هدایت شده از رهروان شاهدان وصال رشکوییه
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگر می شود در *سالروز فتح خرمشهر* از تو یادی نکرد...
چه زیبا گفتی:
بچه ها اگر شهر سقوط کرد دوباره فتحش می کنیم*
مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند»
🌷شهید جهان آرا🌷
شهدا زنده اند و ما باید ببینیم در روزمرگی روزگار، مرده ایم یا زنده...*
سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر قهرمان بر ملت بزرگ ایران مبارک باد
🌹🌹🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹🌹
*دکتر الهی قمشه ای*
💎 وقتی از آستانه پنجاه سالگیم گذشت فهمیدم هر چه زیستم *اشتباه بود* !
📒 هر چه برایم با ارزش بود کم *ارزش* شد .
📘 حالا می فهمم چیزی بالاتر از *سلامتی*، چیزی بهتر از لحظه حال ، با اهمیتتر از *شادی* نیست .
حالا می فهمم دستاوردهایم معادل چیزهایی که در مسیر به دست آوردن همان دست آوردها از دست دادم ، نیستند .
📙 حالا می فهمم *استرس، تشویش ، دلهره، ترس از آزمون کنکور و استخدام، اضطراب سربازی، ترس از آینده ، وحشت از عقب ماندن ، دلهره تنهایی ، نگرانی از غربت، غصه های عصر جمعه ، اول مهر ، 14 فروردین ، بیکاری* و . . . .
هرگز نه *ماندگار* بودند و نه ارزش لحظه های هدر رفته ام را داشتند .
📔 حالا می فهمم یک کبد سالم چند برابر لیسانسم *ارزشمند* است .
کلیه هایم از تمامی کارهایم ، دیسک کمرم از متراژ خانه ، تراکم استخوانم از غروب های جمعه ، روحم از تمام نگرانیهایم ، زمانم از همه ناشناختههای آینده های نیامده ام ،
شادیم از تمام لحظه های عبوسم ،
امیدم از همه یاس هایم ، با ارزش تر بودند .
📕 حالا می فهمم چقدر موهایم قیمتی بودند
و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار فرزندم زنده بمانم ارزش تمام شغل های دنیا را دارد .
📗 هیچگاه به دنبال *خبرهای بد و حرفهای اعصاب خُردی* نباشید . چون تمامی ندارد .
*دنبال شادی باشید* .
_*بگذارید ذهنتان نفس بکشد*
@baharlifecenter
.
*به چشمهای زندگی نگاه میكنم
او مصمم و من هم مصمم میگويم:
هزاران بار زمين خوردهام
برای هزاران بار ديگر هم آمادهام...
#مثبت_اندیشی*
.
.@baharlifecenter
هدایت شده از محراب شعر وهنر.
دکتر محمدی کویر
10.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹
🔸غدیر یعنی انتخاب کشتی🔸
اهمیت غدیر در انتخاب کشتی است. دو کشتی پیش روی مسلمانان است. یکی به فرماندهی طاغوت و یکی به فرماندهی بندۀ راستین خداوند. کشتی ولایت الله از تاریکی به سوی نور رهسپار است. هر کشتی دیگری غیر از آن، ولایت طاغوت است که از نور به سمت تاریکی در حرکت است.
عبادات گوناگون از حج گرفته تا جهاد از نماز گرفته تا زکات و از فرائض گرفته تا نوافل، همه آداب حضور در کشتی است. اما «ولایت»، سکانداری و مرکز فرماندهی است.
چه انسانهای زبان بسته و کم اقبالی که یک رکعت نمازشان در همۀ عمر قضا نشد و هیچ فریضهای از آنها فوت نگشت و همۀ عبادات را از صله رحم گرفته تا جهاد و حج و زکات را به موقع انجام میدادند اما متأسفانه در انتخاب کشتی اشتباه کرده بودند.
آنها سوار آن کشتیای شدند که مقصدشان حرکت از نور به ظلمت بود. آنها چون وسیلۀ خود را خوب انتخاب نکردهاند، وقتی پیاده میشوند میبینند این همه مسافت را از مقصد دور شدهاند.
بیچارهها به امید بهشت سوار شده بودند اما متأسفانه در جهنم پیاده شدند. چه حسرت بار است که انسان با نماز اول وقت و اداء جمیع فرائض مرتباً از بهشت دور و در اعماق جهنم فرو رود.
@haerishirazi
نامه عاشقانه از خانمی با تحصیلات ششم ابتدایی که ۱۱۵ سال پیش به شوهر پزشکش نوشته.
نامه خواندنی وعاشقانه پی نوشت، یکصدوپانزده سال پیش نگارش یافته، از یک زن خانه دار یزدی است. وی برای همسرش که در خارج ازکشور، درس پزشکی می خوانده، چنین نوشته است.
این نامه، درکتابخانه وزیری یزد، نگهداری می شود.
بسم المعطّرٌ الحبیب
تصدقت گردم، دردت به جانم،
من که مُردم و زنده شدم تا
کاغذتان برسد.
این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده زن جماعت را،
کارِ خانه و طبخ و رُفت و روب و
وردار و بگذار نکُشد، همین بیهمدمی و فراق میکُشد.
مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید. در دلمان انار پاره شد.
پریدُخت تو را بمیرد که مَردش اسیر امنیه چیها بوده و او بیخبر در اتاق شانهٔ نقره به زلف میکشیده..!!!
حیّ لایموت به سر شاهد است که حال و احوال دل ما هم کم از غرفهٔ حبس شما نبوده است.
اوضاع مملکت خوب نیست، کوچه به کوچه مشروطه چی چنان نارنج هایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند و جواب آزادیخواهی، داغ و درفش است و تبعید و چوب و فلک..!!!
دلمان این روزها به همین شیشهٔ عطری خوش است که از فرنگ مرسول داشتهاید.
شب به شب بر گیس میمالیم...!!!
سَیّد محمود جان،
مادیان یاغی و طغیانگری شدهام که نه شلاق و توپ و تشر آقا جانمان راممان میکند و نه قند و نوازش بیگم باجی.
عرق همه را در آوردهام و رکاب نمیدهم، بماند که عرق خودم هم در آمده.
میدانید سَیّدجان،
زن جماعت بلوغاتی که شد، دلش باید به یک جا قُرص باشد، صاحب داشته باشد، دلِ بیصاحاب، زود نخکش میشود، چروک میشود، بوی نا میگیرد،
بید میزند، دل ابریشم است.
نه دست و دلم به دارچین نویسی روی حلوا و شُله زرد میرود، نه شوق وَسمه و سرخاب و سفیدآب داریم.
دیروزِ روز بیگم باجی، ابروهایمان را گفت پاچهٔ بُز،
حق هم دارد، وقتی آنکه باید باشد و نیست، چه فرق دارد، پاچهٔ بُز بالای چشممان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر.
به قول آقا جانمان دیده را فایده آن است که دلبر بیند.
شما که نیستید و خمرهٔ سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند در زیر زمین مطبخ و زهر ماری نشود کار خداست.
چلّهها بر او گذشته، بر دل ما نیز. عمرم روی عمرتان آقا سَیّد.
به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم، ولی به واللّه بس است.
به گمانم آنقدری که در فالکوتهٔ طب پاریس، طبابت آموختهاید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید، به یزد مراجعت فرمایید و به داد دل ما برسید، تیمارش کنید و بعد دوباره برگردید.
دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد و شیشهٔ عطری که رو به اتمام است.
زن را که میگویند ناقصالعقل است، درست هم هست.
عقل داشتیم که پیرهنتان را روی بالش نمیکشیدیم و گره از زلف وا کنیم و بر آن بخُسبیم.
شما که مَردید، شما که عقلتان اَتّم وُ اَکمل است، شما که فرنگ دیدهاید و درس طبابت خواندهاید، مرسوله مرقوم دارید
و بفرمایید چه کنم...؟؟؟
تصدّقت پری دُخت
بوسه به پیوست است.
💎💎💎💎💎💎💎💎
با خواندن این نامه، هر کس می اندیشد نویسنده دکترای ادبیات فارسی داشته، اما اسناد و مدارک، نشان می دهد این خانم تنها ششم ابتدایی آن زمان (مشروطه) را دارا بوده است!
کاش همه خانواده ها اینطوری همدیگه را دوست میداشتند وحرف دلشون را به هم میگفتند. الان آدم بسیار ناراحت ونگران میشه با این آسیبهایی که به خانواده ها رسیده ،این حرف وحدیث ها این طلاق ها و....نامه ای هم از حضرت امام ره دیده بودم خیلی عاشقانه برای خانمش نوشته بودند باید در اینجا بگذاریم