🕸ادله ردّ بهائیت
دلایل نقلى:[۱]
در قرآن از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) به خاتم النبیین[۲] یاد شده است، و "خاتم" به معناى پایان دهنده است و بدین جهت به مُهرى که نامهها را با آن امضا میکردند، خاتم میگفتند و چون از نگین انگشتر با حک کردن نقشى روى آن، به عنوان مهر استفاده مینمودند، به آن نیز خاتم اطلاق میکردند و به انگشترى که چنین حالتى را نداشته "فَتَخَه" میگفتند.[۳] ابن کثیر در تفسیرش، در ذیل همین آیه، روایتى را از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل میکند که آنحضرت خاتم النبیین بودن را یکى از برترهاى خود بر پیامبران دیگر میداند. در نهج البلاغه هم در چندین مورد از پیامبر(صلوات الله علیه وآله) با عنوان "خاتم رسل" یاد شده است.[۴] و البته در قرآن، آیات دیگرى هم وجود دارد که میتوان از آنها بر ختم نبوت و جاودانگى اسلام استدلال نمود.
الف) آیاتى که بیان میدارند اسلام براى همهى بشریت است.[۵] ب) آیاتى که اسلام را به عنوان تنها دین حق الاهى معرفى مینمایند.[۶] از این آیات استفاده میشود تمام ادیان دیگر، بدون هیچ استثنایى نسبت به زمان حال و آینده، در مقابل اسلام محکوم به بطلاناند. و بدین سبب این سخن بهائیها که خاتم الانبیا به معناى نگین و زینت انبیا است، وجهى ندارد. نه با کتب لغت سازگارى دارد و نه با فهم مفسران و اصحاب.[۷]
افزون بر اینها، روایاتى از پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد شده است که بیان میدارند: پیامبرى بعد از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیست و در آنها از واژهى خاتم استفاده نشده است تا مورد سوء استفاده بهاییان قرار گیرد.[۸] مثلاً در حدیثى پیامبر(صلی الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمودند: "انت منى بمنزلة هارون من موسى الاّ انه لا بنى بعدى".[۹]
📗[۱]. این دلایل از منظر درون دینى است.
📗[۲]. احزاب، ۴۰.
📗[۳]. درویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج ۳، ص ۴۴، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق؛ اقرب الموارد، ج ۱، ص ۲۵۷ و ج ۳، ص ۳۱۹.
📗[۴]. «اجعل شرائف صلواتک ... على محمد عبدک و رسولک الخاتم لماسبق». سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص ۱۰۱، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. «..... امین وحیه و خاتم رُسله..». همان، ص ۲۴۷.
📗[۵]. «لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً». فرقان، ۱. و از این قبیل است، «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً». سبأ، ۲۸.
📗[۶]. «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ». آل عمران، ۸۷. «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ». توبه، ۳۳.
📗[۷]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۳۲۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
📗[۸]. این دسته از روایات به حدى زیادند که مرحوم میر حامد حسین در، عبقات مجلدى را به این اختصاص داده است.
📗[۹]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص ۳۰۷، قم، دار الثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. «نسبت تو با من مثل هارون با موسى است، جز اینکه بعد از من پیامبرى نخواهد آمد».
#دلایل_عقلی
#ردّ_بهائیت
🚫@bahaiyat🚫
فرقه های بابیت و بهائیت
🕸ادله ردّ بهائیت دلیل عقلى بشر به فطرت خود خداجوى است.[۱] اما این فطرت کافى نیست تا هر چه که بر می
📗[۱]. برای آشنایی با دلایل قرآنى، برهانى، روانشناسى و تاریخى این ادعا، ر. ک: هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسشها، ص ۱۷ - ۲۱، قم، خانه خرد، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.
📗[۲]. ر. ک: باورها و پرسشها، ص ۴۶ – ۵۸.
📗[۳]. همان، ص ۲۱ - ۲۴.
📗[۴]. انبیاء در تلقى وحى و دریافت حقیقت، از محدودیت برخوردار بودند و توان درک مراتبى که بدان ارتقاء پیدا نکرده بودند، را نداشتند. همان، ص ۲۴.
📗[۵]. مخاطبان به اندازهى دانش و فرهنگ و معرفتشان، از توانایى ادراک و پذیرش حقیقت بهرهمند بودند و لذا انبیاء نمیتوانستند افزونتر از آنچه که مخاطبان توانایى فهم آنرا داشتند، حقیقتى را بیان کنند. همان، ص ۲۴.
📗[۶]. آنگاه که پیام آورندهى دینى، رخت از دنیا بر میبست، با تفاسیر نابجا و... متن وحى با چهرهى دین، واژگون و نسخ میشد و... . همان، ص ۲۵.
📗[۷]. لذا میتوان گفت که دین خاتم با شرایط اجتماعى، فرهنگى و علمى مردم روزگار دین و بعد از آن ارتباط دارد، به این معنا که زمینهى بقا و حفاظت و صیانت از این دین در بین مردم از طریق بعضى از افراد که میتوانند خود را به جوهر و گوهر دین برسانند و آن جوهر و گوهر را در اختیار دیگران قرار دهند، وجود دارد نه اینکه دین به جایى برسد که آموزشهایش عمومى شود و مردم خودشان بدون نیاز به دین و مراجعه به آن و بدون اینکه حتى خودشان بدانند، دین را حفظ کنند. پس نمیتوان سرّ خاتمیت را در این نکته دانست که مردم به بلوغى میرسند که از دین بینیاز میگردند و یا آموزههاى آن نبى به گونهاى در بین مردم گسترش پیدا میکند که مردم نیازى به آموزش و نبى دیگرى ندارند. ر. ک: باورها و پرسشها، ص ۳۳- ۴۳.
📗[۸]. دین کامل باید دربردارندهى همهى آنچه باشد که بشر براى هدایت واقعى به آنها نیاز دارد، باشد و اسلام از چنین ویژگیاى برخوردار است. ر. ک: همان، ص ۸۱ - ۵۹، البته گاهى تقدم و تاخر تاریخى و جامعیت به عنوان دو دلیل براى اکملیت ارائه میشود و جامعیت را در پرتو سه امر میدانند (توازن بخشیدن بین دنیا و آخرت - حضور بیشتر و عمیقتر در زندگى فردى و اجتماعى - خلوص توحیدى و نزدیکى بیشتر به وحى) که همه در اسلام جمع است. ر. ک: خرد در ضیافت دین، ص ۲۴۳- ۲۴۶.
📗[۹]. ر. ک: هادوی تهرانی، مهدی، مبانى کلامى اجتهاد، ص ۴۵ – ۵۹، قم، خانه خرد، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
📗[۱۰]. از این روش، در کلمات امام خمینی به فقه جواهرى و فقه سنتى تعبیر شده است. ر. ک: باورها و پرسشها، ص ۲۸ - ۳۱.
📗[۱۱]. مجمع فقه اسلامى، ص ۸۴- ۸۵، مصوبهى شوراى مجمع فقه اسلامى، ص ۱۸- ۲۳، سازمان کنفرانس اسلامى، بهمن ۱۳۶۶.
📗[۱۲]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج۱، ص ۱۱۸ – ۱۱۹، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول، بیتا.
📗[۱۳]. گرامی، محمد علی، المعلقات على العروة الوثقى، ج ۱، ص ۸۶ - ۹۰.
📗[۱۴]. ر. ک: (نجاست کفار و اهل کتاب)، ۲۲۱۵
#دلایل_عقلی
🚫@bahaiyat🚫