سرداران شهید باکری
👈 یـا حضـرت عبـاس مـددے
✍گفتم فـایده ای ندارد. این #منطقـه را بچه ها چنـد بـار گشتـه بودند اما، مجیـد ول ڪن نبود.
🍁زیر لـب" یا #حضـرت_عبـاس مـددی" گفت و راه افتـاد رفت طـرف دیگر دشت. اولین بیلی که زد #استخـوان_ها پیدا شد.
🍁خاڪ ها را از روی #ڪارتش کنار زدیم و فامیلی اش یـادم نیست اما #اسمـش عبـاس بود. با #قمـقـمه پـر آب.
🍁 #پشـت_پیـراهنش نوشته بود " فـدای لـب تشنـه ات یا ابـالفضـل."
#جستجوگر_نور
#شهید_مجید_پازوکی
#خاطرات_شهدای_تفحص
#بهجت_خوبان
هر جا کم آوردی...
حوصله نداشتی...
گرفته بودی...
پول نداشتی...
کار نداشتی...
باطریت تموم شد...
صد بار بگو:
(( استغفرالله ربی و اتوب الیه))
سرداران شهید باکری
#بـی_نهایـت_عشـــق ❤️
دلش نمیخواست ڪارهایش جلوی دید باشد ... مدتی را ڪه در جبهه بود ، اجازه نداد حتی یڪ عڪس یا فیلم از او تهیه شود .
آخرین بار ڪه به مرخصی آمده بود ،
قبل از رفتن همه ی عڪس هایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند .
همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یڪ عڪس هم در خانه نداشتیم .
همیشه پنهان ڪار بود ... حتی زخمی شدنش را هم از دیگران پنهان می ڪرد .
#شهید_مجید_زین_الدین
#اخلاص
شهادت طلب باشیم
شهادت را همـہ دوست دارند
اما زحمت ڪشیدن برای شهادت را چه؟
شهید شدن یڪ اتفاق نیست!!!
گلیست ڪـہ برای شڪوفا شدنش باید خون دل بخوری
بـہ بی دردها
بـہ بی غصـہ ها
بـہ عافیت طلب ها
شهادت نمی دهند
بـہ آنڪـہ یڪ شب بی خوابی برای اسلام نڪشیده!
یڪ روز از وقتش را برای تبلیغ دین نگذاشتـہ
شهادت طلب نمیگویند!
دغدغـہ هیات،بسیج،ڪار جهادی
دغدغـہ ی دست این وآن را گذاشتن توی دست شهدا
دغدغـہ ترڪ گناه،آدم شدن،شهادت
بـہ حرف ڪـہ نیست،قلبت را بو میڪنند اگر بوی دنیا داد
رهایت میڪنند
اگر عاشق شهادتی
اول باید سرباز خوبی باشی
خوب مبارزہ ڪنی
مجروح شوی
اما ڪم نیاوری
درست مثل یاران عاشورایی حسین بن علی(ع)
شهادت را بـہ تماشاچی ها نمی دهند
سرداران شهید باکری
💠 برشی از کتاب #خدای_خوب_ابراهیم:
🌸 تو اوج درگیری و عملیات بودیم. شرایط خیلی سخت و روحیه نیروهای ما خراب بود. از همه طرف به سمت ما شلیک میشد. دشمن حلقه محاصره را کامل کرد. در این شرایط ابراهیم روی بلندی رفت و با صدای بلند فریاد زد: الله اکبر... اشهد ان لا اله الا الله...
🌸 وقتی اذان و نام خدا به گوش ما خورد چنان آرامش پیدا کردیم که گویی هیچ خبری نیست! دشمن هم با شنیدن نوای ملکوتی ابراهیم عقب نشینی کرد. وقتی ابراهیم پایین آمد، یکی از رفقا بهش گفت: خیلی عالی بود. با صدای شما آرامش پیدا کردیم.
🌸ابراهیم یادآور شد که: من نبودم. این یاد خدا بود که آرامش ایجاد کرد:
أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
آگاه باش که تنها با یاد خدا دلها آرام و مطمئن میگردد. (رعد/۲۸)
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
سرداران شهید باکری
توی جوّ آن روز کردستان خندهرو بودن واقعا نوبر بود، مسئول باشی و با آن سر و ریش بور و آشفته هزار تا کار برعهدهات باشد و هزار جای کارت لنگ بزند و هزار جور حرف بهت بگویند و هر روز خبر شهادت یکی از بچه هایت را برایت بیاورند و چند بار در روز بخواهی نفراتت را از کمین ضدّ انقلاب در بیاوری و نخوابی و نقشه بکشی و سازماندهی بکنی و دست آخر هنوز بخندی، واقعا که هنر میخواهد، بعضی از بچه ها اوقات استراحت، جدول درست میکردند توی یکی از این جدول ها نوشته بود مردی که همیشه میخندد، جوابش یازده حرف بود، یکی با مداد توش نوشته بود محمد بروجردی، بقیه هم یاد گرفته بودند؛ از این جدول ها درست مکردند، مینوشتند توپ روحیه، مسیح کردستان، بابای بسیجی ها.
📚 کتاب یادگاران، جلد 12 کتاب شهید محمد بروجردی🌷
شهدا !!
ما تنهاتر از این حرفاییم
درسته
ما بیمعرفتی میکنیم
اما باور کنید
بدون شما نمیتونیم
نزارید چراغ دلامون خاموش بشه..