سرود میلاد
حضرت کریم اهلبیت(ع)
توو اهلبیت حسن مثه نگینه
سفره داریش معروفه توو مدینه
بادست پر از پیش آقا میره
بر سر سفرش هرکسی میشینه
این شبها لب ما خندونه
با آقا کارمون آسونه
ذکر لبمون مولا حسنه
باز وقت چیه؟عاشق شدنه
مولامون علی عیدی میده و
کرببلامونو امشب امضا میزنه
یامولا حسن یا مولا
هر گرهی به دست تو وامیشه
کویر دلهای ما دریا میشه
نوکریّ تو برام افتخاره
زندگی با عشق تو زیبا میشه
مشهوره کرم تو آقا
ایشالا حرم تو آقا
یه روز میسازیم صحنتو آقا
از سقاخونت میگیریم شفا
صحنتو باید از طلا گرفت
آقا همینه دلخوشیه ما نوکرا
یا مولا حسن یامولا
ابوذر رییس میرزایی
السلام علیک یا اباعبدالله (ع)
از دوری کربلا دلم بی تاب است
عکس حرمش به سینه ی دل قاب است
ازکرببلا نسیم آورده خبر
صدروز دگر محرم ارباب است
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت حضرت امیرالمومنین (ع)
زمزمه زمینه شور
میره سوی مسجد.بانوای یازهرا
دلشکسته میخونه.اونماز آخر را
جانماز علی پرخون
شده عرش خدا محزون
آسمون زغمش گریون. ای وای
ازکینه ی عدو.فرقش شده دوتا
درماتم علی.محشر شده به پا
حیدر علی علی
شبای قدر اومد.پرشده توی عالم
درمصیبت حیدر.سوز و ناله وماتم
چشامون زغم مولا
میباره توی این شبها
روضه خون حضرت زهرا زهرا
گریه میکنه بر.حال غریب تو
امشب رواشده.ام یجیب تو
مولا علی علی
توو بستره مولا.گریه میکنه زینب
ازغم پدرجونش.اومده به روی لب
چشاشه شبیه دریا
می بینه که دیگه بابا
داره میره پیش زهرا
وای ازغم علی.زینب پریشونه
مثله سر بابا.چشماش پره خونه
حیدر علی علی
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت حضرت امیرالمونین (ع)
زمزمه
شده خسته مولا
زدست زمونه
داره زیر لبهاش
ز رفتن میخونه
با یه قلب بی تاب
زیر نور مهتاب
پرازغصه ودرد
میره سوی محراب
غمش بیشماره
قراری نداره
باذکر یازهرا
ستاره میباره
خون دل می ریزه
زفرق شکسته
همه دیدن حیدر
که ازپا نشسته
شکسته سرش وای
چه بیتابه زینب
بمیرم دوچشمش
پره خونه امشب
بابای غریبم
زغم بی شکیبم
برای شفایت
به امن یجیبم
جا مونده روقلبش
یه داغ مدینه
کبودی صورت
کبودی سینه
به زخم دل تو
علی جان نمک خورد
جلو چشمت آقا
عزیزت کتک خورد
سحرشد برایت
زمان جدایی
میخونی زیرلب
یازهرا کجایی
توکردی وصیت
به نور دوعینت
باچشمای خیست
به ذخرالحسینت
توو کرببلا ای
ابالفضل سقا
حسینم غریبه
نزاریش تو تنها
امون از روزی که
میشه پاره پیکر
سرش روی نیزه
جلو چشم خواهر
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
نوحه ضربت خوردن حضرت علی (ع)
مسجد کوفه زغم ماتم سرا شد
حضرت حیدر به راه دین فداشد
فرق او ازکین دوتاشد
محشرکبری به پاشد
یاعلی جانم علی جان
اهل عالم خورده ضربت فرق مولا
گشته جاری از دودیده اشک زهرا
ذکر او باچشم گریان
فاطمه جان فاطمه جان
یاعلی جانم علی جان
گشته محراب عبادت غرق درخون
قلب عالم زاین مصیبت گشته محزون
گشته زینب مرثیه خوان
نوحه خواند زارو حیران
یاعلی جانم علی جان
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت حضرت امیرالمومنین (ع)
سنگین
مرد غریب کوچه ها.بابای بچه یتیما
زیر لبش ذکر خدا.علی علی یا مولا
مشتاقه مرگه تاسحر.میخونه باسوز جگر
روضه ی اون دیوارو در.یافاطمه یازهرا
بانمک افطارمیکنه.موندن وانکارمیکنه
قاتل وبیدارمیکنه.یادی ازاون یار میکنه
زدنیا دل بریده.زخم زبون شنیده
میخاد بره به پیش.فاطمه ی شهیده
علی علی علی جان
تویی غریب بی نشون.نگات به سمت آسمون
توو خونه امشب وبمون.بخاطر دخترت
ازهمه تو دل بریدی.غم و بلاهاکشیدی
زدنیا خیری ندیدی.فدای چشم ترت
چشام مثه ابربهار.دلم واسه تو بیقرار
به جوون زینبت نرو.به غصه ها میشم دچار
من باچشای ترم.بدرقه ی دلبرم
کم نشه ای پدرجون.سایه ی تو ازسرم
علی علی علی جان
محراب ومسجد لاله گون.محاسنش غرقه به خون
ازدل زینب ای امون.زغصه ها می میره
سی ساله چشماش به دره.حالا که وقت سفره
همش به فکره دختره.زینب به غم اسیره
کوفه وشهرشامیا.محله ی یهودیا
سنگ لب بام وحسین.ای وای ازاین درد وبلا
سهمش میشه اسارت.میشه بهش جسارت
ای وای میره یه روزی. معجراشون به غارت
حسین حسین مظلوم
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت امیرالمومنین (ع)
سنگین
امشب شبه یه ماتمه.شب جدایی و غمه.میره به پیش فاطمه.علی علی علی جان
توو خونشون حال دعا.امن یجیبه رو لبا.همه میگن خدا خدا.علی علی علی جان
سی ساله یاد کوچه ها.غماشو میگفته به چاه
گلش میون دشمنا.له شده زیر دست وپا
راحت میشه زغمها.آروم آروم خدایا
چشاشو میبنده و.میره کناره زهرا
علی علی یازهرا
یادش نمیره تا ابد.چه بلایی سرش اومد.به همسرش زدن لگد. واویلتا واویلا
راه گلوشو عقده بست.فاطمه اش زپا نشست.ستون قامتش شکست. واویلتا واویلا
توو کوچه ها چهل نفر.به قتل اون بستن کمر
باضربه ی غلاف تیغ.زهراش زمین افتاد باسر
ازدست این زمونه.چشاش یه کاسه خونه
همش به زیر لبهاش.یافاطمه میخونه
علی علی یازهرا
حال علی خرابه و.زینب براش بی تابه و.غم بابا عذابه و.ای وای ازاین مصیبت
حق علی اداشده.مسافرخداشده
توو خونشون غوغاشده.ای وای ازاین مصیبت
وقت وصیت رسیده.روضه به اینجا کشیده
میبینه این صحنه هارو.زینب قامت خمیده
دیدن علی با احساس.میگه بیا گل یاس
دست حسین واینجا.گذاشت توو دست عباس
حسین غریب مادر
ابوذر رییس میرزایی (بهار)