هدایت شده از معمارقلوب (مرحوم کربلایی مهدی ابوالحسنی ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حقایق تحسین برانگیز از عملکرد دولت رئیسی به روایت رهبر معظم انقلاب
⚠️وقتی این حقایق رو خوده رهبر میان نشر میدن نشان دهنده ی اینه حتی
خیلی از انقلابی ها هم متاسفانه تحت تاثیر هجمه منفی علیه این دولت قرار گرفته اند... و کوتاهی های زیادی دارن..
به نظرم مادرموردفعالیت های دولت فریب رسانه های دشمن راخورده ایم والبته کم کاری کردیم درنشان دادن کارهای خوب دولت به مردم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
لطفارسانه باشیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
https://eitaa.com/baitalroghayyeh
#استوری_اختصاصی
💠تصویری از تحویل پلاک و سربند شهید سید کمال خالقی به مادر شهید
هدایت شده از حامد کاشانی
33.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چهلمینرورعاشقیرسید
تعجیل در فرج آقا جانمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
و شادی روح کربلایی محمد مهدی ابوالحسنی رضوان الله علیه #صلوات
#چهلمینروزازدعایعهد
سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین سید علی حسینی
هدایت شده از ✨سردارسلیمانی✨جوادجبله 🇮🇷
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 کارگران حضرت زهرا سلام الله علیها
تابستان ۱۳۶۳ شاهرود
هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری همراه دو دخترش برخوردیم که در حال درو کردن گندمهایشان بودند. فرمانده گروهان، ستوان آسیایی به من گفت:
مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و گندمهای پیرزن را درو کنیم.
گفتم: چه بهتر از این!
پس از سلام و خسته نباشید گفتم: مادر شما با دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا گندمهایتان را درو کنیم؛ فقط محدوده زمین را به ما نشان دهید
.
پیرزن پس از تشکر گفت: پس من میروم برای کارگران حضرت فاطمه مقداری هندوانه بیاورم!
از ۹ صبح تا ظهر، با پانصد سرباز تمام گندمها را درو کردیم؛ بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند؛ من از این فرصت استفاده کردم و گفتم: مادر چرا صبح گفتید میروم برای کارگران حضرت فاطمه هندوانه بیاورم؟
گفت:
دیشب حضرت فاطمه به خوابم آمد و گفت:
چرا کارگر نمیگیری تا گندمهایت را درو کند؟
این کارها، دیگر از تو گذشته!
عرض کردم:
خانم شما که میدانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است و درآمدمان نیز کفاف هزینه کارگر را نمیدهد؛ مجبوریم خودمان کار کنیم.
بانو فرمودند: نگران نباش!
فردا کارگران از راه خواهند رسید.
... از خواب پریدم.
امروز که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت زهرا میباشند.
با شنیدن این حرفها، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: سلام بر تو ای حضرت زهرا؛ فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی.
کتاب نبرد میمک، حسینا