عید قربان
قربانی را قُربِ آنی گفته اند. چه تعبیر لطیفی. درست است، با قربانی، به آنی نزدیک میشوی. نزدِ یک میشوی. میرسی. واصل میشوی.
قربانی، یک عبادت تمام است. هر که به جایی رسید با قربانی رسیده است.
آن تصور ابتدائی را از قربانی کنار بگذار.
بدنبال سر بریدن گاو و گوسفند نباش.
مفهوم قربانی بسیار فراتر از این حرفهاست.
اگر نکته را بگیری راه رشد را بر خود آسان کرده ای. در این جهان آفرینش، ورود به مرحلۀ فراتر ممکن نیست مگر اینکه مرحلۀ قبل قربانی شود.
بدست نمیآوری مگر آنکه از دست بدهی.
پُر نمیشوی مگر آنکه خالی شده باشی.
جوانه نمیزنی مگر آنکه دانه ات در خاک مضمحل شده باشد.
پیر نمیشوی مگر آنکه جوانی را تقدیم کرده باشی.
این روند قربانی گرفتنِ طبیعت است.
نخود، تا در دیگ نجوشد و در دل انسان جای نگیرد، تبدیل به اندیشه نمیشود.
تا ندهی نگیری.
کسانی را میبینم که بر سر دروازۀ وصلند اما هرگز وارد نمیشوند چون حاضر به دادن چیزی نیستند حاضر به قربانی دادن نیستند پس نمیرسند هر چند که بر دروازه اند. هر چند قدمی بیش نمانده است.
آنگاه که تعلقی را قربانی میکنی به واقع جا را برای آمدن چیزی فراتر خالی کرده ای.
انسانی که پُر است، سنگین است، لطیفی بسویش نخواهد آمد. اگر هم بیاید بی آنکه بفهمد از کنارش گذر خواهد کرد. زیرا چنین انسانی در خواب سنگین است پس برکاتش را یکی یکی از دست خواهد داد...
#عید_قربان
#باغ_آبرنگی
@bagh_abrangi313