☁️🌞☁️
🔹بیست بار با شترش رفته بود حج،
بدون اینکه حتی یک شلاق به او بزند!
بعد از شهادت، شتر بدون اینکه قبر او را دیده باشد آمد همانجا،
زانوهایش را خم کرد؛ افتاد روی خاک.
✨ با همان زبان بسته صیحه می کشید،
خودش را می مالید به خاکها،
سرش را به زمین می زد،
اشک چشمهایش خاک را تر کرده بود.
خبرش وقتی به امام باقر (علیه السلام) رسید، آمد و از او خواست آرام باشد.
🔶شتر از کنار قبر بلند شد و چند قدم برداشت ولی انگار دلش آرام نگرفت،
برگشت و دوباره همان ضجه ها را شروع کرد.
🍃امام یکبار دیگر آمد و آرامش کرد.
بار سوم ،که بی قراری اش را دید فرمود: رهایش کنید.
سه روز آنجا ماند و بالاخره از درد فراق، جان داد.
همانجا، کنار تربت مولایش، زین العابدین (علیه السلام)...
📚 بحار الانوار، جلد 46، ص 148.
#داستانک_مهدوی
#محبت_حضرت
#انتظار_حضرت
@bachehaeyaseman
▪️رسول خدا در بستر احتضار.
دانه های اشک بر گونه های ام ابیها، جاری.
ناله های دختر، سکوت پدر را شکست. پدر، از علت اشک ها پرسید.
دختر از ستم هایی گفت که انتظارشان را می کشید.
🔆آخرین فرستاه خدا، به قصد دلداری فرمود:
آرام باش دخترم! دلگرم به این که خدا، به ما هفت خصلت بخشیده. احدی پیش و پس از ما شریک این خصلت ها نیست.
نخست آنکه من برترین انبیا هستم و پدرت!
دوم آنکه علی، محبوب ترین اوصیا هست و شوهرت!
سوم آنکه آقای شهیدان، حمزه است و عموی پدرت!
چهارم آنکه جعفر طیار، با آن بال های بهشتی، برادر شوهر توست.
پنجم و ششم، آنکه سروران جوان های اهل بهشت، حسن و حسین تو اند.
هفتم آنکه مهدی این امت، از نسل توست.
🔹خدا او را برخواهد انگیخت! آن زمان که دنیا را هرج و مرج فرا گرفته باشد و مردم در پی تاراج هم باشند.
دلخوش به این باش که مهدی توست همان کسی که می گشاید، قلعه های گمراهی و دل های قفل خورده را.
📚 بحارالا نوار، جلد 51، ص 79.
#انتظار_حضرت
#داستانک_مهدوی
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
@bachehaeyaseman
▫️وحشت و اضطراب امانش نمیداد؛
وسط شلوغی صحرای منا، شوهرش را گم كرده بود.
تازه مسلمان بود.
از انگلیس با همسرش آمده بود برای حج.
ميان آن همه جمعيت غريب، مانده بود چه كند.
از هرکس به زبان انگلیسی سوال میکرد جوابی نمیگرفت.
آقایی نزديك آمد.✨
به زبان انگليسی حالش را پرسيد.
اول، كمكش كرد برای رمی جمرات؛
بعد هم از راهی كه عجيب نزديك بود آوردش كنار خیمه خودشان.
وقت خداحافظی، از آقای ناشناس اينطور شنيد:
«وظیفه ماست به محبّان خودمان رسیدگی کنیم؛
در طول عمر من شک نکن،
سلام همسرت را هم برسان!»
از وقتی مسلمان شده بود، همه چيزِ دين تازه برايش قابل قبول بود؛
همه چیز به جز عمر طولانی امام زمان.
به خودش که آمد با همسرش از خیمه بيرون زدند.
اما دير شده بود!
📚 میر مهر، ص 356.
#حج
#حامی_شیعیان
#داستانک_مهدوی
@bachehaeyaseman