eitaa logo
baghdad0120
1.3هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
25 فایل
#بسم_الله_قاصم_الجبارین ـــ ـ ـ ـــ🍃 مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ تاسیس: جمعه، ۱۳ دی ۱۳۹۸ #قاسم_بن_الحسن را در همه پیام رسان ها دنبال کنید #چ۴۵
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🕊 ♡ظهور کن نگار من 🕊بیا که از سر شعف ♡ فدای قامتت کنم 🕊دو چشم اشک بار را ♡تمام لحظه های من 🕊فدای یک نگاه تو ♡بیا و پاک کن ز دل 🕊حدیث انتظار را @baghdad0120
✨️🇮🇷 همیشه دقت داشته باشید هیچ وقت امام‌ زمانتان و نائبش را تنها نگذارید و در هر نقطه و کاری مشغول هستید با دقت به آن بپردازید تا انقلاب به دست صاحب اصلی آن برسد و توجه داشته باشید اگر هر کسی کار خود را جدی نگیرد و ساده انگارد به نظام اسلامی و انقلاب ضربه وارد کرده و این گناهی نابخشودنی است و بدانید در دیدگاه کلان ، نوع مسئولیت مهم نیست بلکه انجام صحیح آن اهمیت دارد و جزءترین نیروها  و مسئولیت‌ها با سهل انگاری و سستی ممکن است بزرگترین ضربه را بزنند. @baghdad0120
✨🇮🇷 🔺رئیسی: تصمیمی که به افزایش غیرمنطقی قیمت کالا و خدمات منجر شود پذیرفته نیست. رئیس جمهوری در جلسه هیئت دولت: 🔹هر تصمیمی که به افزایش غیرمنطقی قیمت کالا و خدمات و بالا رفتن تورم منجر شود پذیرفته نیست. 🔹ستاد زیر نظر معاون اول رئیس جمهوری موظف است تورم و بازار ارز و قیمت کالاهای اساسی را روزانه رصد و کنترل کند. @baghdad0120
✨🇮🇷 🔹امارات یک معبد یهودی را در دبی افتتاح کرد 🔻 امارات متحده عربی یک کنست ( معبد) را با حضور مقامات صهیونیست در دبی افتتاح کرد. 🔻 امارات مدعی شده که هدف از افتتاح این کنست، "تقویت گفت وگوی ادیان در این کشور حاشیه خلیج‌فارس است". 🔻 محمد خلیفه المبارک رئیس اداره فرهنگ و گردشگری دبی در این باره گفت که مرکزی که افتتاح شده، تریبونی برای گفتگو و همزیستی خواهد بود. @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🇮🇷 🔺فرار کردن یا انداختنشون بیرون؟! 🔹️ ‏واقعیت ماجرا: بعد از شکست پروژه مهسا، دولت انگلیس وقتی دید هزینه های تامین امنیت این مزدوران سرسام آوره با لگد انداختشون بیرون 🔺روزی که جیره شون از ریاض قطع بشه دیدنیه! @baghdad0120
🔹 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!» دلم نمی‌آمد در هدف تیر تنهایش بگذارم و باید می‌رفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم. 🔹 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راه‌پله بلند شد :«سریعتر بیاید!» شیب پله‌ها به پایم می‌پچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین می‌رفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم. 🔹 ظاهراً هدف‌گیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت می‌چرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین از در خارج شدیم. چند نفر از رزمندگان مردمی طول خیابان را پوشش می‌دادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت. 🔹 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه می‌کردم و مادرش با آیه‌آیه دلداری‌ام می‌داد که هر دو با هم از در وارد شدند. مثل بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتن‌شان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لب‌هایم نمی‌آمد و اشک چشمم تمام نمی‌شد. 🔹 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که می‌لنگید و همان‌جا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشک‌هایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بی‌هیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست. برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش فروکش نمی‌کرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش می‌کرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمی‌شد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟» 🔹 به چشمانش نگاه می‌کردم و می‌ترسیدم این چشم‌ها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر می‌چکید و او درد‌های مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی می‌کنم، فقط یه بار بخند!» لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لب‌هایم بی‌اختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، به‌جای اشک از روی گونه تا زیر چانه‌ام دست کشید و دلبرانه پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟» 🔹 اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز نداشت که در آغوش چشمانش حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمی‌آوردم که آینه نگاهش شکست، دستش از روی صورتم پایین آمد و چشمانش به زیر افتاد. هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟» 🔹 بی‌توجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه که در گلویش مانده بود، صدایش به خس‌خس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگ‌شون دراوردم! الان که نمی‌دونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟» می‌دانستم نمی‌شود و دلم بی‌اختیار بهانه‌گیر شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟» 🔹 از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه عزیزدلم؟» در سکوتی ساده محو چشمانم شده و حرفی پشت لب‌هایش بی‌قراری می‌کرد که کسی به در اتاق زد. هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همز‌مان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمی‌شد دوباره می‌خواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم. 🔹 چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :« گُر گرفته، باید بریم!» هنوز پیراهن به تنش بود، دلم راضی نمی‌شد راهی‌اش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی (علیهاالسلام) کردم و بی‌صدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم کنی، یادت نمیره؟» 🔹 دستش به سمت دستگیره رفت و عهد بست :«به چشمای قشنگت قسم می‌خورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!» و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست... ✍️نویسنده: ✨🦋 @baghdad0120
✨🇮🇷 🔻تکذیب خبر ترور نافرجام سردار قاآنی در دمشق 🔹برخی از رسا‌نه‌های اسرائیلی مدعی شده‌اند که هدف رژیم صهیونستی در حمله دیشب به دمشق ترور فرمانده نیروی قدس بود، حتی شایعات متعددی درمورد هدف قرارگرفتن فرماندهان جبهه مقاومت و سپاه قدس پخش کرده‌اند که تماما کذب است. سردار قاآنی روز شنبه در ایران بود و در روزهای اخیر سفری به سوریه نداشته است. ٠۱۲٠ @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔴قشنگ نوشته: ▪️ازدواج دختر ١٧ ساله ما میشه کودک همسری/رابطه جنسی آزاد دختر ١٧ ساله غربی میشه آزادی انسان -بازی نکردن ما با اسرائیل میشه سیاسی کردن ورزش/ بازی نکردن اونا با روسیه میشه اتحاد علیه دیکتاتوری -موشک های ما تهدیدی برای بشریت/ کلاهک های هسته ای اونا ضامنی برای صلح جهانی ▪️همخوانی سرود «سلام فرمانده» ما، تربیت ایدئولوژیک/ سند ٢0٣0 اونا تربیت مدرن. فروش پهپاد به روسیه سرافکندگی/خرید جنگنده آمریکایی در زمان پهلوی افتخار حضور ما در خلیج فارس میشه تحریک همسایگان/حضور اونا در خلیج فارس میشه ائتلاف صلح برای امنیت خلیج فارس ▪️محور مقاومت ما میشه گروههای تروریستی/گروهک های تکفیری-وهابی دست پرورده اونا میشه شبه نظامیان مخالف اسد. -آموزش نظامی بسیج ما میشه ترویج خشونت/آموزش نظامی اونا میشه دفاع شخصی برخورد ما با اغتشاشگران مسلح میشه سرکوب معترضان/برخورد اونا با معترضین غیر مسلح میشه اقتدار پلیس ▪️انرژی صلح آمیز هسته ای ما میشه تلاش برای ساخت بمب اتمی/ داشتن کلاهک هسته ای توسط اسرائیل میشه توازن قدرت. حضور نظامی ما به دعوت دیگر کشورها میشه دخالت/ کودتای اونا در دیگر کشورها میشه ترویج دموکراسی قانون اونها قانون باغ است/قانون ما قانون جنگل!! @baghdad0120
✨️🇮🇷 سرقت نسخه‌ خطی ترکیه توسط تیم امدادیِ اسرائیل! 🔹رسانه‌های ترکیه‌ای گزارش دادند که اعزامی به مناطق زلزله‌زده نسخه‌های خطی تاریخی این کشور را و به برده است. 🔹یکی از اعضای تیم امداد و نجات اسرائیلی، برگه‌هایی از کتاب «استر» را که تاریخ آن به دو قرن پیش بر می‌گردد و در ترکیه نگهداری می‌شد، به منتقل کرده. 🔹پس از واکنش زیاد شهروندان ترکیه در رسانه‌های اجتماعی، اقلیت یهودی ترکیه این نسخه خطی را از رژیم‌صهیونیستی مسترد کرده است. @baghdad0120
✨️🇮🇷 کنعانی: کنفرانس مونیخ به کام جنگ طلبان تشکیل شد ▪️دعوت دهن‌کجی به : 🔹کنفرانس به نام ولی به کام و جنگ طلبان تشکیل شده است. کنفرانسی به نام تشکیل و از و دعوت نکنند، این به معنای آن است که فرصت را برای طرح دیدگاه‌های مختلف و چندجانبه درباره نظم و امنیت بین‌المللی گرفتند. 🔹اشتباه فاحشی است که برگزارکنندگان مرتکب شدند و مانع طرح دیدگاه‌های متفاوت با که بدنبال یکجانبه‌گرایی است، شدند. 🔹اشتباه دیگر اینکه تریبون را به افراد معلوم‌الحال و بی هویتی دادند که نگاه مردم ایران به آن‌ها واضح است. فرزند یک مخلوع و فراری به عنوان دعوت شده در کنفرانس دهن‌کجی به ملت ایران است. @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨️🇮🇷 موافقت مجلس با طرح دو فوریتی شفافیت قوای سه گانه 🔹 با اصلاح برخی از مواد طرح دوفوریتی گانه و دستگاه‌های اجرایی و سایر نهادها جهت تامین نظر موافقت کردند. 🔹به این ترتیب این طرح‌ها جهت رفع اختلاف نظر میان مجلس و شورای نگهبان به ارجاع داده می‌شود. @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیرمرد کوهرنگی: من۷۶ سالمه زمان شاه همینطور برف آمده بود یکی نیامد بگه مرد‌ه این‌ یا زنده‌! خداروشکر بابت این انقلاب، جان من فدای شما... @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌸 یا نور الله الذی یهتدی به المهتدون✨ تو از پسِ این تاریکی ها ضامنِ نوری؛‌و امیدی برای ادامه... @baghdad0120
✨🌼 امام علی علیه السلام إنَّ الْعَبدَ إذا أرادَ أن يَقرَأَ أو يَعمَلَ عَمَلاً و يَقولُ... بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ فَإنَّهُ يُبارَكُ لَهُ فيهِ؛ هر بنده اى بخواهد چيزى بخواند يا كارى انجام دهد و بسم اللّه الرحمن الرحيم بگويد، در كارش بركت داده مى شود. تفسير منتسب به امام حسن عسكرى عليه السلام  ص 25 @baghdad0120
✨️🇮🇷 📅تقویم اسفندماه @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔴تفاوت فرزندان مکتب علی و مکتب شیطان 🔺یمنی ها در حالی به زلزله زدگان سوریه کمک کردند که خودشان نان برای خوردن نداشتند. 🔺اسرائیل زمانی به خانه های مردم سوریه حمله ی نظامی کرد که آنها زیر آوار زلزله بودند. @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔰وظیفه دولت‌ها در قبال تدین مردم 🔹نمی‌شود گفت دولت به ایمان مردم کاری ندارد؛ نه. مدتی این را ترویج کردند؛ اما این غلط است. 🔸دولت وظیفه دار است. چطور وزارت بهداشت با دارو فروش‌های مصنوعی ناصرخسرو مبارزه می‌کند؛ اما وزارت ارشاد با مخدر فروش‌های فرهنگی مبارزه نکند!؟ با سم پراکنان فرهنگی مبارزه نکند!؟ این وظیفه دولت است‌. 📆۸۵/۰۳/۲۹ @baghdad0120
🔹 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم می‌پیچیدم، ثانیه‌ها را می‌شمردم بلکه زودتر برگردند و به‌جای همسر و برادرم، با بمب به جان زینبیه افتادند که یک لحظه تمام خانه لرزید و جیغم در گلو شکست. از اتاق بیرون دویدم و دیدم مادر مصطفی گوشه آشپزخانه از ترس زمین خورده و دیگر نمی‌تواند برخیزد. 🔹 خودم را بالای سرش رساندم، دلهره حال ابوالفضل و مصطفی جانم را گرفته بود و می‌خواستم به او دلداری دهم که مرتب زمزمه می‌کردم :«حتماً دوباره بوده!» به کمک دستان من و به زحمت از روی زمین خودش را بلند کرد، تا مبل کنار اتاق پاهایش را به سختی کشید و می‌دیدم قلب نگاهش برای مصطفی می‌لرزد که موبایلم زنگ خورد. 🔹 از فقط صدای مصطفی را می‌خواستم و آرزویم برآورده شد که لحن نگرانش در گوشم نشست و پیش از آنکه او حرفی بزند، با دلواپسی پاپیچش شدم :«چه خبر شده مصطفی؟ حالتون خوبه؟ ابوالفضل خوبه؟» و نمی‌دانستم این انفجار تنها رمز شروع عملیات بوده و تکفیری‌ها به کوچه‌های حمله کرده‌اند که پشت تلفن به نفس‌نفس افتاد :«الان ما از اومدیم بیرون، ۲۰۰ متری حرم یه ماشین منفجر شده، تکفیری‌ها به درمانگاه و بیمارستان زینبیه حمله کردن!» 🔹 ترس تنهایی ما نفسش را گرفته بود و انگار می‌ترسید دیگر دستش به من نرسد که التماسم می‌کرد :«زینب جان! هر کسی در زد، در رو باز نکنید! یا من یا ابوالفضل الان میایم خونه!» ضربان صدایش جام را در جانم پیمانه کرد و دلم می‌خواست هر چه زودتر به خانه برگردد که من دیگر تحمل ترس و تنهایی رو نداشتم. 🔹 کنار مادرش روی مبل کز کرده بودم، نمی‌خواستم به او حرفی بزنم و می‌شنیدم رگبار گلوله هر لحظه به خانه نزدیک‌تر می‌شود که شالم را به سرم پیچیدم و برای او بهانه آوردم :«شاید الان مصطفی بیاد بخوایم بریم !» و به همین بهانه روسری بلندش را برایش آوردم تا اگر تکفیری‌ها وارد خانه شدند کامل باشد که دلم نمی‌خواست حتی سر بریده‌ام بی‌حجاب به دست‌شان بیفتد! 🔹 دیگر نه فقط قلبم که تمام بدنم از ترس می‌تپید و از همین راه دور تپش قلب مصطفی و ابوالفضل را حس می‌کردم که کسی با لگد به در خانه زد و دنیا را برایم به آخر رساند. فریادشان را از پشت در می‌شنیدم که می‌کردند در را باز کنیم، بدنم رعشه گرفته و راهی برای فرار نبود که زیر لب اشهدم را خواندم. 🔹 دست پیرزن را گرفتم و می‌کشیدم بلکه در اتاقی پنهان شویم و نانجیب امان نمی‌داد که دیگر نه با لگد بلکه در فلزی خانه را به گلوله بست و قفل را از جا کَند. ما میان اتاق خشک‌مان زده و آن‌ها وحشیانه به داخل خانه حمله کردند که فقط فرصت کردیم کنج اتاق به تن سرد دیوار پناه ببریم و تنها از ترس جیغ می‌زدیم. 🔹 چشمانم طوری سیاهی می‌رفت که نمی‌دیدم چند نفر هستند و فقط می‌دیدم مثل حیوان به سمت‌مان حمله می‌کنند که دیگر به راضی شدم. مادر مصطفی بی‌اختیار ضجه می‌زد تا کسی نجات‌مان دهد و این گریه‌ها به گوش کسی نمی‌رسید که صدای تیراندازی از خانه‌های اطراف همه شنیده می‌شد و آتش به دامن همه مردم افتاده بود. 🔹 دیگر روح از بدنم رفته بود، تنم یخ کرده و انگار قلبم در سینه مصطفی می‌تپید که ترسم را حس کرد و دوباره زنگ زد. نام و تصویر زیبایش را که روی گوشی دیدم، دلم برای گرمای آغوشش پرید و مقابل نگاه نجس آن‌ها به گریه افتادم. 🔹 چند نفرشان دور خانه حلقه زده و یکی با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت تا بالای سرم آمد، برای گرفتن موبایل طوری به انگشتانم چنگ زد که دستم خراش افتاد. یک لحظه به صفحه گوشی خیره ماند، تلفن را وصل کرد و دل مصطفی برایم بال‌بال می‌زد که بی‌خبر از اینهمه گوش به فدایم رفت :«قربونت بشم زینب جان! ما اطراف درگیر شدیم! ابوالفضل داره خودش رو می‌رسونه خونه!» 🔹 لحن گرم مصطفی دلم را طوری سوزاند که از داغ نبودنش تا مغز استخوانم آتش گرفت و با اشک‌هایم به ابوالفضل التماس می‌کردم دیگر به این خانه نیاید که نمی‌توانستم سر او را مثل سیدحسن بریده ببینم. مصطفی از سکوت این سمت خط ساکت شد و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از هستند و به خون‌مان تشنه‌تر شوند. 🔹 گوشی را مقابلم گرفت و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانه‌ام پاشید. از شدت درد ضجه زدم و نمی‌دانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفس‌هایش را می‌شنیدم و ندیده می‌دیدم به پای ضجه‌ام جان می‌دهد... ✍️نویسنده: ✨🦋 @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔴تو‌‌قیف شناور حامل ‌سلاح ‌آمریکا‌یی در خلیج فارس گودرزی فرمانده ی مرزبانی فراجا : یک شناور در استان بوشهر حامل قاچاق با بیش از پنج هزار سلاح قمه و شمشیر کشف شد و این سلاح‌ها ساخت کشور آمریکا به گونه‌ای است که هر قدر خون به آنها اصابت کند برنده‌‌تر می‌شود. سیگار الکترونیکی و سیستم‌های گوناگون مضر کشف شده ساخت آمریکاست . بیش از سه هزار قبضه سلاح جنگی با هدف رسیدن به دست اغتشاشگران و اراذل و اوباش که تعداد آنان محدود است ، کشف شده است. @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔴 سرکرده ی گروه تروریستی تندر در انتظار طناب دار دادگستری کل استان تهران اعلام کرد: دادگاه انقلاب تهران پس از اتمام رسیدگی به پرونده و انجام تحقیقات ، جمشید شارمهد سرکرده گروه تروریستی تندر را به اتهام افساد فی‌الارض از طریق طراحی و هدایت اقدامات تروریستی به اعدام محکوم کرد. @baghdad0120