eitaa logo
بچه های مسجد ( روستای هاردنگ)
547 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
51 فایل
ارتباط با خادمین کانال @Amir_259 @Ahmad_239
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنر مجازی تسلیت 🏴 دوست و برادر عزیز سید محمد خادمی درگذشت فرزند عزیزتان، قطعا مصیبت سختی است که جز با لطف الهی و مدد اهل بیت علیهم السلام قابل تحمل نیست. این مصیبت بر شما و خانواده محترم تسلیت باد. صبر در فقدان سید مهدی را برای شما و رحمت و مغفرت الهی برای آن مرحوم را از خداوند خواستارم. حجت الاسلام سید سعید موسوی _ شهر مقدس قم
بنر مجازی تسلیت🏴 برای جوان ناکام سید مهدی خادمی از طرف پایگاه بسیج شهدای روستای هاردنگ
🔻اكنون اميرى چوپانى به وزارت رسيد . هر روز بامداد بر مى‏خاست و كليد بر مى‏داشت و در خانه پيشين خود باز مى‏كرد و ساعتى را در در خانه چوپانى خود مى‏گذراند . سپس بيرون مى‏آمد و به نزد امير مى‏رفت. شاه را خبر دادند كه وزير هر روز صبح به خلوتى مى‏رود و هيچ كس را از كار او آگاهى نيست . امير را ميل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چيست . روزى ناگاه از پس وزير (چوپان) بدان خانه در آمد . وزير را ديد كه پوستين چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مى‏خواند . امير گفت:اى وزير!اين چيست كه مى‏بينم؟ وزير گفت: هر روز بدين جا مى‏آيم تا ابتداى خويش را فراموش نكنم و به غلط نيفتم، كه هر كه روزگار ضعف، به ياد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد. امير، انگشترى خود از انگشت بيرون كرد و گفت: ((بگير و در انگشت كن؛ تاكنون وزير بودى، اكنون اميرى .)) 📚
بنر مجازی تسلیت 🏴 برای جوان ناکام سید مهدی خادمی از طرف پایگاه بسیج محدثه خواهران‌ روستای هاردنگ🙏🖤
بنر مجازی تسلیت 🏴 برای جوان ناکام سید مهدی خادمی از طرف آقای مهدی موسایی فرزند علی اکبر( از اعضای گروه بچه های مسجد روستای هاردنگ)🖤
برنامه گروه بچه های مسجد با همکاری پایگاه های بسیج برادران و خواهران روستای هاردنگ ▪️پخت آش رشته در ورودی روستا خیابان امام حسین ع مقابل موکب الشهدا ▪️پذیرایی از عزاداران آقا اباعبدالله حسین ع روستای هاردنگ در موکب الشهدا ▪️استقبال و پذیرایی از هئیت یاسین شهر سده ▪️پياده روي تلفیقی اهالی روستای هاردنگ ، شهر سده و روستا های اطراف به سمت حرم مطهر امامزاده ▪️قرائت زیارت اربعین در صحن مطهر امتم زاده https://eitaa.com/bachehaymasjedhardeng
جهت پخت آش رشته و پذیرایی روز اربعین نیاز به اقلام زیر می باشد چنانچه به مشارکت در این نذر را دارید نذورات خود را روز سه شنبه از ساعت ۶الی اذان مغرب درب موکب الشهدا تحویل نمایید 🔸 رشته 🔸سبزی 🔸حبوبات 🔸پیاز 🔸روغن سرخ کردنی 🔸نعنا خشکه 🔸چوب خشک 🔸شکر 🔸نذورات نقدی ۵۰۴۱ ۷۲۱۱ ۱۲۴۸ ۷۷۶۵ بچه های مسجد https://eitaa.com/bachehaymasjedhardeng
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان : روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند... که شخصی باعجله  آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد... با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی با دقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه‌ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اینکه وضوی آخوند کاشی تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود…! به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد. ایشان پرسیدند: چه کار می کردی؟ …. گفت: هیچ. فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟ گفت: نه! آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟ گفت: نه! آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی…! گفت: نه آقا اشتباه دیدید! سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟ گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین! این جمله در مرحوم آخوند کاشی خیلی تأثیر گذاشت… تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند کاشی می پرسیدند،  ایشان با حال خاصی می فرمود:  من یاغی نیستم خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم…  نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!…  فقط اومدیم بگیم که:                          خدایا ما یاغی نیستیم…. بنده ایم…. اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده….. لطفا همین جمله را از ما قبول کن.
🔻ارزش خدمت به مادر دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. هر دو متقی و پرهیزکار بودند و عالم وعارف. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد وآن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد. چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام وخاص شد و از اقصی نقاط دنیا ،عالمان و عارفان و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می کرد فرصت همنشینی وهمکلاسی با دوستان قدیم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر می پرداخت. برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمند تر از خدمت برادر است ،چرا که او در اختیار مخلوق است ومن در خدمت خالق ،و من از او برترم! همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، بیان پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم و از این پس تو را حکم کردیم که در خدمت برادر باشی. عارف صومعه نشین اشک در چشمانش آمد وگفت: یا رب العالمین، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا در خدمت او می گماری وبه حرمت او می بخشی، آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست؟ ندا رسید: آنچه تو می کنی ما از آن بی نیازم و لکن مادرت از آنچه او می کند، بی نیاز نیست، تو خدمت بی نیاز می کنی و او خدمت نیازمند، بدین حرمت مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم و تو را در کاراو کردیم. #
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 من در همه شئون دختر تو هستم، مثل تو می اندیشم، مثل تو گام برمی دارم... 🌹صحبت های حماسی دختر ماشاالله... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🚨 به سردار آزمون گفتند در مراسم معارفه با پیراهن شماره ۱۷ باید دستکش به دست‌هات کنی تا به لباس‌های قدیمی توتی و توماسی آسیبی وارد نشود اینم مثل بچه ادم گفته چشم و دستکش دستش کرده! اونوقت اینجا به طرف میگی باید حجاب داشته باشی تا به دین و دنیا و کانون خانواده دیگران آسیب وارد نکنی، جفتک میندازه و همین سردار آزمون هم ازش حمایت میکنه! https://eitaa.com/bachehaymasjedhardeng
سخنرانی در کاخ یزید.mp3
13.82M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟢 ماجرای سخنرانی بسیار زیبا🤩 و حماسی حضرت زینب کبری(س) 🟠 حضرت زینب کبری(س) فرمودند: ای یزید هرچقدر میخواهی مردم را فریب بده و تا میتوانی تلاش کن ، هرگز نمی‌توانی یاد ما اهل بیت را از دل ها ببری🥺 🔹قصه قهرمان ها🔸 https://eitaa.com/bachehaymasjedhardeng
شهادت حضرت رقیه(س).mp3
12.36M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟢 ماجرای احساسی و غم انگیز شهادت حضرت رقیه(س) 🟠 حضرت رقیه سر باباشون رو توی بغل گرفتن و گفتن: بابا جونم،کی توروکشته؟ آخه کی منو توی بچگی یتیم کرده؟😭😭😭 🔹قصه قهرمان ها🔸 https://eitaa.com/bachehaymasjedhardeng
وفات حضرت زینب کبری(س).mp3
18.21M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟢 ماجرای بازگشت کاروان اسرا در روز اربعین به کربلا و سپس به مدینه 🟠 حضرت زینب لحظات آخر عمر به همسرشون فرمودن: همسرم اگر می‌شود مرا به زیر آفتاب☀️ ببر چراکه برادرم حسین زیر آفتاب بود که شهید شد😭 🔹قصه قهرمان ها🔸 https://eitaa.com/bachehaymasjedhardeng
داستان : گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد شکار او کردند. گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک می دوید، صیادان به او نرسیدند ٬ اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه ی درخت گیر کرد و نمی توانست به تندی فرار کند. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که از آن ها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند. چه بسیارند در زندگی چیزهایی که از آنها خوشمان نمی آید ولی مایه خوشبختی و آسایش ما هستند و بالعکس چه چیزهایی که داریم و یا دوست داریم داشته باشیم اما مایه بدبختی و عذاب ما هستند. تمام تلاشمان را برای داشتن زندگی بهتر انجام دهیم اما همواره به حکمت های خداوند راضی باشیم.