تو دلم غم خیلی خاصی بود
جوری که هم تو کلاس ، هم وسط کلاس(رفتم تو حیاط نشستم) و هم موقع برگشت یه دل سیر گریه کردم .
یه دختره تو کلاس هفتگیمون هست اکثر اوقات با ما برمیگرده ، بعد ما جلو مسجد خداحافظی کردیم رفتم خونه زنگ زدم دخترخالم گفتم کجایی گفت فلان جا مولودیه بیا خلاصه من کمر همت بستم که هفت تا خیابونو برم
این دختره رو تو خیابون دیدم که داره گریه میکنه چون با مامانش بود معذب شدم ولی رفتم بغلش کردم :)))))
خیلی دختره رو دوست دارم و به دلم نشسته💘
خلاصه که امروز از جهت راه رفتن زیاد تیکه تیکه شدم ، یه دور صبح ساعت ۱۰ رفتم بیرون و ۳ برگشتم
یه دور ۴ رفتم و تا الان درحال راه رفتن بودم
داوش فندک داری؟
خلاصه که امروز از جهت راه رفتن زیاد تیکه تیکه شدم ، یه دور صبح ساعت ۱۰ رفتم بیرون و ۳ برگشتم یه دور
پوینت اصلیش اینجاست که من ساعت ۸ هنوز کلید ننداختم تو در دوباره رفتم بیرون😃
هدایت شده از ؛کاتوره
-💙