#سناریوی_کوتاه_کلاسی۷۳
#تدریس_خلاق
🎬 پرده اول:
💡بحث این جلسه درس دینی ما درباره "ایمان" بود.
معلم بعد از حضور و غیاب و ارزشیابی درس گذشته، محورهای درس جدید را روی تابلو به صورت نموداری کشید و شروع به توضیح کرد.
👨💻 بعد از مقداری توضیح و گفتگو، دقایقی استراحت داد.
👈 در این فاصله یکی از شاگردان را فرستاد تا یک لیوان آب و چند حبه قند بیاورد. ما هاج و واج مانده بودیم که این چه وقت آب و قند خواستن است؛ نکند حال معلم خوب نیست.
بعد از دقایقی استراحت، معلم، سرحال و غبراق، ادامه درس را شروع کرد؛ سپس یک "سکّه" از جیبش درآورد و در لیوان آب انداخت و گفت: ببینید! اگر این «سکّه» را در لیوان آب که نه؛ در آبِ دریا هم بیندازیم، حَل نمیشود؛
🍮بعد "حبّه قند" را در استکان آب انداخت و گفت: اگر این "حبّه قند" را توی یک استکان آب بیندازیم، بلافاصله حل میشود.
#ایمانِ انسانها هم همینطور است.
🥇بعضیها «ایمانِ سکّهای» دارند؛ یعنی اگر در بدترین محیطها هم قرار بگیرند، در آن محیط حل نمیشوند.
🍵ولی بعضیها «ایمانِ حبّه قندی» دارند. به محض اینکه در یک محیطِ بد و خراب قرار بگیرند، زود در آن محیط حل میشوند.
✍ روش #تدریس_نمایشی و #عینی معلم واقعا بحث را برای ما جا انداخت👌
📌ادامه دارد...👇👇👇
@baclassha