داستان_کوتاه
قهرمـــ🥇ـانـــــان #انقلاب_اسلامی
#شهـــ🥀ــــید_چمران
꧁꧂
.
| قُلَــ⚱️ـک و مرد فقیر
.
یک شـ🌃ـــب تاریک که مصطفی داشت به خونه شان بر می گشت، هوا خیلی ســ🏔ــرد بود و بــــــ🌨ـــرف شدیدی می بارید.
در راه یک دفعه چمشش به یک فقیری افتاد که خانه یا اتاق گرمی برای خوابیدن نداشت و یک گوشه خیابان نشسته بود و داشت از سرما می لرزید.
مصطفی خیلی ناراحت شد، دلش سوخت. همش می خواست برای آن آدم، یک کاری بکند، ولی نه پولی داشت که به او بدهد، نه جایی می شناخت که آن را ببرد.
خیلی فکر کرد…
ولی هیچ کاری که از خودش بر بیاید و بتواند انجام بدهد به ذهنش نرسید.
خیلی غصه دار شد و ناراحت راه به سمت خانه شان راه افتاد.
به خانه رسید و آرام توی رخت خوابشــ🛌 خوابید.
اما هر کاری کرد از فکر آن فقیر بیرون نیامد و خوابش نبرد.
فردا، صبح اول وقت به مسجـ🕌ــد محل شان رفت.
دوستانش را جمع کرد و چیزی که دیروز دیده بود را برایشان تعریف کرد .
مصطفی گفت: ما پولمون نمیرسه که خودمون تنهایی برای اون نیازمند لباسـ🧤 تهیه کنیم، بیاین هرکی هر چه قدر میتونه پول بذاریم رو هم.
پولامونو جمع کنیم و با هم دیگه براش لباس تهیه کنیم.
بچه ها قلک هایشان را شـــ💢ـکاندند و پول هایشان💷 را روی هم گذاشتند.
به بازار رفتند و یک کاپشـ🧥ــن گرم خریدند. آن را کادو🎁 کردند و همه با هم به آن آقای نیازمند دادند.
#نسل_سلیمانی
#شهیدانه
ᘜ⋆⃟݊🌙•✿ꕥ⊰••""••━━━•─
@bache_shiee_nojavan
─•━━━••""••⊱ꕥ✿•ᘜ⋆⃟݊🌖