نکاتی از حیات نورانی آیت الله حاج شیخ علی محمد
بروجردی رضوان الله علیه
وفای به عهد
🔷مرحوم اخوی بزرگوارم – آقای حاج شیخ محّمدابراهیم – نقل می فرمودند: در
اوائل جوانی، در تابستان برای تفریح از خانه خارج شدم و به مادرم گفتم:
می خواهم بروم کوفه و بعد از ظهر برمی گردم. بعد از رفتنم، مرحوم والد باخبر
شدند و عاطفۀ پدریشان ایشان را بدین فکر انداخت که نکند محّمدابراهیم که
شنا بلد نیست، برای آبتنی و شنا به طرف نهر فرات رود و خدای ناکرده غرق
شود!
🔹در آن شدت گرما، ظهر هنگام مرحوم والد به سمت کوفه حرکت می کنند. از نجف
که خارج می شوند، منتظر ماشینهایی که به کوفه می روند، میشوند که در این اثنا جوان ناشناسی به ایشان نزدیک شده و میگوید: عازم کوفه هستید؟
می گویند: آری.
ّجوان
نامه ای را به دست ایشان داده و میگوید: اّول بازار کوفه،
صاحب دکان بّقالی را می شناسید؟ پدر جواب مثبت می دهند. او هم از ایشان
می خواهد که نامه را به دست صاحب دکان رسانند و حاج شیخ نیز می پذیرند.
🔹جوان به خانۀ خود بازمی گردد و پس از اندکی، ماشینی از کوفه می آید و مسافرین
که پیاده شدند، من هم در آن بودم. والد به بنده فرمودند:
برای دیدن تو آمدم.
حالا نیازی به رفتن کوفه نیست. اما چون قول دادم به آن بندٔه خدا، جهت انجام
آن وعده ناچار به رفتن به کوفه هستم. شما برو به منزل و من هم می روم نامه
را می رسانم و برمیگردم. و ایشان در آن گرمای سوزان تابستان، به عهد خود
چنین وفا نمودند.
📚اسوه اخلاق،ص۹۰
#شیخ_محمدعلی_بروجردی
✳️ @bahjat_alabd