بچہ شـ𓂆ـیعہ
-
_
چونروایتیراشنیدیدآنرابفهمیدوعمل
کنید ، نهبشنویدونقلکنید ! زیراراویان علمفراوانوعملکنندگانآناندکاند..!
- مولا «ع»
#رمان | #پارت_سوم🌱🤍🌱🤍🌱🤍
#دستنویس 🤍🌱🤍🌱🤍🌱
دقیقا همون لحظه ای که دستم رو به سمت دستگیره کشوی دومی دراز کردم تا بازش کنم، مدیر مدرسه با عجله وارد دفتر شد. انگار مسئله خیلی مهمی پیش اومده بود، با دست پاچگی ،چند تا پرونده زیر بغل گرفت و خواست از دفتر خارج بشه.. که چشمش به من افتاد تو چشماش استرس و اضطراب قلقله میکرد. نفس نفس زنان ، چند لحظه ای تو چشمام خیره شد.. جوری نگاهم میکرد انگار، ارث باباش روبالا کشیده بودم. میخواست بهم یه چیزی بگه ولی یه مردی که به نظرم اولیا یکی از دانش اموزان بود ، صداش کرد. مدیر مدرسه هم بی معطلی از دفتر رفت بیرون..
منم اب دهنمم رو قورت دادم و درر کشو دومی رو باز کردم . همون لحظه مدیر بببازم وارد دفتر شد.. یه چشم غره ای به من گرفت و گفت:
- داری چه غلطی میکنی حسینی؟
+ من ..
-تو چی؟
-آقا دارم .. من دارم ماسک برمیدارم آقا.
+ماسک؟ حسینییی ،چند بارَ باید سر صف بگم از خونه برا خودتون ماسک بیارید ..ها؟
-آقا.. ببخشید.
+باشه حالا چرا اون کشو رو باز کردی؟
نمیدونستم چی بگم..یه چند لحظه قفل کرده بودم ، بالاخره یه جوری سر و تهش رو به هم دوختم وفلنگ بستم یه ماسک برداشتم اومدم بیرون..
یه نفس راحتی کشید و رفت تو حیاط .. تو حیاط که داشتم قدم میزدم ، یادم اومد که اصلا به توی کشو دومی نگاه همم نکردم، دیگه فضولیم داشت میجوشید. همون لحظه زنگ خورد.«وای ریاضی»!
#کپی_لا❌
بچہ شـ𓂆ـیعہ
بردن نام علی،سجده واجب دارد:)♥️
ای دل غم نداشته باش ...💚
﴿که مولایمان علی امیر المومنین است﴾
#باباعلی
میگمـا:↯
چرافڪرمیکنۍشہیددیگہنگاتنمیکنہ؟!
چرافڪرمیڪنۍامامرضاتورونمۍطلبہ؟!
چرافڪرمیڪنۍخدانگآشوازتگرفتہ؟!
چرا🚶🏻♀️
اولاشہیدبہخواستتونیومدهتوۍقلبت
ڪهبهخواستتوبخوادبرهبیرون
دوماامامرضامآرومۍطلبہ(:
خودموننمیریم!💔
گناهاموننمیزارن(:
سومـا...
خودتببیناصلامنطقیهاینحرف...
خدااگهیڪهزارمثانیہ
نگاشوازتبگیره
دیگہششهاۍقفسہۍسینت
براۍهمیشہازڪارمیوفتن.