baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_رضا_ایزدیار #شهید_مدافع_حرم_رضا_ایزدیار رضا ایزدیار در ۸ سال دفاع
✨
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
#شهید_مهدی_قاسمی
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_قاسمی
حاج مهدی قاسمی از فرماندهان نیروی مقاومت بسیج که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) راهی سوریه شده بود، همچنان پیکر پاک این شهید به دیار و نزد خانواده خود بازنگشته است. خاطرنشان میشود مهدی قاسمی در تله طاموره ریف شمالی حلب و در اثر اصابت گلوله تک تیرانداز به شهادت رسید.شجاعت شهید مهدی قاسمی همیشه زبانزد همرزمانش بود، به گونهای که جانشین وی در شب عملیات نقل میکند: حاجی شب عملیات اولین نفری از گروهان بود که به تنهایی وارد مقر مسلحین شد.
#صلوات 🌷
#مدافعان_حرم
#قاسم_بن_الحسن
#شهدای_مدافع_حرم
@baghdad0120
✨
بخشےازنامہآقـابہحاجقـاسم :
-مننگرانجـانتوهستم ..!
پاسخحاجقـاسم :
+جـانمنهزارانبارفداۍشما ..!
#قاسم_بن_الحسن
✨
#خاطره
گاهی اوقات #شهادت تاثیرش از موندن بیشتره
توی #فرودگاه دور و بر حاجی شلوغ بود.
با همه رو بوسی و #احوالپرسی میکرد.
نگران شدم! قبل اینکه برسیم پای #هواپیما، همراه شدیم.
توی اتوبوس هر دو از یک میله گرفتیم. دستش را فشار دادم و گفتم: «#حاجی ! مواظب باش، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی داره، اتفاقی میافته برات...»
گفت: «این #مردم خیلی #عزیز هستن»
بعد با لحن شوخی گفت:
«تو که از شهادت نمیترسیدی!»
#قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم:
«حاجی من نگفتم از شهادت میترسم!»
صد تا مثل من فدای شما بشه.
شما الان امید #بچه_یتیمها هستید. شما الان #امید بچههای #مظلوم عراق و.. هستید»
خندید و گفت:
«نه، گاهی اوقات شهادت تاثیرش از موندن بیشتره»
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
🍃همراهان بزرگوار ✨سلام علیکم✨ هرشب با رمان های عاشقانه های شهدایی🌷 در خدمتتون هستیم #
🍃همراهان بزرگوار
✨سلام علیکم✨
هرشب با رمان های
عاشقانه های شهدایی🌷
در خدمتتون هستیم
#قسمت_چهاردهم
داستان( #مجـیـــر )
🍃✨
💠
🍀بسم الله الرحمن الرحیم 🍀
📝 #قسمت_چهاردهم
قرار شد برود خانه پیدا کند
و بیاید ما را ببرد. شروع کردم اثاث را جمع و جور کردن.
منوچهر زنگ زد که خانه پیدا کرده؛ یک خانه ی دو طبقه در دزفول.
یکی از بچه های لشکر، آقای موسوی،
با خانمش قرار بود با ما زندگی کنند.
همه ی وسایل را جمع کردم.
به کسی چیزی نگفتم تا دم رفتن. نه خانواده ی من نه خانواده ی منوچهر؛ هیچ کس راضی نبود به رفتن ما.
می گفتند: همه جای دنیا جنگ می شود، زن و بچه را بر می دارند می روند یه گوشه ی امن.
شما می خواهید بروید زیر آتش؟
فقط گوش می دادم.
آخر گفتم:همه حرف هایتان را زدید.
علی را بردم توی اتاقش،
در را رویش قفل کردم تلفن زدم به یکی از دوستان منوچهر و جریان را گفتم.
یک اسلحه توی خانه نگه می داشتم. برش داشتم.
آمدم بروم اتاق پذیرایی که من را دیدند.
گفتند: اِ، حاج خانم خانه ید؟
در را باز کنید.
گفتم: ببخشید، شما کی هستید؟
یکیشان گفت: من صاحب خانه ام.
گفتم: صاحب خانه باش.
به چه حقی آمده ای اینجا؟
گفت: دیدم کسی خانه نیست، آمدم سری بزنم.
می خواست بیاید تو.
داشت شیشه را می شکست.
اسلحه را گرفتم طرفش.
گفتم: اگر یکی پا بگذارد تو،
می زنم.
خیلی زود دوتا تویوتا از بچه های لشکر آمدند.
هر پنج تاشان را گرفتند و بردند.
به منوچهر خبر رسیده بود.
وقتی فهمیده بود آن ها آمده اند
توی خانه، قبل از این که بیاید،
رفته بود یکی زده بود توی گوش صاحب خانه.
گفته بود:«ما شهر و زندگی و همه چیزمان را آوردیم اینجا،
آن وقت تو که خانواده ت را برده ای جای امن، این جوری از ما پذیرایی می کنی؟»
شام می خوردیم که زنگ زد....
🌸 شادی روح حضرت زهرا (س) صلوات
⏪ادامه دارد.....
☑️ زندگی واقعی یک شهید در ساعات مختلف
💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠
@Baghdad0120
#یاران_گمنام_شهید_سلیمانی
#رمان_جذاب
#رمان_انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گويند امام هر عصر بابای آن زمانست
روز پدر مبارک بابای مهربانم💚
#روز_پدر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨
#حدیث_روز
امام صادق (علیه السلام):
إمتَحِنُوا شِیعَتَنا عِندَ مَواقِیتِ الصَّلاةِ: کَیفَ مُحافَظَتُهُم عَلَیها.
شیعیان ما را در زمانهای نماز بیازمایید ( و ببینید) چگونه بر آن مواظبت میکنند.
Assay our real Shī'a in their prayers and see how they care of them
وسائل الشیعه، ج 4، ص 114
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_مهدی_قاسمی #شهید_مدافع_حرم_مهدی_قاسمی حاج مهدی قاسمی از فرماندهان
✨
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
#شهید_مصطفی_زال_نژاد
#شهید_مدافع_حرم_مصطفی_زال نژاد
ای ملت بدانید امروز مسئولیتتنان بزرگ و بارتان سنگین است از شما مردم مسلمان و دوستان تقاضا میکنم که با انقلاب به حالت سستی برخورد نکنید. انقلاب هدف بزرگی را دنبال کرده است. باید کار جهادی صورت گیرد و آن هم احیای ارزشهای اسلامی است. میخواهم بگویم که زمانی در اوایل انقلاب جنگ ما در مرزهای سرزمین ایران بوده است ولی الان فراتر رفته است و تا مرزهای فلسطین، لبنان، سوریه حتی خود آمریکا رسیده است. بزرگترین دشمن ما آمریکاست که شیطان بزرگ است. مردم عزیز بدانید بزرگترین نعمت امنیت است برای خانوادهها. ما حاضریم گرسنگی بکشیم و سختی و تحریم را تحمل کنیم ولی زیر بار زور نمیرویم. این درس را از سیدالشهدا آموختیم. در آخرین لحظات عمر سیدالشهدا دشمن وقتی به خیمهها حمله کرد، ابیعبدالله تمام توان خود را گذاشت و بلند شد و گفت: تا زمانی که من زنده هستم، به حرم من حمله نکنید. آری؛ حسین غیرت الله است. نامرد دستور داد اول کار حسین را تمام کنید، بعد به خیمهها حمله کنید. این یک درس است برای همهی مسلمانان.
امروز بزرگترین جنگ ما مقابله با تهاجمات فرهنگی است. روز مصیبت ما آن زمانی است که چادر از سر زنان و دختران ما کنار برود و ماهواره بر سر در همهی خانهها علم شود. وای بر آن روز که موجب بیحیایی در خانوادهها میشود. در این مدت وقتی خبر شهادت چند تن از دوستان همکارم را شنیدم، فهمیدم که همچنان در باغ شهادت باز است.
#صلوات 🌷
#قاسم_بن_الحسن
#شهدای_مدافع_حرم
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_مصطفی_زال_نژاد #شهید_مدافع_حرم_مصطفی_زال نژاد ای ملت بدانید امرو
✨
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
#شهید_محمد_هادی_ذالفقاری
#شهید_مدافع_حرم_محمد_هادی_ذالفقاری
وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمتها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشور زندگی میکنم مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است قدر کشورمان را بدانند و پست سر ولی فقیه باشند و با بصیرت باشند چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید و از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا رعایت بکنند نه مثل حجابهای روز چون این حجابها بوی حضرت زهرا(س) را نمیدهد
#صلوات 🌷
#قاسم_بن_الحسن
#شهدای_مدافع_حرم
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاهست نفس ,علی علی میخوانم
در ظل ولایت علی می مانم
من بی علی وآل علی حیرانم
من هستی خویش ازعلی می دانم
#روز_پدر
#میلاد_امام_علی مبارک🍃🌸
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
Asadollah.mp3
7.53M
🎧 «اَسَدُالله» با صدای محسن چاوشی
🍀فرا رسیدن ولادت با سعادت امام علی علیه السلام را تبریک میگوییم.
╭─┅••─•🍃🌸🍃•─┅••─╮
من به عنوان پدر پیر شما ، دلم سرشار از محبت شما جوانان است .
روزت مبارک پدر پیر و مقتدرم❤️
سایه اتون مستدام حضرت پدر ❤️
#روز_پدر
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعلام رمز آغاز یکی از عملیاتهای نیروهای #جبهه_مقاومت علیه تروریستها، در سالروز ولادت #حضرت_علی_علیه_السلام با حضور سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و #شهید_سید_مصطفی_بدرالدین
(سید ذوالفقار)
#پدر
#روز_پدر
#قاسم_بن_الحسن
#به_یاد_فرمانده
@baghdad0120
✨پ؛ مثل مادر!✨
سهشنبه ۲۶بهمن ۱۴۰۰
⭕️مادرم ۲۵ سالش بود وقتی تو #شهید شدی. او زن جوانی بود با هزار آرزوی ریز و درشت که لابد یکیشان این بود که من پا بگیرم و تاتی تاتی کنم و آنروز که شد، با تو دست مرا بگیرد و اولین سفرِ سه تائیمان را برویم مثلا پابوس شاه خراسان.
⭕️یا که جنگ مجال بدهد و مثلا به قاعده یک هفته ده روز امان داشته باشی از کارِ جنگ و مرخصی بگیری از آقا مهدی و بیائی خانه و از نمیدانم کدام دوستت یک دوربین عکاسی قرض کنی و سر راهت که داری میآئی بروی از عکاسی مهتاب یک حلقه فیلم ۲۴ تائی بگیری و بیاوری تا به قدر یک حلقه، عکس بگیرید از هم و باهم و بعدش مرا بدهد بغل تو که چندتای آخرِ حلقه را عکس دوتائیِ پدر و پسری بگیرد ازمان که اقلا یکیش درست و درمان افتاده باشد و لابد بعدش که تو برگشتی جبهه بدهد آن عکس را بزرگ کنند و قابش کند و بگذاردش بالای طاقچه کنار جانماز و قرآن و آینه.
⭕️لابد پیش خودش خیال داشت نوبت واکسن ۶ ماهگی پسرش –پسرت- که رسید، تو با آن کلاه کشی سبز یشمی از در میآئی تو و میگوئی پاشو برویم #واکسن بچه را بزنیم و بعدش لابد میرفتید – میرفتیم- ناهارخوری بازار و بعدش از راسته خرازیها، خنزر پنزر میخریدید برای من و تا غروب یا تا هروقت که کهنهی بچه خیس نشده بود، اصلا تا هروقت که تو وقت داشتی میچرخیدید و شب وقتی خسته و کوفته میرسیدید خانه و تو باید برمیگشتی سپاه، از پشت سر صدایت میکرد که «علی امشب را زودتر برگرد. شاید بچه تب کند... .» و لابد برای آن شب، دمپختک درست میکرد… .
⭕️مادرم ۲۵ ساله بود که تو شهید شدی. در اوجترین سال جوانی و سرزندگی و امید و آرزوی یک زن که شوهرش را به قدر دنیا دوست داشت.
⭕️مادرم ۲۵ ساله بود که تو شهید شدی و او قرار شد که بعد از آن، پدر باشد و پدر بماند. که بلد شود مهرِ مادرانهاش با حریمِ جدیتِ پدری قاطی شود و قاطی نشود.
و کسی از او نپرسید که بلدی یا نه؟ که میتوانی یا نه؟ که میشود یا نه؟
و مادرم حالا نزدیک چهل سال است که پدرست؛ درست از همان بهارِ بیبازگشت که آمد و تو را با خودش برد. خیلی بیشتر و بهتر از خیلی پدرها که نرفتند و شهید نشدند… .
⭕️امروز همه عکس پدرِ زنده و مرده و شهیدشان را گذاشتند در اینجا و آنجای مجازی و شعر و درود و حسرت و ادب و احترام خرجِ زنده و مرده و شهیدِ پدرشان کردند و من امروز میباید اول از تو، قبلتر از سنگ سفید مزار تو، دست مادری را ببوسم که ۳۹ سال است پدرست.
#خانواده_شهید #شهید_علی_شرفخانلو #شهیدانه_زیستن #مادرم
#روز_پدر
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
🍃همراهان بزرگوار ✨سلام علیکم✨ هرشب با رمان های عاشقانه های شهدایی🌷 در خدمتتون هستیم #
🍃همراهان بزرگوار
✨سلام علیکم✨
هرشب با رمان های
عاشقانه های شهدایی🌷
در خدمتتون هستیم
#قسمت_پانزدهم
داستان( #مجـیـــر )
🍃✨
💎بسم الله الرحمن الرحیم💎
📝قسمت پانزدهم
اف اف را برداشتم.
گفتم: کیه؟
گفت:«باز کنید لطفاً»
پرسیدم شما؟
گفت:«شما؟»
سر به سرم می گذاشت.
یک سطل آب کردم، رفتم بالای پله ها.
گفتم کیه؟
تا سرش را بالا گرفت بگوید "منم"،
آب را ریختم روی سرش و به دو به دو آمدم پایین.
خیس آب شده بود.
گفتم برو همان جا که یک ماه بودی.
گفت:
«در را باز کن. جان علی. جان من.»
از خدایم بود ببینمش.
در را باز کردم و آمد تو.
سرش را با حوله خشک کردم.
برایش تعریف کردم که تو رفتی،
دو سه روز بعد آقای موسوی و خانمش رفتند و این اتفاق افتاد.
پدربزرگ منوچهر سید حسینی بود.
سال ها قبل باکو زندگی می کردند.
پدر و عموهایش همان جا به دنیا آمده بودند.
همه سرمایه دار بودند و دم و دستگاهی داشتند.
اما مسلمان ها بهشان حق سیدی
می دادند.
وقتی آمدند ایران،
باز هم این اتفاق تکرار شده بود.
به پدربزرگ بر می خورد و شجره نامه اش را می فروشد؛
شناسنامه هم که می گیرد سید بودنش را پنهان می کند.
منوچهر راضی بود از این کار پدربزرگش.
می گفت:« یک چیز هایی باید به دل ثابت باشد، نه به لفظ.»
به چشم من که منوچهر یک مومن واقعی بود و سید بودنش به جا.
می دیدم حساب و کتاب کردنش را.
منطقه که می رفتیم،
نصف پول بنزین را حساب می کرد،
می داد به جمشید.
جمشید هم سپاهی بود.
استهلاک ماشین را هم حساب می کرد.
می گفتم: تو که برای ماموریت آمدی و باید برمی گشتی؛
حالا من هم با تو برمی گردم.
چه فرقی دارد؟
می گفت:«فرق دارد.»
زیادی سخت می گرفت.
تا آنجا که می توانست،
جیره اش را نمی گرفت.
بیش تر لباس خاکی می پوشید با شلوار کردی.
توی دزفول یکی از لباس های پلنگیش را که رنگ و رویش رفته بود، برای علی درست کردم.
اول که دید خوشش آمد؛
ولی وقتی فهمید لباس خودش بوده عصبانی شد.
ندیده بودم این قدر عصبانی شود. گفت:«مال بیت المال است چرا اسراف کرده ای؟»
گفتم: مال تو بود.
گفت:« الان جنگ است. آن لباس هنوز قابل استفاده بود. ما باید خیلی بیش تر از این ها دل سوز باشیم.»
لباس هایش جای وصله نداشت.
وقتی چاره ای نبود و باید
می انداختشان دور دکمه هایش را
می کند.
می گفت:« به درد می خورند.»
سفارش می کرد حتی ته دیگ را دور نریزم.
بگذارم پرنده ها بخورند.
برای این که چربی ته دیگ مریضشان نکند، یک پیت روغن را مثل آب کش سوراخ سوراخ کرده بود.
ته دیگ ها را توی آن خیس می کردم، می گذاشتم چربی هاش برود،
می گذاشتم برای پرنده ها....
🌸 شادی روح حضرت زهرا (س) صلوات
⏪ادامه دارد.....
☑️ زندگی واقعی یک شهید در ساعات مختلف
💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠
@Baghdad0120
#یاران_گمنام_شهید_سلیمانی
#مجـیـــر
#رمان_خوب_ایرانی