#جهل_مقدس
جانِ من است او، هی مزنیدش
آنِ من است او، هی مبریدش
سنگ نیارید، تیغ نبارید
آینه است او، چون شکنیدش
آینه یعنی؛ صورت و معنی، جلوه ساقی، صوت مغنی.
این بدن کیست؟ بوی تن کیست؟ خسته و خونین! پیرهن کیست؟
این تن مولاست، یوسف زهراست، تشنه و تنهاست، سر مبریدش.
پای مکوبید، ای سم اسبان! تاب ندارد این تن عریان.
راه مبندید خیل تماشا! اسب نتازید بر تن مولا.
های جماعت! باده به دستید؟ نامه نوشتید؟ عهد شکستید؟
ما و دل تنگ، خصمِ بد آهنگ، طعنه و شمشیر، هلهله و سنگ.
با تو چه کردند؟! خرقه و اطلس، زهد ریایی! جهل مقدس!
جهلِ جماعت، باز تو را کشت.
برده به یغما، خاتم و انگشت.
شاعر: شهابالدین موسوی
@bahre_kavir