نوحه اربعین
ای برادر اربعین است
زینب تو دلغمین است
من رسیدم ولی قدکمونم
ازغم ماتمت نیمه جونم
بی تو می میرم اینو میدونم
یابن الزهرا حسینم حسینم
پاشو ازجا پاره پیکر
ای حسینم عشق خواهر
ازسفرآمده زینب تو
آمده یار جان برلب تو
بیقرارم به تاب وتب تو
یابن الزهرا حسینم حسینم
شد دلم خون مثل لاله
ازغم داغ سه ساله
دخترت پرکشید از خرابه
چشم زینب برایش پرآبه
از خجالت دل من کبابه
یابن الزهرا حسینم حسینم
مانده ام با کوه دردی
بادل زینب چه کردی
برخم گیسوی تو اسیرم
تو دعاکن برادر بمیرم
یابن الزهرا غمت کرده پیرم
یابن الزهرا حسینم حسینم
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
اربعین
نوحه
یا اخا اربعین است
زینبت دلغمین است
خواهرت نیمه جان و
ازغم تو حزین است
ازکوفه و ازشام ویران
رسیده ام با این یتیمان(2)
واویلتا آه و واویلا
یارشیب الخضیبم
پاشو خدالتریبم
دلبر بی سرمن
گشته داغت نصیبم
تویی فقط دوای دردم
من آمدم دورت بگردم(2)
واویلتا آه و واویلا
من به مویت اسیرم
داغ تو کرده پیرم
کن دعا تا برادر
در کنارت بمیرم
چل روزه که تنهای تنهام
روگونه هام میباره اشکام(2)
واویلتا آه و واویلا
اشک چشمم روان بود
قامت من کمان بود
یا اخا خواهرتو
بین نامحرمان بود
واویلا از جسارت شام
ازدشنام و سنگ لب بام(2)
واویلتا آه و واویلا
ابوذر رییس میرزایی
اربعین
زبان حال حضرت زینب(س)
داغی نباشد مثل داغت
دردی نباشد جز فراقت
دوری تو سنگین و تلخ است
شیرینی کامم،چای عراقت
ای آغاز هر ایمان
ای نقطه ی پایان
هم جانی و جانان
مظلوم حسین جانم
مظلوم حسین جان
در شام و کوفه غم کشیدم
زخم زبان ها را شنیدم
حالا رسیدم پیش تو با
قدّ خمیده و ، موی سپیدم
آه چشمم گواه توست
تنگ نگاه توست
در قتله گاه توست
مظلوم حسین جانم
مظلوم حسین جان
رفتم از اینجا دست بسته
حالا رسیدم دل شکسته
دارم به تن رنج اسارت
بعد از چهل منزل ، با حال خسته
آه مگو که لاله کو
آن آه و ناله کو
دخت سه ساله کو
مظلوم حسین جانم
مظلوم حسین جان
ابوذر رییس میرزایی
جمعه انتظار
این جمعه گذشت و دل پراز افسوس است
هرمنتظری به یارخود مانوس است
تعجیل کن ای منتَظَر منتظران
دنیای بدون تو پراز کابوس است
ابوذر رئیس میرزایی
شهادت پیامبر (ص)
نوحه
مدینه شد پرازغم پرازاندوه وماتم
که رفت از داردنیا رسول الله اکرم
مدینه شده صحنه ی محشر
به قلب فلک سوز پیغمبر
رسول الله
ازاین غم آسمان هم زچشمش خون ببارد
بمیرم بهر زهرا دگر بابا ندارد
دلم بر غمش مبتلا گشته
عزادار او مرتضی گشته
رسول الله
زهجران پیمبر دل حیدر گرفته
غم بابا چه سخت است دل دختر گرفته
واویلا سقیفه به پا گردد
ازاین پس به زهرا جفا گردد
رسول الله
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
شهادت امام حسن (ع)
نوحه
میان خانه ی خود غریب و بی حبیبم
ندارم یار و یاور اجل باشد طبیبم
دلم پاره پاره زغم ها شد
دلم تنگ دیدار زهرا شد
امون ای دل
کجایی زینب من بیا وقت سفرشد
بیاو کن نظاره حسن پاره جگر شد
ببین زینبم حال محزونم
ببین این لبان پراز خونم
امون ای دل
خودم دیدم به چشمم که مادر بر زمین خورد
گل باغ رسالت درون کوچه پژمرد
خودم دیده ام ضربه ی سیلی
خودم دیده ام صورت نیلی
امون ای دل
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
واحد حماسی
حضرت امام حسن (ع)
امام حسن ماه هر انجمنی
امام حسن عشق هرسینه زنی
فاطمه را توگل یاسمنی
امام حسن توغریب وطنی
شمیم خاک بقیعت می وزه همچو نسیم
تو ازهمه دل میبری ازمسیحی وکلیم
شیرجمل حسن ابن علی
ای بی بدل حسن ابن علی
نشسته ایم سرخوان کرمت
نوکرتیم خاک زیر قدمت
گرچه نداری مزار و حرمی
از ازله توو دل ما حرمت
جلوه ی ذات کبریا مظهرصبرخدا
کمترنبوده صلح تو زقیام کربلا
شیرجمل حسن ابن علی
ای بی بدل حسن ابن علی
امام حسن من گداتم ازقدیم
امام حسن سفره ی لطفت عظیم
دوست دارم مهر و مهتاب منی
امام حسن یاکریم ابن کریم
ای همه ی کاروکسم جان وجانان منی
یه نیم نگاه توبسم دین ودنیای منی
شیرجمل حسن ابن علی
ای بی بدل حسن ابن علی
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
امام حسن(ع)
نوحه.واحد
سفره ی لطفت عظیم
من گداتم ازقدیم
ای گل باغ زهرا
یاکریم ابن کریم
مولاجان.ای همه ی کار و کسم
یک لحظه.نیمه نگاه تو بسم
مولاجان.بی تو اسیر قفسم
یاحسن کریم آل مصطفی
امام بی قرینه
کشته ی زهرکینه
یاحسن ابن علی
ای غریب مدینه
آخرشد.زهرستم حاصل تو
واویلا.یاور تو قاتل تو
آقاجان.امان امان از دل تو
یاحسن کریم آل مصطفی
بسته شد چشم ترم
فکر دیوار و درم
بین کوچه ها شدم
من عصای مادرم
غرورم.شکست میان کوچه ها
دیدم که.یه مرد پست بی حیا
سیلی زد.به روی مادر بی هوا
یاحسن کریم آل مصطفی
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
شهادت امام حسن(ع)
نوحه
زهرکینه شد حاصل من
یارم آخر شد قاتل من
ای حسین و ای خواهرم زینب ببینید
نیمه جانم وای از دل من
اهل عالم من کشته ی زخم زبانم
درغریبی زد همسرم آتش به جانم
ای وای.بادلی پر شرر
گشتم.پاره پاره جگر
ای وای.ازغریبی
جانم.آمده بر لبم
ناله.می زند زینبم
ای وای.ازغریبی
جانم.ای حسن جانم2 ای حسن جان
هم غریب و هم بی پناهم
هم پریشان هم غرق آهم
در کنارم نه یاوری نه مونسی بود
بین شهر غم بی سپاهم
وای ازاین غم نزدیک قبرم پیش یاران
وای ازاین غم تابوت من شد تیرباران
ای وای.بادلی مبتلا
ای وای.می کنم ناله ها
ای وای.ازغریبی
هستم.غرق شور و نوا
هستم.حسن مجتبی
ای وای.ازغریبی
جانم.ای حسن جانم2 ای حسن جان
ای امان از ظلم زمانه
من غریبم در آشیانه
طشت پرخون دارد خبر ازاین دل من
یاد مادر شد بی بهانه
در مدینه پیش دوچشمان ترمن
بین کوچه نقش زمین شد مادر من
ای وای.مثل گل پرپرم
ای وای.محرم مادرم
ای وای.از غریبی
ای وای.بین دیوار و در
ای وای.مادرم شد سپر
ای وای.ازغریبی
جانم.ای حسن جانم2 ای حسن جان
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
یا امام حسن(ع)
زبانحال حضرت زینب(س)
آنچه آمد به سرت را دیدم
اشک های پسرت را دیدم
ای حسن جان مگراین زهر چه بود
پاره های جگرت را دیدم
ابوذر رییس میرزایی
یا امام حسن مجتبی(ع)
با آن جگر پاره کشید از دل آه
باحسرت و غم به خواهرش کرد نگاه
فرمود برادرم دگر گریه مکن
لایوم کیومک اباعبدالله
ابوذر رییس میرزایی
شهادت امام رضا(ع)
نوحه
کنج حجره جان میسپارم
روی خاکش سرمیگذارم
درغریبی کسی نمی باشد به یادم
رفته از کف صبر و قرارم
زد شراره برجان من این زهرکینه
کی می آید پشت و پناهم ازمدینه
هستم.بضعه ی مصطفی
هستم.غرق شور و نوا
ای وای.ازغریبی
آخر.از ستم ای خدا
بهرت.می کنم جان فدا
ای وای.ازغریبی
جانم.ای رضاجانم2 ای رضا جان
درکجایی ای قرص ماهم
خاک غربت شد قتله گاهم
ای جوادم بیابیا مرا کفن کن
بر ره تو مانده نگاهم
نورعینم ای پسرم بیا تماشا
آه ازاین غم من عاقبت افتادم ازپا
خاکی.گشته بال وپرم
غرق.خون دوچشم ترم
ای وای.در عذابم
من با.دل پرآذرم
ناله.می زنم مادرم
ای وای.در عذابم
جانم.ای رضاجانم2 ای رضا جان
چشم گریان درپیچ و تابم
کس نداده یک جرعه آبم
ناله دارم بهر شهید سربریده
روضه خوان طفل ربابم
غنچه ای را با یک تبر ازشاخه چیدند
حنجرش را با تیر کین ازهم دریدند
ای وای.ازغم کربلا
ای وای.راس بر نیزه ها
ای وای.ای حسین جان
ای وای.از تنی بی کفن
ای وای.پاره پاره بدن
ای وای.ای حسین جان
جانم.ای حسین جانم2 ای حسین جان
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
شهادت امام رضا(ع)
نوحه
رسد ازکنج حجره صدای آشنایی
زند ناله غریبی جواد من کجایی
غریب است غریب دیار طوس
دلم گشته با قبر او مانوس
رضاجانم
به روی خاک حجره سرم را می گذارم
به خود می پیچم از زهر دگر جان می سپارم
زکینه زپا تاسرمن سوخت
زدم ناله بال و پر من سوخت
رضاجانم
به خاکم می سپارند شبانه مثل زهرا
تنم دیگرنماند به روی خاک صحرا
فدای تنی که درآن گودال
غریبانه بی سرشده پامال
حسین جانم
ابوذر رییس میرزایی(بهار)