داوش فندک داری؟
داییم امشب راه افتاد که بره کربلا و براش آش پشت پا پختیم تا ببریم مزار شهدا پخش کنیم✨
به داییم زنگ زدم میگم برات اش پختماا پس برام یه تسبیح خوشگل بخر ببر به ضریح بزن بیار برام😭
داییم : چی ؟ صدات نمیاد یگانه خانوم.
صلوات شمارمو به خالم قرض داده بودم و گمش کرد ، بهش میگم خب کی برام یکی میخری؟
میگه تو برام دعا کن برم مشهد حالا دعا کردی کربلا هم رفتم چه بهتر از اونجا برات میخرم :))))
داوش فندک داری؟
آشو بردیم مزار ، دخترخالم و خاله مهری میکشیدن و من پخش میکردم.
این کار یه جون به جونام اضافه میکنه✨
همه : به به چقدر خوشمزه شده آشپز این آش خوشمزه کیه ؟
خاله مهری : دقیق میخواید بدونید؟ اینا دخترای منن دقیق نمیگم که😏
شاید باورتون نشه ولی حتی یه قاشق هم از اون آش نخوردم من :))))
خالم : چون میدونستم میری مزار سهم خودتم میدی به بقیه برات تو خونه نگه داشتم[💗✨]
خاله مهری هم شیرینی آورده بود و اونارم پخش کردم و وقتی میگفتن 'قبولت باشه عزیزم حاجت روا باشی' یه جون به جونام اضافه میشد.
به یادتون🖤"