☁️🌞☁️
#داستانک_پندآموز
💢امان از زخم زبان
حضرت ایوب را نماد #صبر میدانیم.
اما ایشان یکجا از شیطان به خدا #شکایت میکند:
به یاد آر بنده ما #ایوب را آنزمان که پروردگار خود را ندا داد که #شیطان مرا دچار #عذاب وگرفتاری نموده
🔵 سوره مبارکه صاد آیه ۴۱
ایوب نبی از چه چیزی خسته شد و زبان به شکایت گشود؟
امام صادق(ع) پاسخ این سوال را در #روایتی داده اند:
شیطان به خدا گفت، چون به ایوب نعمتهای زیادی عطا کرده ای او #شاکر است.
خداوند برای اینکه به همه #عبودیت و #اخلاص ایوب را ثابت کند؛ نعمتها را از او یکی یکی گرفت تا دچار به ابتلا و بیماری شود.
تا آن زمان ایوب نبی #شاکر بود اما پس از آن به مقام #صبر میرسد.
نکته جالب اینجاست که #ایوب نبی از یک حرف آزرده خاطر شد، وقتی در بیماری سخت بود، #علمای_بنی_اسرائیل نزد او آمدند و گفتند: ای ایوب چه #گناهی کرده ای که خداوند تو را اینگونه #عذاب کرده است؟
✅ این #زخم_زبان علمای بنی اسرائیل باعث شد ایوب نبی رنجیده شود.
او در اوج نعمت، #شاکر بود و امتحان شد...
و در اوج سختی و از دست دادن نعمت #صابر بود و امتحان شد...
📚علل الشرایع ج ۱ ص ۷۶
@bachehaeyaseman
#زخــم_زبـان
🔹حضرت #ایوب را نماد صبر میدانیم.
اما ایشان یکجا از شیطان به خدا شکایت میکند:
🔸به یاد آر بنده ما ایوب را آن زمان که پروردگار خود را ندا داد که شیطان مرا دچار عذاب وگرفتاری نموده
(سوره صاد، آیه ۴۱)
⁉️ایوب نبی از چه چیزی خسته شد و زبان به #شکایت گشود؟
امام صادق(ع) پاسخ این سوال را در روایتی داده اند:
شیطان به خدا گفت، چون به ایوب نعمتهای زیادی عطا کرده ای او شاکر است.
خداوند برای اینکه به همه عبودیت و اخلاص ایوب را ثابت کند؛ نعمتها را از او یکی یکی گرفت تا دچار به ابتلا و بیماری شود.
تا آن زمان ایوب نبی شاکر بود اما پس از آن به مقام #صبر میرسد.
نکته جالب اینجاست که ایوب نبی از یک حرف آزرده خاطر شد، وقتی در بیماری سخت بود، علمای بنی اسرائیل نزد او آمدند و گفتند: ای ایوب چه گناهی کرده ای که خداوند تو را اینگونه عذاب کرده است؟
✅ این #زخم_زبان علمای بنی اسرائیل باعث شد ایوب نبی رنجیده شود.
📚علل الشرایع ،ج ۱
✅ @montazar
☁️🌞☁️
🔴از دست دادن تمام فیوضات معنوی فقط با یک #زخم_زبان!
✳️نقل است که:مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط (رضوان الله علیه)با عده ای به #کربلا مشرف شده بودند. در میان آنان یک زن و شوهری بودند.
💠یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و بر می گشتند، این زن و شوهر با فاصله قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سر ایشان راه می رفتند...
🔆در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها می شود، آن خانم یک نیشی به شوهرش زده و سخنی آزار دهنده به وی می گوید.
🔵هنگامی که همه وارد منزل و آن محل استراحت می شوند و آقا شیخ رجبعلی به افراد (به اصطلاح) زیارت قبولی می گوید؛
🔰به آن خانم که می رسد، می فرماید: تو که هیچ، همه را ریختی زمین!
🌀آن خانم می گوید: ای آقا! چطور؟! من این همه راه آمده ام کربلا؛ مگر من چکار کرده ام؟!
فرمود: از حرم آمدیم بیرون، نیشی که زدی، همه اش رفت!
⛔️یعنی همه نور معنوی و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی، با این عملت از بین بردی!
📒از فرمایشات استاد فاطمی نیا
@bachehaeyaseman